هفتبرکه – فرشته صدیقی: سالها پیش از این، شخصی به نام «آرتور هالی کامپتون» در حالتی که معلوم نیست سرش به کجا اصابت نموده بود، برای حفظ جان دانشجویان، به فکر ایجاد مانعی درست روبهروی دانشگاه واشینگتن افتاد. به مرور این اختراع در تمام دنیا متداول شد، البته در شکل و اندازهای متعارف و اصولی. این مانع ترافیکی در تمامی معابر دنیا به دو صورت وجود دارد: سرعتکاه و سرعتگیر؛ که ارتفاع استاندارد آن بین ۱۰ تا ۱۵ سانتی متر، و لازمهاش مغایرت رنگِ آن با مسیر مجاور است.
اما شکل سومی نیز وجود دارد که فقط در کشور عزیزمان شاهدش هستیم. و در حالتی وخیمتر، در شهر زیبایمان گراش! این سومی نه سرعتکاه است و نه سرعتگیر. بهتر است «سرعت-گامب» صدایش کنیم! از آنجایی که کلاً ما و مسئولینمان عادت داریم در هر زمینهای نمکش را در بیاوریم، شروع کردیم به احداث مسلسلوارِ این سرعت-گامبها. عینهو قارچهای سمی در حال تکثیرند! شب میخوابی و صبح برمیخیزی تا با شاهکاری جدید سبز شده مواجه شوی: تپهای از آسفالت (و این اواخر سنگ و سُکات) را خالی میکنند وسط خیابان و نامش را میگذارند «سرعتگیر». بسیار هم زیبا و شکیل!
قشنگ به خاطر دارم یک سال و اندی پیش، روبروی همین سینمای همیشه شلوغمان، یکی از این سرعت-گامبها احداث شد که مسلمان نشنود، کافر نبیند! و چقدر اسباب تفریح و مسرت همشهریان گشته بود. از این سمت Launch pad یا همان «سکوی پرتاب» بود و از آن سمت یک «بانجی-جامپینگ» واقعی. ملت از این سر، قشنگ تِیکآف میکردند و نرسیده به سرعت-گامبِ بعدی لَندینگ. کجای دنیا چنین چیزی سراغ دارید؟ تفریحی به این زیبایی! آن هم رایگان. مدیونید فکر کنید تمام اینها از سر ناآگاهی یا سَمبَلکاری مسئولین و طراحان و مجریان طرح است.
ولی این همه در مذمّتش گفتیم و شنیدیم و خواندیم. کی و کجا از مزایای همین سرعت-گامبها کلامی گفته شد؟ بیایید بیانصاف نباشیم. چرا عادت کردهایم علیالطول بنالیم و بکوبیم؟ بنده طی تحقیقات مفصّلی که در این زمینه داشتهام به نکات مهم و جالبی رسیدهام که مپرس! به قول شاعر: تو مو میبینی و من ریزش مو!
حال درست است که احتمالا حین عبور از این سرعت-گامبها، برخورد سر به سقف به شکستن جمجمه و ضرب دیدن مغز و در رفتن و شکستن مهرهی گردن و گاه نیز به در رفتن و شکستن باقی اعضاء منجر میشود، ولی هزار و یک حُسن و فایده دارد که حتم دارم از آنها بیخبرید. اینها همه از درایت و کیاست مسئولینمان است. باور میکنید چیزی به نام روانشناسی محیطی در طراحی شهری وجود دارد؟ و همین امر در طراحی و اجرای موانع ترافیکی نیز نفوذ کرده است. یک بار هم که شده نیمهی پر لیوان را ببینید. حال خواه آن نیمهی پرِ لیوان، شربت ویمتو باشد یا جوشاندهی مَرو تئر.
همین سرعت-گامبهایی که این همه اخم به چهرهتان نشانده و با هر بار عبور از آنها درودی از اعماق جان نثار باعث و بانیاش نمودهاید، هزار فایده و کاربرد دارد که از آنها بیاطّلاعید. به همین برکتِ نان و نمکی که به سفرههایمان باقی گذاشتهاند! باور نمیکنید؟ برایتان مثال میآورم.
شما فردی را که دچار دررفتگی مَفصل شده (ترجیحا در رفتگی گردن، شانه، مهرهها و لگن)، بر خودرو نشانده و جایش را فیکس کنید؛ جوری که امکان جُم خوردن نداشته باشد. حال او را با سرعت بالای ۵۰ کیلومتر بر ساعت در خیابانهای شهر بچرخانید. بیترمز از سرعت-گامبها بگذرید. به دور سوم نرسیده نعرهای از اعماق جان میزند که نشاندهندهی جا افتادن اصولیِ مَفصل و درآوردنِ کار بدون رنگ است!
حتی در دفع سنگ کلیه نیز میتوانید به همین روش عمل کنید. یک گالن آب با خود بردارید، کِیس مورد نظر را به همان روش با خود همراه سازید و تشویقش کنید حین گردش، مدام آب بنوشد. کمی بعد سنگ در دستان پر مهرتان است. چرا بینواها را درگیر هزینه و شلوغی مطب و اتلاف وقت میکنید؟
و یا بانوان بارداری که ۴۰ هفته را رد کرده و خسته و مستأصل منتظر زایمان فیزیولوژیکاند، ساک و مدارک را برداشته و علی یارتان! گردش در خیابانهای زیبای شهر. باور کنید جواب است! به یک ساعت نکشیده، مسیرتان به زایشگاه ختم میشود! (تاکید میکنم مدارک و وسایل مورد نیازِ بیمارستان را از قبل با خود داشته باشید).
تاثیر تمامی این پیشنهادها تضمینی و حتمی است.