نهار سرهنگ دعوت کرد.اللّه قلی خان، پسر زادان خان،آمد
پنجشنبه،۵ تیرماه ۱۳۱۴ صبح عمله جات آمده مشغول کار شدند.رمضان مهتر را خواسته،دستور نعلبندی اسبها را دادم که بعد از ظهر برود اشکنان. کاغذی به دکتر حبیب رضاپور نوشته،حالت عصمت را شرح دادم که فورا دستور معالجه و نسخه بدهد.رفتم حکومتی.سرهنگ آمد.نسبت به فرحبخش، متصدی نظاموظیفه،متغیر گردید که به ضرر اسدی تمام شد.جعفری و جاوید […]