هفت‌برکه: نمی‌توان از تئاتر معاصر و بخصوص تئاتر پست‌مدرن حرف زد و از «در انتظار گودو»، اثر ساموئل بکت، صحبتی نکرد یا حتی با آن شروع نکرد. به همین دلیل، در تماشای سی‌ و چهارم که شروع دوره‌ی هفت‌جلسه‌ای جدید تماشا (پخش و نقد و بررسی فیلم‌تئاتر) با عنوان «شناخت تئاتر پست‌مدرن» بود، فیلم تلویزیونی «در انتظار گودو» به کارگردانی مایکل لیندسی‌هاگ (۲۰۰۲) پخش شد. مسعود غفوری، دکترای ادبیات انگلیسی، با بحثی درباره‌ی «پست‌مدرنیسم در تئاتر: ریشه‌ها و شاخه‌ها» به مرور کلیاتی در مورد این نوع تئاتر و همچنین درون‌مایه‌های این نمایش پرداخت.

Waiting for Godot Poster

ساموئل بکت (۱۹۰۶ در دابلین – ۱۹۸۹ در پاریس) نمایشنامه‌ی «در انتظار گودو» را کمی بعد از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۵۳ نوشت. این نمایش را شروع یک انقلاب اساسی در ارائه‌ی صحنه‌ای و از اولین نمایشنامه‌های سبک «تئاتر ابزورد» (که گاه به تئاتر پوچی هم ترجمه می‌شود) می‌دانند. تاثیری که بکت با این نمایشنامه و دیگر نمایشنامه‌هایش در این سبک بر نویسندگان بعد از خودش گذاشت، هنوز هم ادامه‌دار است. «در انتظار گودو» داستان دو ولگرد به نام‌های ولادیمیر و استراگون است که در یک ناکجاآباد، منتظر فردی به نام گودو هستند، در حالی که هیچ چیزی قطعی نیست، نه زمان، نه مکان، و نه هویت شخصیت‌ها. مایکل‌ لیندسی‌هاگ در این فیلم تلویزیونی دو ساعته، ارائه‌ی وفادارانه‌ای از این نمایشنامه با بازیگری بری مک‌گاون (ولادیمیر)، جانی مورفی (استراگون)، آلن استنفورد، استفان برنان ارائه می‌دهد.

پس از تماشای فیلم‌تئاتر، مسعود غفوری، ارائه‌دهنده‌ی این جلسه، به باز کردن لایه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فلسفی و ادبی این اثر پرداخت. او برای به دست دادن معیاری برای مقایسه بین انواع ادبیات گفت: «ادبیات کلاسیک به دنبال هارمونی و نظم است، که بازتاب دیدگاه انسان کلاسیک نسبت به دنیاست. اما در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، چند ضربه‌ی مهلک به این دیدگاه منظم انسان‌محور وارد می‌شود. داروین، مارکس، فروید، نیچه و انیشتین در میان کسانی بودند که ریشه‌های شک‌گرایی مدرنیسم را بنیان گذاشتند. با این حال، ادبیات مدرنیسم هنوز هم به دنبال یک نقطه‌ی امید بود و به نحوی هنوز هم همان پروژه‌ی مدرنیته را که از قرن هجدهم شروع شده بود دنبال می‌کرد. ولی وقوع دو جنگ جهانی، این نقطه‌ی امید را از بین برد، و این شروع دوره‌ی پست‌مدرنیسم در ادبیات بود؛ دوره‌ای که با شکست کلان‌روایت‌ها، شک‌گرایی و عدم قطعیت همراه است.»

غفوری سپس به شروع تئاتر ابزورد به عنوان یکی از نحله‌های پست‌مدرنیسم پرداخت و برای توضیح آن، مروری کوتاه بر فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم، از کی‌یرکگارد تا هایدگر، ارائه داد. او در مورد نمایش «در انتظار گودو» گفت: «بی‌نظمی و بی‌معنایی روی صحنه بازتابی از بی‌معنایی و پوچی جهان هستی است. اگزیستانسیالیست‌ها در مورد این پوچی بحث می‌کنند، اما ابزوردیست‌هایی همچون بکت، یونسکو، پینتر و البی، این پوچی را روی صحنه به نمایش می‌گذارند. آنها اعتقاد دارند که دنیا چنان از معنا خالی شده و زبان آنچنان از ایجاد ارتباط ناتوان است که تنها کاری که می‌توان در جواب انجام داد، خندیدن به این وضعیت است.»

به این ترتیب، به وجوه سمبلیک نمایش «در انتظار گودو»، از جمله در مورد تپه، درخت، کفش، برده، خود «گودو» و اسمش نیز به گفته‌ی غفوری نمی‌توان اعتماد و اتکا کرد: «سمبل‌ها به سمت‌های مختلفی اشاره می‌کنند اما به هیچ‌جای خاصی رهنما نمی‌شوند. در واقع بکت ما را به بازی می‌گیرد: تصور معنادار بودن را از طریق این سمبل‌ها پدید می‌آورد، اما در نهایت هیچ معنای خاصی را هم ایجاد نمی‌کند. به قول دریدا، او زنجیره‌ی بی‌پایانی از دال‌ها را پشت هم می‌چیند ولی به هیچ مدلولی نمی‌رسد تا خواننده را در انتظار مدلول استعلایی بگذارد.»

او سپس به خصوصیات هنر پست‌مدرن و شاخه‌های مختلف پست‌مدرنیسم در تئاتر، از جمله تئاتر ابزورد، تئاتر تجربی و آوانگارد، طنز سیاه (مثلا در آثار مک‌دونا)، پارودی (در آثار وودی آلن)، و نمایشنامه‌های انتقادی اجتماعی – سیاسی (در آثار کریل چرچیل) اشاره کرد.

از میان حاضران در این جلسه، مینا غفوری در مورد ساختار کاملا فروپاشیده و ازهم‌گسیختگی و نامنسجم بودن این نمایشنامه که متناسب با مضمون اثر است صحبت کرد: «بکت همه چیز را به هم می‌ریزد، اما نظم خاصی بین این به‌هم‌ریختگی هم نظر دارد. یکی از موتیف‌های کارهای بکت، همین تکرارها و مکث‌هاست.» او سپس به مقایسه‌ی این اثر با «افسانه‌ی سیزیف» آلبر کامو، از دیگر نویسندگان اگزیستاسیالیست، پرداخت.

محمد خواجه‌پور نیز در مورد نشانه‌های معنایی در این نمایش گفت: «بکت به شما یک بازی می‌دهد که شما دنبال معنا بروی، ولی آنها را به جایی هم نمی‌رساند. در واقع به شما فضایی می‌دهد که فکر کنید، ولی نمی‌گوید به چه فکر کن.» او سپس این سوال را مطرح کرد: آیا چنین آثار ادبی به درد دنیا و آخرت هم می‌خورند؟ و در جواب گفت: «در واقع در دوره‌ای که اینها اجرا شدند، یک کار آوانگارد بودند. ولی الآن به تعادلی رسیده‌اند که با این که همینقدر پوچ است، ولی از لحاظ نمایشی هم جذابیت و بار دراماتیک زیادی دارند. در واقع این تحولات به قاعده اتفاق می‌افتد و در کارهای بعدی چند گام جلوتر می‌روند یا عقب‌تر می‌آیند تا به نقطه تعادلی برسند. خروجی اینها در بحث‌های تبعیض نژادی و ضد امپریالیستی واضح است. اینها کمک کردند که زبانی که می‌خواست تسلط پیدا کند، شکسته شود و کسانی که صدایشان حذف شده بود، بیایند جلوتر.»

برنامه‌ی تماشا به شکل دوره‌های هفت‌جلسه‌ای برگزار می‌شود و در پایان هر دوره، گواهی شرکت از طرف اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن نمایش شهرستان گراش به شرکت‌کنندگان در حداقل چهار جلسه آن اعطا می‌شود.

گفتنی است که در این جلسه، گواهی‌های شرکت در دو دوره‌ی پیشین تماشا، یعنی دوره‌های شناخت کمدی و شناخت درام رئالیستی، به شرکت‌کنندگان اعطا شد.

اسپانسر برنامه تماشا، «هایپر گلستان»، حامی هنر و هنرمندان است.

Tamasha 34 Dar Entezare Godot 03