نهار سرهنگ دعوت‏ کرد.اللّه قلی خان، پسر زادان خان،آمد

پنجشنبه،۵ تیرماه ۱۳۱۴ صبح عمله‏ جات آمده مشغول کار شدند.رمضان مهتر را خواسته،دستور نعل‏بندی اسبها را دادم که بعد از ظهر برود اشکنان. کاغذی به دکتر حبیب رضاپور نوشته،حالت عصمت را شرح‏ دادم که فورا دستور معالجه و نسخه بدهد.رفتم حکومتی.سرهنگ آمد.نسبت به فرح‏بخش، متصدی نظام‏وظیفه،متغیر گردید که به ضرر اسدی تمام شد.جعفری و جاوید […]

۳۰ آبان ۱۳۹۱

عصر قدری سربه‏ سر دختر دلاک‏ گذارده،رفتم باغ ملی

چهارشنبه،۲۱ خرداد ۱۳۱۴ صبح رفتم حکومتی.زمانی و جاوید به جهت تکمیل اسناد خرج انتخابات دهمین دوره‏ [مجلس‏]تقنینیه آمدند.رفتند.سرهنگ رزمجو آمد،رفت.حساب بلدیه رسیدگی و تنظیم‏ بودجه ۱۳۱۴ بلدیه به جهت عمل قرار گرفت.رئیس نظمیه آمد.ظهر آمدم منزل.نهار به جهت‏ رئیس نظمیه بردند.نهار صرف و راحت کردم.قبل از ظهر دکتر حبیب آمد به جهت…[ناخوانا] منظور در تقویم […]

۱۰ آبان ۱۳۹۱