هفتبرکه – غلامحسین محسنی: در ذرّهبین پیشین (۳۱) نوشتیم که با درگذشت فتحعلیخان، پسرانش برای دستیابی به حکومت با هم به ستیز برخاستند. لیکن با پادرمیانی صولتالملک حاکم بستک، جهانگیریه و بنادر شیبکوه، و سردارخان، مأمورایالتی، آشتی کرده، به نایبالحکومهای حاجیرستمخان رضایت دادند.
در پایان سال ۱۳۱۲ ه.ق. «فداغ» یکی از بلوکات لارستان را از آن جدا کرده، «صدرالملک» که اهل «بیرم» بود، از دولت تیول میگیرد. پسران فتحعلیخان مانع میشوند. از دیوان سوار و سرباز گسیل شده، ولی آنها اعتنایی نمیکنند. چند نفر از دو سو کشته شده، صریح جواب میدهند که تا جان داریم نمیگذاریم این بلوک را صدرالملک تصرف کند. از قرار، یکی از پسران فتحعلیخان با پانصد سوار تفنگچی که همه تفنگ «مارتین» دارند در قلعه فداغ نشستهاند و نمیگذارند احدی نزدیک قلعه شود (وقایع اتفاقیه، ص ۴۸۴).
گزارش دیگری هم از آمدن عینالملک از داراب به سوی لار میگوید، که در جویم و بیدشهر توقف مینماید. چون که حاجیرستمخان نایبالحکومه لارستان با برادران به قلعه گراش رفته، شهر لار را خالی کردهاند. و در شعبان ۱۳۱۳ ه.ق. عینالملک بینتیجه به شیراز باز میگردد.
گزارش «محمداعظم بنیعباسیان بستکی» چیز دیگری میگوید. او مینویسد: «عینالملک» برای رسیدگی و رفع اختلاف بین پسران فتحعلیخان و انتظامات لارستان با اردو از شیراز به لار میآید. «و در سال۱۳۱۲ هجری قمری [باید سال ۱۳۱۴ ه.ق. باشد] در میان استقبال مردم با شکوه و جلال وارد شهر لار گردید و در باغ نشاط منزل گرفت و مرحوم (محمدتقیخان) صولتالملک حاکم بستک و تمام ضابطین و مشایخ و خوانین و کلانتران را به حضور خود خواست… و محمدتقیخان پس از پرداخت مالیات و تقدیم هدایا با دریافت احکامات جدید به بستک مراجعت کرده و عینالملک نیز پس از وصول مالیاتهای معوقه دیوانی و دریافت بستکیها [شاید پیشکشیها] و اخذ جرایم و مبالغ زیادی از نقد و جنس بابت مالیات بر ارث فتحعلیخان و کلیه اثاثیه اعم از ظروف نقره و طلا و چینی بهادار و فرش و چادرهای اردوکشی فتحعلیخان که رستمخان برای پذیرائی در اختیار آبدارخانه عینالملک گذارده بود جمعآوری کرده با خود به شیراز برد و امور حکومت لار به رستمخان واگذار نمود و با برادر خود حاجیعلیرضاخان [باید حاجیعلیقلیخان باشد] صلح نمود و حاجیمحمدتقیخان صولتالملک نیز… به بستک مراجعت نمود».
در سال ۱۳۱۳ ه.ق / ۱۸۹۶ م. حکومت «داراب و ایلات خمسه و لارستان» به «قوامالملک محمدرضاخان شیرازی» داده شد.
در ذیقعده ۱۳۱۳ ه.ق / مه ۱۸۹۶ م. با ترور «ناصرالدینشاه» چهارمین پادشاه از دودمان «قاجاریان»، فرزندش «مظفرالدینشاه» به سلطنت نشست. در صفر ۱۳۱۴ ه.ق. / ژوئیه ۱۸۹۶ م. «رکنالدوله محمدتقیخان» از حکمرانی فارس برکنار و «میرزااسدالهخان وکیلالممالک ناظمالدوله» به حکومت فارس رسید. وی هم تا آمدن خود به فارس، «سعیدالسلطنه» برادرزاده خود را به نیابت حکومت فارس فرستاد. حکومت او بر فارس سالی بیشتر نبود. آنگاه «عبدالحسینمیرزا فرمانفرما» به فرمانروایی فارس گسیل گردیده، قوامالملک هم تلگرافی به سمت نایبالحکومه برگزیدند. در همین سال ۱۳۱۶ ه.ق هم «حاجیعلیقلیخان» با حمایت «محمدرضاخان قوامالملک» به ضابطی لارستان منصوب گردید.
در ربیعالثانی سال ۱۳۱۶ ه.ق. / اگوست ۱۸۹۸ م. «شیخمحمد» پسر «شیخخلیفه» از شیوخ «قواسم»، «بندرلنگه» را متصرف شده، و طی نامهای به «قوامالملک» نوشته: بندرلنگه خانهی پدری من است. از مالیات دادن و اطاعت امر حکومت هم سرپیچی ندارم. استدعا دارم به پسر مصطفیخان بستکی (محمدتقیخان صولتالملک) بنویسید عقب من نکند. صولتالملک هم نوشته: شیخمحمد نمیگذارد تجّار بستکی از لنگه به بستک بیایند. اگر حکومت میتواند علاج شیخمحمد بکند، بسیار خوب. و الا خودم میروم، تجّار بستکی را از بندرلنگه میآورم. و هر چه باید به سر شیخمحمد بیاورم، خواهم آورد. دیگر حق مؤاخذه از من ندارید[۱].
«محمداعظم بنیعباسیان» گزارش کاملی از این اتفاق داده است. وی مینویسد: شیخمحمد پسر شیخخلیفه آخرین بازمانده از خاندان «قواسم» که در سال۱۲۷۰ ه.ق از «جلفار (رأسالخیمه)» به ساحل شمالی خلیج فارس آمده، و از سوی مصطفیخان بستکی به ضابطی بندرلنگه و بیخه لشتان رسیدند. در سال ۱۳۱۶ ه.ق بین سیدیوسف مهرکانی که سرکرده تفنگچیان و پیشکار شیخمحمد بود، با تجّار لاری روی اصل عوارض گمرکی بندری و مالیات اختلاف و منازعات شدیدی روی داد. سیدیوسف با عده تفنگچی مهرکانی در محل«چنپه» جلو قوافل لاریها را گرفته و زد و خورد شدیدی بین آنان واقع شد. که چند نفر از لاریها به قتل رسیده، و قافله غارت گردید. تجّار لاری مقیم بندرلنگه و عموم تجّار لار کتباً و تلگرافاً به مقامات عالیه به مرکز شکایت کردند. پس از طرف دربار مظفرالدینشاه فرمان اکید به میرزا احمدخان دریابیگی حکمران بوشهر و بنادر و فرمانده نیروی دریایی دستور پیگیری داده شد. دریابیگی با کشتی «پرسپولیس» مجهز به توپ و سرباز و تفنگچیان تنگسیری و دشتستانی به لنگه آمدند. شیخمحمد و سیدیوسف مهرکانی به مخالفت برخاستند. چند روز میان آنها درگیری ادامه یافت. چون دریابیگی کاری از پیش نبرد، به «جزیره هنگام» رفته، از کشتی جنگی «انگلیس» کمک گرفت. در نتیجه دریابیگی با سربازان، قلعه و شهرلنگه را متصرف شدند. عدهای تفنگچی دریابیگی به بازار ریخته، اموال زیادی از مردمی که متهم به همدستی با شیخمحمد بودند، غارت نمودند. دریابیگی پس از چندی «علیرضاخان» پسر سوم فتحعلیخان گراشی را از لار خواسته، نیابت حکومت بندرلنگه را به او محول کرد. اما حکومت وی دوامی نداشته، به مرض مهلکی بدرود حیات گفت. چند روز بعد «حاجیطالبخان گراشی» که همراه او بود نیابتی کرد و بعداً به لار برگشت و از بندر بوشهر نایبالحکومه دیگری فرستادند[۲].
برپایه این گزارش، با درگذشت فتحعلیخان، نایبالحکومهای فرزندان او به لار و اطراف آن محدود گردیده است. در اینباره «دکتر وثوقی» نوشته است: «جنوب فارس در آستانه انقلاب مشروطیت به چند منطقه متمایز و حاکمنشین سنتی [«حاکمنشینهای سنتی شامل: خوانین بستک، وراوی، اشکنان، بیدشهر، سبعه و سادات بیرم» معرفی نمودهاند (قدرتهای اجتماعی،ص۳۶۵)] تقسیم شده بود. در هر یک از این مناطق خاندانهای حاکم به عنوان حلقههای واسطه بین ناحیه و والی فارس عمل میکردند[۳]».
یکی از این «حاکمنشینهای سنتی»، «خوانین بستک» بودند، که تاکنون از آنها بسیار نوشتهایم. این خوانین در منطقه بستک و جهانگیریه تا نواحی پسکرانهای خلیج فارس از اواخر«صفویه» تا «پهلوی اول» حکومت داشتهاند و در گرایشهای سیاسی از والی فارس پیروی میکردند. خفیهنویس انگلیس در دنباله مینگارد: شیخمحمد هم از لنگه فرار کرده، در چهار فرسخی بندرلنگه در کوهی به همراه چهارصد تفنگچی خود قافلههای عبوری را میچاپد. از جمله قافلهای لاری که به قصد «مکه معظمه» میرفته، همه را میکشند و قافله را غارت مینمایند[۴].
در رمضان همین سال (۱۳۱۶ ه.ق) فرمانفرما از حکومت فارس بر کنار و «نظامالملک میرزا عبدالوهابخان» را به حکمرانی میفرستند. هر چند ابتدا پسران «قوامالملک» (حبیبالهخان بیگلربیگی و فتحالملک) از سوی «نظامالملک» به نیابت حکومت فارس برگزیده میگردند. لیکن در سال ۱۳۱۷ ه.ق میان فرمانروایی فارس و قوامالملک اختلافاتی به وجود میآید. که قوام به تهران خواسته میشود و «معتضدالسلطنه محمدحسنمیرزا» که ریاست قشون و رئیسالتجّاری و امیر دیوانخانگی فارس را داشت، برای نظم جنوب به لار اردوکشی میکند. چون با مخالفت نایبالحکومه لار «حاجیعلیقلیخان» بر میخورد، او را برکنار و برادرش «حاجیرستمخان» را بار دیگر به نیابت حکومت لار انتخاب مینماید.
بر پایه این گزارش، بین سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۶ ه.ق. حاجیرستمخان نایبالحکومهی لار بوده، سپس در این سال به سود برادرش «حاجیعلیقلیخان» کنار رفته است، ولی با آمدن «معتضدالسلطنه» باز به حکومت برمیگردد. که البته برای مدت کوتاهی بوده است. همچنین طی نامهای صولتالملک را به لار دعوت کرده، او را به نیابت حکومت بستک، جهانگیریه و بنادر شیبکوه بر قرار مینماید[۵].
در همین سال ۱۳۱۷ ه.ق. «فضلالهخان شکوهنظام» پسر چهارم فتحعلیخان گراشی همراه با سوار و تفنگچی زیاد به «خنج، افزر و قیر و کارزین» میرود و هر چه املاک «بهادرخان قشقایی» بوده چاپیده و به قدر ده دوازده نفر زن و مرد و بچه میکشند[۶]. چون رفتن قوامالملک به تهران با پرداخت پیشکشی به تعویق میافتد، پس در میان سال ۱۳۱۷ ه.ق برای گرفتن مالیات از شیراز به داراب و لارستان میرود. در شوال ۱۳۱۷ ه.ق / فوریه ۱۹۰۰ م. «از تهران به جناب نظامالملک تلگراف شده که به قوامالملک بگوئید حاجیرستمخان پسر فتحعلیخان لاری را حاکم لار کند» [با گزارش«تاریخ جهانگیریه» که در پیش آمد همخوانی ندارد!] و هزار نفر تفنگچی لاری حاجیرستمخان بفرستد به بندرلنگه به جهت گرفتن شیخمحمد (آل قواسم) که یاغی شده[۷]».
در ماههای پایانی سال ۱۳۱۷ ه.ق «نظامالملک» از حکومت فارس کنار گذاشته شده، و «مؤیدالدوله ابوالفتحمیرزا » پسر «حسامالسلطنه سلطان مرادمیرزا» به حکمرانی فرستاده میشود. حکومت «مؤیدالدوله» دوامی نداشته، به سال نکشیده و در شوال ۱۳۱۸ ه.ق به پایان رسید و «شعاعالسلطنه ملک منصورمیرزا» پسر پادشاه، حاکم فارس گردید. در ماه پایانی همین سال «شعاعالسلطنه» وارد شیراز میگردد. با ورود او به فارس از «قوامالملک» چهل هزار تومان میخواهد، که قوام سند دهماهه میدهد. شاهزاده متغیر شده، سند را پاره مینماید. چون خواستار رفتن قوام از شیراز میگردد، قوام در«شاهچراغ» بست مینشیند. سپس با تلگراف «اتابک اعظم» میخواهد، قوام به تهران برود. «شعاعالسلطنه» هم ابوابجمعی قوام را تقسیم کرده به هر کس میدهد. از جمله حکومت لارستان به «معتضدالسلطنه محمدحسنمیرزا» ریاست قشون فارس میرسد.
برابر گزارش «وقایعاتفاقیه» در پایان جمادیالاول ۱۳۱۹ ه.ق معتضدالسلطنه که در حکومت شعاعالسلطنه بر فارس، حاکم لارستان شده بود، به مردم لارستان ظلم و تعدی کرده، میخواسته حاجیعلیقلیخان پسر فتحعلیخان را بگیرد. او هم فرار کرده، با پانصد ششصد نفر تفنگچی به قلعه (گراش) رفت. معتضدالسلطنه هم به شیراز نوشت که حکماً باید حاجیعلیقلیخان را گرفته بکشند. و الّا لارستان نظم نه خواهد گرفت. از حکومت هم حکم دادند که او را گرفته و بکشند. آن صفحات خیلی بهم خورده است…[۸]. در نتیجه در رجب همین سال معتضدالسلطنه حاکم لارستان را لاریها جواب داده و از قلعه بیرون کردند. خیلی هم نسبت به او بی احترامی نمودند. لاریها عریضه به حکومت نوشتند که ما مالیات خود را دادهایم و مفاصاحساب گرفتهایم. دیگر معتضدالسلطنه چه کار دارد در اینجا مانده؟ آدمهای معتضدالسلطنه تماماً فرار کرده به شیراز رفتند. معتضدالسلطنه خودش با چند نفر دیگر در آنجا مانده، از قراری که میگویند مردم را خیلی اذیت کرده و چاپیده است[۹].
دنباله دارد.
[۱]– وقایعاتفاقیه، ص۵۵۱ و ۵۵۲
[۲]– تاریخ جهانگیریه، ص۲۹۶ تا ۲۹۸
[۳]– قدرتهای اجتماعی«گرمسیرات فارس» در آستانه انقلاب مشروطیت، محمدباقر وثوقی، ص۳۶۰
[۴]– وقایعاتفاقیه، ص۵۶۱
[۵]– تاریخ جهانگیریه، ص۲۹۲ و ۲۹۳
[۶]– وقایعاتفاقیه، ص۵۸۰
[۷]– وقایعاتفاقیه، ص۵۹۶
[۸]– وقایعاتفاقیه، ص۶۴۹
[۹]– وقایعاتفاقیه، ص۶۵۲
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.
این نقاشی را ۱۳۰ سال قبل یک کارمند انگلیسیِ اداره تلگراف از گراش ترسیم کرده است. درباره این نقاشی در این خبر هفتبرکه بخوانید.