هفت‌برکه – سمیه کشوری: اریک فی Éric Faye متولد ۱۹۶۳ در لیموژ فرانسه است. این روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی فرانسوی، جوایز زیادی را از آن خود کرده است. اریک فی بیشتر به خاطر مقاله‌نویسی درباره‌ی نویسنده‌ی آلبانیایی به نام اسماعیل کاداره شناخته شد. به عبارتی دو کتاب اول او که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد، تک‌نگاری درباره‌ی اسماعیل کاداره و مجموعه‌ای از مصاحبه‌ها با این نویسنده است که ابتدا در تیرانا در آوریل ۱۹۹۰ انجام شد و سپس در فرانسه، جایی که او در پایان همان سال به آنجا تبعید شد، بود.

اریک فی نویسنده‌ی حدود بیست رمان و مجموعه داستان کوتاه است. او اولین داستان کوتاه خود را، به نام «ژنرال انزوا» در سال ۱۹۹۲ در مجله ی لو سرپان ا پلوم منتشر کرد. چند سال بعد، همین داستان کوتاه را گسترش داد و با همان نام به صورت رمان چاپ کرد. در سال ۱۹۹۸، مجموعه داستان‌های کوتاه خارق‌العاده‌ی او، «من نگهبان فانوس دریایی هستم»، جایزه‌ی دوکس ماگوتس را از آن خود کرد. از دیگر آثار او گمشدگان ژاپنی است.

Komod 98 Nagazaki

رمان ناگازاکی، نقطه عطف هنری فی

نقطه عطف در کارنامه‌ی ادبی اریک فی وقتی اتفاق افتاد که رمان «ناگازاکی» را در سال ۲۰۱۰  نوشت. این رمان یکی از برجسته‌ترین آثار ادبی معاصر فرانسه شناخته شد تا جایی که در همان سال جایزه‌ی بزرگ رمان آکادمی فرانسه را از آنِ خود کرد. «ناگازاکی» تاکنون به بیش از بیست زبان ترجمه شده است.

نام داستان در ابتدا ممکن است ذهن را به بمباران اتمی در هیروشیما ببرد ولی «ناگازاکی» نوشته‌ی اریک فی درباره‌ی حادثه‌ی واقعیِ دیگری است، که قطعاً از شمِ روزنامه‌نگاری او نشات گرفته است. این رمان از یک حادثه‌ی واقعی در ژاپن اقتباس شده است. اتفاقی که در فوکوکا در کیوشو اتفاق می‌افتد و در می ۲۰۰۸ توسط مطبوعات ژاپن گزارش شده است.

رمان «ناگازاکی» به مردی ۵۶ساله ژاپنی و تنها به نام شیمورا می‌پردازد که یکهو با اتفاقات عجیبی در خانه‌اش سروکله می‌زند. در واقع داستان زمانی شروع می‌شود که شیمورا که مهندس هواشناسی و کارمند است، متوجه می‌شود بعد از بازگشت به خانه، هر از گاهی غذا از یخچال او ناپدید می‌شود، و گاهی اوقات این تصور برایش پیش می‌آید که برخی از اشیاء در آشپزخانه جای خود را عوض کرده‌اند.

در ادامه رمان کوتاه را بررسی می‌کنیم.

عنصر تعلیق در رمان

اریک فی با اینکه در رمانش از یک حادثه‌ی واقعی الهام گرفته است ولی از همان ابتدا ذهن مخاطب را به سمت و سوی دیگری می‌برد. او به طرز ماهرانه‌ای ترس و پارانویایی را که این کشف در شیمورا به ارمغان می‌آورد را بررسی می‌کند. در واقع اریک فی مخاطب را از همان اول با سوالات زیاد پیش می‌برد. این جابه‌جایی و تغییرات جزیی‌ای که در خانه اتفاق می‌افتد، ساخته و پرداخته‌ی یک مرد میانسال تنها و مجرد است که تمام زندگی‌اش را یک کارمند ساده بوده است؟ آیا شیمورا دیوانه شده است؟ آیا چیزی که شیمورا تصور می‌کند همان زندگی‌ای است که می‌خواسته داشته باشد ولی به ثمر ننشسته است؟ یا نه، واقعاً کسی بعد از رفتن او برای کار، مخفیانه وارد خانه‌اش می‌شود؟ یا در حالی که شیمورا خواب است، خانه از کسِ دیگری اشغال شده است؟ چنین پارانویایی باعث می‌شود شیمورا دوربینی را در آشپزخانه‌اش نصب کند. حتی بعد از نصب دوربین هم ما همچنان به چیزهایی که شیمورا می‌بیند شک می‌کنیم. این تعلیق باعث می‌شود نتوانی کتاب را کنار بگذاری. اگرچه کم‌حجم بودن رمان نیز کمک می‌کند آن را یک باره و بدون وقفه بخوانی.

رمان کوتاه اریک فی، یک تعلیق وهم‌آور، عجیب و غریب را ایجاد می‌کند. این تعلیق تا آنجا پیش می‌رود که هم مخاطب و هم شخصیت اصلی رمان را به یک اندازه به تفکر وا می‌دارد. در واقع چیزی که شیمورا پیدا می‌کند، هم او و هم مخاطب را تا اعماق تکان می‌دهد. طوری که باعث می‌شود شیمورا هم درباره‌ی خودش و هم درباره‌ی خانه‌ای که سال‌ها در آن زیسته است، تجدید نظر کند. در ادامه‌ی داستان، درخشش واقعی رمان اتفاق می‌افتد؛ به عبارتی داستان هر چه چلوتر می‌رود درونی‌تر شده و به موشکافی شخصیت‌ها می‌پردازد. گویی در هنگام خوانش رمان، از حالت تعلیق آن خارج می‌شویم و به جنبه‌ی روانشناختی داستان قدم می‌گذاریم.

پرداخت به درونیات

رمان پس از کشف حقیقت، تغییر مسیر می‌دهد، و با رویه و شکل دیگری، البته با رعایت منطق مبتنی بر داستان، جلو می‌رود. گویی نویسنده در ادامه‌ی داستان، روی شخصیت‌ها ذره‌بین می‌اندازد، به شخصیت‌ها نزدیک‌تر  می‌شود و در ادامه حتی به درون شخصیت‌ها چه شیمورا چه زن بی‌نام و هویت یا به عبارتی نامرئی نفوذ می‌کند. به عبارتی ساختار روایتی دوگانه‌ای را ایجاد می‌کند ولی همچنان سادگی فرمی و جذابیت داستانی خود را حفظ می‌کند.

رمان «ناگازاکی» با روان‌شناختی عمیق، نگاهی روشن‌تر به نحوه‌ی واکنش دو فرد میانسال به زندگی در تنهایی دارد. در حالی که شیمورا در یک کنش انفرادی در ظاهر پیشرفت می‌کند. زنِ نامریی خیلی ناامیدانه به دنبال رفع نیازهای اولیه‌ی خود و در ادامه، تجربه‌ی احساسی به نام تعلق است. انتخاب این خانه در نهایت برای مخاطب سمت و سویی معنادار پیدا می‌کند.

رویکرد

اگرچه رمان «ناگازاکی» در ظاهر هیچ رویکرد اعتراضی به شکل یک معضل اجتماعی یا حتی سیاسی ندارد ولی در زیرلایه‌ی آن می‌توان چنین رویکردی را دید. جدا از واقعی بودن اتفاقی که بطن داستان هم در جریان است، زن نامرئی نشانه‌هایی دیگری هم با خود به همراه می‌آورد. گویی زن استعاره‌ای از مشکل بزرگ بی‌خانمانی و گرسنگی در جامعه‌ی مدرن است. افرادی که در جامعه‌ی صنعتی تا حد زیادی نادیده گرفته می‌شوند و حتی ممکن است انکار هم شوند. آن هم زمانی که تنها نیاز این افراد، چیزهایی برای زنده ماندن باشد، نه یک زندگی در شان یک انسان.

در حالیکه داستان جلو می‌رود، به‌عنوان مخاطب و خواننده‌ی رمان امیدواری که این نگرش حتی اگر شده در شخصیت اصلی تغییر کند؛ اما شیمورا بدون تغییر در نگرش خود دور می‌شود و زن به همان سبک و سیاق خود، که حتی بدتر ادامه می‌دهد. او که نامریی بود، حالا مطرود جامعه‌ی خود نیز می‌شود. و این تراژدی حاکم بر کل جامعه است. اینکه اگر چیزی تغییر نکند، این چرخه‌ی معیوب به نابودی زندگی مردم ادامه خواهد داد.

حرف آخر

رمان «ناگازاکی» کتاب کم‌حجم ولی پرباری است. شدیداً خواندن آن را به شما پیشنهاد می‌کنم، زیرا که خالی از لطف و تفکر نیست. این رمان توسط نشر هیرمند و گل‌آذین ترجمه شده است. کتاب صوتی این کتاب نیز موجود است.