هفت برکه (گریشنا):درمانده و خسته رو به رویم مینشیند تا در مقابل تمام درهای بستهی پیش رویش به آخرین روزنهی امید چشم بدوزد. به کلماتی که قرار است داستان زندگیاش را به گوش شهر برسانند به گوش کسانی که شاید آخرین سوسوی شعلهی امید او را ببینند و مشعلی شوند برای نجات زندگیاش. «دو پسر […]