هفتبرکه – سمیه کشوری: آملی نوتومب Amélie Nothomb با نام فابین کلر نوتومب در اتربیک بلژیک در ژوئیه ۱۹۶۶ از یک دیپلمات بلژیکی به دنیا آمد. اگرچه نوتومب ادعا میکند که در ژاپن به دنیا آمده است، اما در واقع در بروکسل زاده شد و به دلیل کار پدر او که دیپلمات بلژیکی بود، کمی بعد از تولدش به کنسولگری بلژیک در ژاپن برده شد. یعنی از سن دوسالگی تا پنجسالگی در ژاپن زندگی کرد. پس از آن، او در چین، نیویورک، بنگلادش، برمه، بریتانیا (کاونتری) و لائوس زندگی کرد.
نوتومب زمانی که در ژاپن بود، در یک مدرسه محلی شرکت کرد و ژاپنی آموخت. وقتی پنجساله بود، خانواده به چین نقل مکان کردند. او در کتاب «ترس و لرز» می نویسد: «ترک ژاپن برای من جدایی سختی بود». نوتومب اغلب در حال نقل مکان بوده و تا هفدهسالگی در اروپا زندگی نکرد. البته بعدها به بروکسل نقل مکان کرد. بنا بر گزارشها، او در آنجا مانند هر جای دیگری احساس غریبگی میکرد. نوتومب فیلولوژی را در دانشگاه آزاد بروکسل خواند. پس از چند تنش خانوادگی، او به ژاپن بازگشت تا در یک شرکت بزرگ ژاپنی در توکیو کار کند. تجربهی او از این زمان در «ترس و لرز» بیان شده است.
آملی نوتومب جوایز متعددی دریافت کرده است. همچنین عضو هیئت داوران جایزه دسامبر است. رمان عطش (۲۰۱۹) که لقب «انجیل به روایت نوتومب» را نیز به آن دادهاند، یکی از سه نامزد نهایی جایزه گنکور در ۲۰۱۹ بود. نوتومب در مصاحبهای گفته است که این رمان گل سر سبد همهی آثارش است. رمان اولین خون (۲۰۲۱) برنده جایزه رنودو در ۲۰۲۱ شده است.
در اینجا رمان «قتل منزه» را بررسی خواهیم کرد.
قتل منزه
«قتل منزه» به فرانسوی Hygiène de l’assassin، به زبان انگلیسی Assassin’s Hygiene اولین رمان آملی نوتومب، رماننویس بلژیکی است که به زبان فرانسوی نوشته است. در ایران این رمان در نشر قطره به نام «بهداشت قاتل» و انتشارات حکمت کلمه به نام «قتل منزه» منتشر شده است. نوتومب آن را در سال ۱۹۹۲، وقتی بیستوشش ساله بود، منتشر کرد. این رمان خیلی سریع با اقبال عموم روبهرو شد. نوتومب پس از آن، بیش از چهل رمان و داستان کوتاه نوشته است که برخی از آنها به فارسی ترجمه شدهاند. گفته شده که آملی نوتومب هر سال چندین رمان مینویسد که هر سال فقط یکی از آنها را چاپ میکند.
داستان «قتل منزه»، دربارهی رماننویس معروفی به نام پرتکستا تاچ برنده جایزهی نوبل است. نویسندهی انساندوستی که سالهای زندگیاش را در انزوا گذرانده است. یکباره خبر میرسد که این نویسنده به «سندرم الزنویورپلاتز» (سندرمی خیالی ابداع شده توسط نویسنده)، سرطان غضروف مبتلا شده و فقط دو ماه دیگر از عمرش باقی مانده است.
بلافاصله بسیاری از روزنامهنگاران به فکر مصاحبه با تاچ میافتند. با این حال، چند مصاحبهی اول، ناکام میماند. تاچ با قیاقهای منحصربهفرد و عادات عجیبغریبِ خود، از دور انسانی بزرگ به نظر میرسیده است ولی در طی مصاحبه با به چالش کشیدن خبرنگارها، از خود چهرهای نفرتانگیز، تندخو و زنستیز ارائه میدهد که نمیتواند هیچ سؤالی را دربارهی زندگی خصوصیاش تحمل کند. بنابراین، تمام مصاحبهها، نیمه رها شده و به سرانجام نمیرسند. تا اینکه نینا، یک روزنامهنگار نسبتاً ناشناخته، آخرین قربانی این رماننویس قرار میگیرد. البته نینا برخلاف همهی روزنامهنگاران قبلی که همه مرد بودند یک روزنامهنگار زن است و همچنین دستِ پر آمده است و در دام نویسنده نمیافتد. نینا در یک اتاق دربستهی پر از رمز و راز، تاچِ زنستیزِ نفرتانگیزِ را به چالش میکشد و به دنبال آن حقایقی را آشکار میکند. رازهایی که حیرت خواننده را برمیانگیزاند.
دیالوگمحور بودن
گفتوگو یا دیالوگ در داستان، یعنی همان گفتگوهای شخصیتها در روایت که تابع ریزهکاریها و قواعد مربوط به خود است. در یک داستان، محتوای گفتگوها مستقیماً مربوط به موضوع صحبت است. در مقالهی رمان نو، دیالوگ نو آمده است: «وقتی که «من» در مقابل «دیگری» واقع میشود، پویایی او به شدت تحریک میگردد و در صدد برمیآید تا خود را بروز دهد و از چند و چون «دیگری» آگاه و از آنچه که در درون وی میگذرد با خبر شود.»
این رمان تقریباً تماماً دیالوگ است. یعنی رمان در قالب گفتوگو نوشته شده است. گویی شما در حال خواندن یک نمایشنامه هستید ولی بدون توضیح صحنه. البته دیالوگها چنان دیالکتیک پیش میروند که هم فضا و اتمسفر داستان به مرور شکل میگیرد، هم رازها را برملا میکند. گویی آملی نوتومب با لطافت عجیبی، تمام رمان را در قالب گفتوگوی ثابتی روایت کرده و پیش میبرد که حتی جزییات روایی هم مسیر گفتوگو تغییر نمیکند.
البته باید گفت بیشتر آثار این نویسنده بر همین اساس بنا شده است: دیالوگمحور بودن و جنایتی که در بافت دیالوگها فاش میشود. ذهن پویای نویسنده در شکلگیری جنایت و فلسفهبافیای که متهم برای قتلی که مرتکب شده است، پشت سر هم میآورد بینظیر است.
دیالوگها در رمان «قتل منزه»، به نحوی پیش میروند که به فرمی شبیه شکنجه تبدیل میشود، هم برای متهم هم برای خواننده. یعنی مصاحبههای مطبوعاتی تبدیل به شکنجههای لفظی زنجیرهای میشود. به عبارتی مبادلهها، مصاحبههای ساده، بهمرور به بازجویی مبدل میشوند، و در ادامه در شمایل یک دوئل بیرحمانه ظاهر شده که در آن نیمهی تاریک شخصیتها هویدا میشود و سیاهترین و پنهانترین رازها روشن شده و رو میآید. البته فضای رمان همچنان تاریک، مرموز و عجیب باقی میماند.
پارادوکسها و بازیهای کلامی و محاورهای که نویسندهی درونِ رمان با خبرنگارها انجام میدهد، و همچنین مغالطات منطقی که به دنبال آن میآید، تاملبراتگیز و لذتبخش است. دیالوگها بسیار هوشمندانه است طوری که خوانندگان را درگیر میکند.
بنابراین شما با یک رمان دیالوگی روبرو میشوید. پس توقع روایت یا توصیف مکان یا حتی گفتوگوی درونی و احساسات درونی یا چیزی شبیه آن را نداشته باشید. همه چیز از طریق دیالوگ به دست شما میرسد.
آملی نوتومب در اولین رمان خود، با هوشی سرشار و خارقالعاده، با ظلم، بدبینی و ابهام موجود در فردی که به نوعی نابغه محسوب میشود، برخورد میکند.
نمایشِ منطقی یک جنون محض
علیرغم اینکه رمان «قتل منزه» اولین اثر آملی نوتومب است، ولی در خلق عجیبترین و تکاندهندهترین جهانِ خیالی در رمانش بینقص عمل کرده است. مواد تشکیلدهندهی دنیایِ داستانی آملی نوتومب، غیرمتعارف، هذیانآمیز، ایدههای افراطی، گره خورده با آدمهایی عجیب و اتفاقات غیر منطقی، و پایانهای وحشتناک و غافلگیرکننده هستند. نوتومب با این مواد، رمانی مرموز و هولناک میآفریند و در همین حین داستان را هم کاملاً منطقی پیش میبرد.
در این رمان، شخصیت اصلی یعنی پیرمرد چاق، که تودههای گوشتش را روی ویلچر میکشاند، با بازگو کردن کثیفترین رازهای گذشتهی خود، شگفتیها و شوکهایی را برای خواننده به وجود میآورد و مدام خواننده را غافلگیر میکند؛ اگرچه روزنامهنگارِ زنِ جوان با صلابت و هوش خود روایتِ نویسنده را از اعماق آن بیرون میکشد.
از طرفی با وجود عقاید افراطی و وحشتناکی پیرمرد، و منطق عجیب و غریب و زندگی مشمئزکنندهاش، با این حال خواننده از دنیای او، شیوهی تند گفتار و فلسفهی او دربارهی همهچیز لذت می برد، حتی چیزهای پیش پا افتاده و سادهلوحانه. شخصیتِ نویسنده در رمان توانایی عجیبی دارد که همهچیز را فلسفی کند، وارد عمیقِ ماجرا میشود و حتی خواننده را وادار میکند به عقایدش ایمان بیاورید.
گویی افراطگرایی پیرمرد دربارهی زن و از طرفی نفرت شدیدی که نسبت به زنان دارد، در اصل از عشقِ فراوان به زن ناشی میشود، حتی اگر بیمارگونه به نظر برسد. پایان شوکهبرانگیز داستان، گویی به ما میگوید در نهایت نینا و تاچ تبدیل به چیزی شبیه به همدیگر میشوند.
در پایان اینکه دیوانگیهای زیادی در لابهلای این رمان نهفته است. کالبدشکافی روان انسان به شکلی تند و گاهی زننده صورت میگیرد. ایدههای بیمارگونه و چشماندازهای تکاندهنده جلویِ چشم شما به نمایش گذاشته میشود که برخی مواقع شما را به خنده و تمسخر و گاهی به حیرت وا میدارد.
حرف آخر
ابتدا و شروع داستان ممکن است برایتان یکنواخت و خستهکننده باشد، ولی صبوری کنید، به شما قول میدهم آملی نوتومب شما را شگفتزده و غافلگیر خواهد کرد.
اقتباس از رمان
این رمان توسط فرانسوا روجیری در سال ۱۹۹۹ برای فیلم اقتباس شد. ژان یان در نقش پرتکست تاچ، باربارا شولز در نقش نینا و همچنین کاترین هیگل، سوفی بروستال، ژان پرات و ریچارد گوتینر در این فیلم بازی کردند.
بین رمان و فیلم تفاوتهایی وجود دارد. فیلم تمام فصلی را که در آن چهار روزنامه نگار توسط نویسنده اخراج میشوند را حذف میکند و تحقیقات پلیسی را اضافه میکند. تاچ نسبت به کتاب منزجرکنندهتر است و پایان رمان و فیلم تفاوت چشمگیری با هم دارند.