هفتبرکه: انجمن نمایش گراش در پنجاه و یکمین جلسه تماشا میزبان حسامالدین پریدخت، مسئول سابق انجمن نمایش خنج، بود تا پس از پخش نمایش «زخم» در مورد هنر تئاتر در خنج و کارنامهی خودش صحبت کند. این نشست به عنوان چهارمین جلسه دورهی «نمایش جنوب فارس» روز چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ در موسسه هفتبرکه برگزار شد.
حسامالدین پریدخت متولد ۱۳۶۸ و دانشآموخته مترجمی در دانشگاه باهنر کرمان است. او از سال ۱۳۹۶ ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران خنج را به عهده دارد. پریدخت از سال ۱۳۸۹ تا امسال رییس انجمن نمایش خنج هم بوده است، و به تازگی سکان این انجمن و همچنین گروه نمایشیاش به نام «نقاب شیشهای» را به مهدی پولادی، یکی از بازیگران فعال تئاتر خنج سپرده است.
از مدرسه تا دانشگاه به دنبال تئاتر
حسامالدین پریدخت پس از پخش نمایش «زخم»، مروری بر فعالیتهای تئاتریاش کرد: «من از زمانی که دانشآموز مقطع راهنمایی در شهر خنج بودم، به بازیگری علاقه داشتم و در گروههای نمایش مدارس عضو میشدم. یک سال، آقای احمد خلیلی، کارگردانی که در بیرون از مدرسه کار میکرد، به مدرسه آمد تا با ما کار کند. سطح کار او بالاتر از مدرسه بود و من به گروهش ملحق شدم و بیرون از مدرسه هم با آن گروه کار کردم. معمولا تئاترهایی که آن زمان در خنج اجرا میشد، نمایشهای طنز و جُنگ بود.
«در سال ۱۳۸۸ برای رشته مترجمی زبان به دانشگاه شهید باهنر کرمان رفتم. البته دانشکده ما در شهر بم بود. در دانشکده یک فراخوان زده بودند برای بازیگر و من به گروه دانشگاه ملحق شدم. یک کار غیر طنز کار میکردیم. بعد مسئول گروه پیشنهاد داد که در شهر بم هم اجرای عمومی برویم. اینجا بود که با فرآیند بازبینی آشنا شدیم. بازبین اداره فرهنگ و ارشاد آمد و کارِ ما را شست و گذاشت کنار! گفت خیلی ضعیف است و نمیشود توی شهر اجرا کنید. بچهها ناراحت شدند و ایراد را در بازبین میدیدند. اما چند ترم بعد، همین آقای بازبین آمد که در دانشگاه آموزش بدهد. وقتی در کلاسهایش شرکت کردم، با تئاتر واقعی آشنا شدم و متوجه شدم که واقعا چقدر کارمان ضعیف بوده است. همزمان، کلاسهای تئاتر را هم از طریق ارشاد بم پیگیری میکردیم.
«با راهنمایی استاد، کارگردانی یک نمایش به نام «رقص کاغذپارهها» نوشته محمد یعقوبی را در حدود سال ۱۳۹۰ بر عهده گرفتم و هم در دانشگاه و هم در سطح شهر اجرا کردیم و استقبال خوبی شد.
«مسئول انجمن نمایش دانشگاه دورهاش تمام شده بود و باید میرفت و من چون خیلی فعال بودم به عنوان مسئول انجمن انتخاب شدم. نشریهای داشتیم به اسم «نماشش» و فعالیتهای زیادی انجام دادیم.»
کار پایهای در تئاتر خنج
پریدخت همزمان با تحصیل در کرمان، فعالیتهای تئاتریاش در خنج را نیز پیگری میکرده است. یک سال بعد از شروع دانشگاهش، مسئولیت انجمن نمایش خنج نیز به عهده او میافتد: «من از زمان دانشجوییام، مسئول انجمن نمایش خنج بودم؛ یعنی از سال ۱۳۸۹ تا امسال.»
روایت پریدخت تلاش خودش و احمد خلیلی برای تربیت نسلی از تئاتریهای تازهنفس در خنج، نمونهای از سختیهایی است که تئاتریهای شهرهای کوچک تحمل میکنند: «با پشتوانه چیزهایی که در دانشگاه یاد میگرفتم، خواستم در خنج هم کار کنم. فراخوان زدیم برای بازیگری. ولی کلا ۴ نفر اسم نوشته بودند و همه هم ۸ساله و ۱۰ساله بودند! باز هم به آقای خلیلی، مسئول انجمن نمایش که همان معلمی بود که در مدرسه با ما کار کرده بود، گفتم بگذارید من به این بچهها آموزش بدهم. من آن چهار نفر را آموزش دادم و چند تا از بچههای همسنوسال فامیل را هم اضافه کردم و یک کار کودک با آنها کار کردم. آن موقع اسم گروه را «امیدهای فردا» گذاشتم، و وقتی بچهها بزرگتر شدند، اسم گروه را به «نقاب شیشهای» تغییر دادیم.
«با همین گروه، چند نمایش کودک کار کردیم از جمله «جوجه طلا، موش بلا، گربه چاق و ناقلا» و «وقتی ماهی غرق میشود.» بعد کمکم همین بازیگران سنشان بالاتر رفت و وقتی به ۱۲ تا ۱۴ سال رسیده بودند، کاری در مورد امام رضا(ع) کار کردیم به اسم «پدرانه» نوشته آرش عباسی. بازیگر جوان در خنج نداشتیم و مجبور بودیم از همین بازیگران نوجوان با گریم بازی بگیریم. یکی از اولین کارهای غیر طنز خنج بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
«ما در مقطعی در مدارس هم کار کردیم. گفتیم شاید دانشآموزان بازیگر نشوند، ولی تماشاگر تئاتر بهتری میشوند. تصور خانوادهها و بچهها را در مورد این که کار حتما باید طنز باشد، عوض کردیم.»
کمک گرفتن از کارگردانان دیگر
پردیخت از سال ۱۳۹۱ مسئول روابط عمومی فرمانداری خنج میشود و از سال ۱۳۹۴ کارمند بنیاد شهید و امور ایثارگردان خنج. او از سال ۱۳۹۶ ریاست این اداره را نیز به عهده میگیرد، ادارهای که به گفته خودش، «الآن خودم هستم و یک نیروی خدماتی و یک راننده!»
پردیخت میگوید به دلیل شرایط کاری، امکان پیگیری مداوم تئاتر و آموزش دیدن را نداشته است، پس به فکر دیگری میافتد: «این بود که آقای جمشید طاهریان، از تئاتریهای باسابقه لار، را دعوت کردیم که بیاید و با بچهها کار بکند که من هم در کنار ایشان چیزهایی یاد بگیرم. پیشنهاد داد که برای جذب مخاطب، یک جشنواره راه بیندازیم. جشنوارهای به نام فجر راه انداختیم که دو کار از خود طاهریان در آن شرکت کرد.»
اما این هم باعث پیوند مداومتر پریدخت با تئاتر نمیشود. تا میرسیم به نمایش زخم در سال ۱۳۹۸. پریدخت میگوید: «تعدادی از بچهها ریزش کرده بودند و یا دانشجو یا سرباز شده بودند. واقعا استقبالی از تئاتر نمیشد و من هم یک دو سالی بود که کنار گذاشته بود. اما آقای جاسم قلیپور به خاطر شغلش از قیر به خنج آمده بود و سراغ تئاتر را میگرفت. آمد سراغ من و با انگیزهای که به من داد کار «زخم» را شروع کردیم. خیلی گوشبهحرف و متعهد بود. کار را برای جشنواره پسامهر هم فرستادیم و پذیرفته شد. تجربهی حضور در جشنوارهای که بهزاد فراهانی هم در آن داور بود، خوب بود ولی مقامی نیاوردیم.
اما نکتهی جالب ماجرا این است: «این کار را در خنج اجرا نکردیم. سالن شهرداری را که به ما نمیدادند، و با توجه به این کار به نور نیاز زیادی داشت، سالن مناسب دیگری هم نبود که بشود تئاتر در آن اجرا کرد! حتی تمرین هم در قیر انجام دادیم. این اجرا را که امشب دیدیم، در سالن استاد جمالی لار به روی صحنه بردیم.» این کار به مدت ۴ شب در تالار کف حکیم عمر خیام واقع در دانشگاه آزاد اسلامی اوز هم اجرا شد.
پریدخت بر تاثیر مجتبی حسینی قیری بر نمایش خنج هم تاکید میکند: «بعد دیدیم آقای حسینی از قیر میآید گراش و با بچههای گراش نمایش «گرمو» را کار میکند. ما هم گفتیم یک استفادهای بکنیم و در مسیر، از ایشان بخواهیم که در خنج هم با بچهها کار کند. آنجا هم آقای حسینی نمایش «گرمو» را کار کرد و من هم ترغیب شدم و به عنوان بازیگر در آن بازی کردم. کلی هم مخاطب به دست آوردیم. یک کار دیگر به اسم «مرز» هم کار کردند که قبل از گراش استارت خورد و به اجرای عموم رسید. یک گروه دیگر هم با آقای حسینی راه افتاد به اسم «صحنه سیاه» و من هم با آنها همکاری زیادی داشتم. چند تا از بازیگرهایم را به این گروه دادم. بعد به کار «نیاز» در سال ۱۴۰۲ رسیدیم و آن را در جشنواره نمایش کل گراش هم شرکت دادیم. در خنج هم از آن بسیار استقبال شد.»
اینجاست که او به یاد خاطرهی افتادنش از روی سن سینما فرهنگ گراش در میانهی نمایش «نیاز» میافتد، که به یکی از خاطرههای ماندگار در جشنواره نمایش کل گراش تبدیل شد.
دور شدن از تئاتر، رفتن به سمت انیمیشن و دوبله
پردیخت میگوید: «بعد از آن هم کاری را با تعداد کمتری از بازیگران شروع کردیم، اما من به علت خستگیهای تمام این سالها گذاشتم کنار. برای مسئول انجمن، یکی از باتجربهترین بازیگرانم را معرفی کردهام: مهدی پولادی که در نمایش مرز هم با بچههای گراش همکاری داشت. قرار است فعالیتهای گروه را هم ایشان پیگیری کنند.» گروه نقاب شیشهای صفحهی اینستاگرامی فعالی هم دارد که کارهای گروه در آن منتشر میشود (اینجا).
بدین ترتیب، پریدخت به دنبال یکی دیگر از علاقهمندیهایش یعنی دوبله و انیمیشن رفته است. او چند سال پیش در کلاسهای دوبله و گویندگی آموزشگاه هفتبرکه گراش شرکت میکرد و دوبله را زیر نظر استاد کیوان عسکری فرا گرفته است. او سابقهی کسب مقام در جشنواره دوبله و گویندگی گریشبانگ را نیز در کارنامه دارد. خودش در توضیح این تغییر مسیر میگوید: «خسته شدم از عدم حمایت و تئاتر را گذاشتم کنار و به انیمیشن و دوبله چسبیدهام. الآن با گروهی که خودم آموزششان دادهام، یک صفحه اینستاگرامی به نام «بلو گلکسی استودیو» (اینجا) راه انداختهام و کلیپهای کوتاه طنز انیمیشنی میسازیم. فعالیتهایم در این صفحه اجتماعی و انتقادی است و تعدادی از کارها را هم با گویش اچمی ساختهام چون خیلی کار نشده است.»
تئاتر خنج روبهراه نیست
همین دور شدن پریدخت از تئاتر، نشاندهندهی وضعیت نامناسب تئاتر در خنج است. او که حدود ۱۴ سال ریاست انجمن نمایش خنج را به عهده داشته، در مورد شرایط سخت هنر تئاتر در خنج میگوید: «الآن ما فقط یک بلکباکس در خنج به سختی آماده کردهایم. یک سالن سینما بود که ۱۴ سال تکمیل نشده بود و در دولت شهید رییسی افتتاح شد. ولی خب ناقص تحویل دادند. یک اتاق بزرگترش را در طبقه دوم به ما دادند که به عنوان بلکباکس استفاده کنیم. رنگش هم مشکی نبود. مجبور شدیم برای نمایش «نیاز»، با پلاستیک زباله کف و دیوارها را مشکی کنیم! بعد از آن با یک اسپانسر بافرهنگ صحبت کردیم که اسمش را به عنوان اسپانسر ثابت همه کارها بزنیم و رنگ این اتاق را متقبل شود. ولی باز هم صندلی ندارد. گفتند ممکن است کف سالن تحمل وزن نداشته باشد و حادثهای رخ بدهد. فعلا چند تا نیمکت چوبی گذاشتهایم که با ظرفیت محدود بشود از آن استفاده کرد. سالن سینما قاب عکسی است و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی هم گیرهای زیادی برای اجرای نمایش میدهد.»
او در مورد گروههای نمایشی فعال خنج هم میگوید: «در حال حاضر، علاوه بر گروه «نقاب شیشهای»، گروه «صحنه سیاه» در خنج وجود دارد که به خاطر سربازی عباسی، سرپرست گروه، غیر فعال شده است. اما در دهههای قبل، گروههای زیادی در خنج وجود داشتهاند، از جمله گروه شاهین به سرپرستی آقای خلیلی، گروه مهرگان به سرپرستی آقای طلوعی و گروههای زیاد دیگری که الآن دیگر فعالیت ندارند. این گروههای بیشتر جنگ و طنز کار میکردند با متنهایی که خودشان نوشته بودند.»
او در مورد احتمال برگشت خودش به هنر تئاتر هم میگوید: «دیگر فکر نمیکنم برگردم چون هدفی داشتم که ساده نیایم به این دنیا و ساده هم نروم. این یک آرزو است که تغییری در تفکر اتفاق بیفتد و تئاتر جایگاه خودش را به دست بیاورد و به اقتصاد تئاتر هم توجه شود.»
بخشی از عکسها و پوسترهای کارهای پریدخت
بقیه کارها را در صفحه اینستاگرام گروه نقاب شیشهای (اینجا) ببینید.