بستن

استراتژی موفقیت در گام یازدهم انتخابات مجلس

هفت‌برکه – گریشنا: دکتر امیرحمزه مهرابی یکی از تحلیل‌گران انتخابات است که مقاله‌ای را در مورد انتخابات پیش رو برای انتشار در گریشنا ارسال کرده است. او صراحتا اعلام می‌کند که قصد کاندیدا شدن در این انتخابات را ندارد، و نیتش نیز جز موفقیت زادگاهش نیست. مقاله‌ی دکتر مهرابی را می‌توانید در یک فایل جداگانه به فرمت پی‌دی‌اف نیز دریافت کنید (اینجا).

 دکتر امیرحمزه مهرابی:

۲۷ شهریور ۱۳۹۸

 

باسمه تعالی

 

استراتژی موفقیت در گام یازدهم

«بحثی پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی»

 

فهرست مطالب:

  • طرح مسأله
  • مقدمه اول (نظریه اقتدار)
  • مقدمه دوم (مشروعیت و مقبولیت)
  • تحلیل وضعیت گراش و لار بر اساس نظریه اقتدار
  • استراتژی لار در انتخابات
  • بازیابی اقتدار در گراش
  • آسیب‌شناسی کارگروه قبلی
  • استراتژی موفقیت برای گراش و منطقه

 

بخش اول:

 

طرح مسأله:

انتخابات یازدهمین دوره مجلس شوری اسلامی، درروز جمعه ۲ اسفندماه سال ۱۳۹۸ برگزار می‌گردد. یکی از راه های پیگیری مطالبات و احقاق حق مردم هر منطقه، داشتن نماینده در مجلس است.

از حدود صد سال پیش (از سال ۱۲۸۵ ش) که اولین مجلس شورا در ایران تشکیل شده تاکنون (به جز علوی و حسنی) این لاری‌ها بوده اند که همواره به مجلس راه پیدا کرده‌اند. به نظر می‌رسد شرایط به گونه‌ای است که شهرستان‌های مستقل و شهرهای وابسته می توانند با اتخاذ استراتژی مناسب، کرسی نمایندگی دوره یازدهم مجلس را از آنِ خود کنند و خواسته‌های بحق و بر زمین مانده‌ی خود را پیگیری نمایند.

برای وصول به این هدف، نکاتی را یادآور می‌شوم. اما قبل از پرداختن به بیان این نکات، لازم است دو مقدمه ضروری بیان شود تا با پشتوانه این مباحث نظری، موضوع انتخابات در منطقه (به ویژه شهرستان گراش) را بتوان بهتر تحلیل کرد:

 

مقدمه اول (نظریه اقتدار):

«ماکس وبر» دانشمند مشهور آلمانی معتقد است ما سه نوع اقتدار داریم:

  • اقتدار سنتی
  • اقتدار کاریزماتیک
  • اقتدار عقلایی – قانونی

به تعبیر و بیانی ساده:

  • اقتدار سنتی؛

  یعنی اینکه در یک جامعه، افرادی به این دلیل نقش ریاست و رهبری را ایفا می کنند که سنت و آداب و رسوم آن قوم به آنها اجازه می‌دهد. مثل روسای قبایل، جانشینان پادشاهان و… که نه با انتخابات بر سر کار می‌آیند و نه ویژگی منحصر به فرد و کاریزماتیک دارند. صرفا به این دلیل که فرزند رئیس قبیله یا پادشاه قبلی بوده بر سر کار می‌آیند و آن جامعه نیز به این صدارت صحه می‌گذارد و گوش به فرمان وی می‌شود. 

  • اقتدار کاریزماتیک؛

 بعضاً افرادی نخبه، دارای صفات برجسته و ابرمردانی در تاریخ یک قوم پیدا می‌شوند که مردم با اشتیاق و علاقه، مطیع آنها می‌شوند. ظهور چنین رهبرانی به ندرت اتفاق می افتد و می‌تواند سرنوشت یک ملت را دگرگون کند (می‌تواند مثبت یا منفی باشد). رهبران مشهور و مقتدر جهان که تعداد آنها بیشتر از انگشتان دست نمی‌شود و همگان نام آنها را شنیده‌اید، در این طیف قرار می‌گیرند.

  • اقتدار قانونی -عقلایی؛

 به عقیده وبر، افرادی که به پشتوانه سنت روی کار می‌آیند غالبا رهبران بی‌کفایت و ضعیف  هستند و افرادی که دارای ویژگی کاریزماتیک باشند نیز نادر و کمیاب هستند. پس راهی نداریم که سازوکار قانونی و دمکراتیکی را طراحی کنیم که بر اساس آن مدیران سازمانی یا رهبران اجتماعی انتخاب شوند و منتظر حادثه و اتفاق نباشیم. ضوابط ارتقا سازمانی و انتخابات در حوزه سیاسی برای انتخاب رئیس، از مصادیق اقتدار عقلایی-قانونی است.

 

نکته‌ها:

الف: در مقاطعی از تاریخ بشر، افراد شگفت‌انگیز و منحصر به فردی پیدا می شوند که دارای هر سه اقتدار هستند. مثل امام خمینی و امام خامنه‌ای، که هم به دلیل سید و مرجع تقلید بودن «اقتدار سنتی» دارند، و هم از خصوصیات «کاریزماتیک» برخوردارند، و هم در یک فرایند و سازوکار« قانونی» و دمکراتیک، به رهبری برگزیده شده‌اند.

ب: به عقیده من، اقتدار دیگری را می‌توان بر این سه نوع اقتدار افزود و آن «اقتدار گفتمانی» است. در این نوع اقتدار، مردم نه از یک شخص بلکه از یک گفتمان پیروی می‌کنند و بدون اینکه فرد خاصی (با اتکا به یکی از اقتدارهای سه‌گانه) محور تصمیمات مردم قرار بگیرد، جامعه به تأسی از یک گفتمان خاص رأی می‌دهند. چنان که در برخی از انتخاب‌های ایران (به ویژه شهرستان گراش) شاهد این رویکرد بوده‌ایم.

 

بخش دوم:

 

مقدمه دوم (مشروعیت و مقبولیت):

هر پدیده اجتماعی در صورتی کارکرد مناسب خواهد داشت که از دو پشتوانه «مشروعیت» و «مقبولیت» برخوردار باشد. مشروعیت و مقبولیت مانند دو بال برای پرنده هستند که در صورت وجود هر دو بال، پرنده قادر به پرواز خواهد بود. مقبولیت از سوی مردم و منابع پایین‌دستی کسب می‌شود و مشروعیت از قانون، مکتب و منابع بالادستی حاصل می شود.

یک مثال ساده: یک مدیر برای موفقیت، هم باید «مشروعیت» داشته باشد و هم «مقبولیت». مشروعیت وی به آن است که واجد شرایط قانونی، تعهد و تخصص برای تصدی مسئولیت باشد و از سوی مقام مافوق حکم انتصاب وی صادر شود؛ و مقبولیتش به این است که از سوی معاونین، کارکنان و زیردستان پذیرفته شود و با وی همکاری کنند.

 

تحلیل وضعیت گراش و لار بر اساس نظریه اقتدار

برای بسیج کردن مردم در مقاطع مهم و سرنوشت‌ساز، باید حتماً فردی که لااقل یکی از انواع اقتدار را دارد، وجود داشته باشد تا نقش محوری و وحدت‌آفرین را بر عهده بگیرد.

در گراش: در گذشته‌های دور، خوانین با اتکا به «اقتدار سنتی»، نقش راهبری مردم را ایفا می‌کردند. بعد از انقلاب و دوران دفاع مقدس این «اقتدار گفتمانی» بود که نقش‌آفرینی می‌کرد و انتخاب‌ها مبتنی بر گفتمان انقلابی و ارزشی بود. هرچند سید محمود علوی در این دوران و در زمان کوتاهی مبتنی بر ویژگی کاریزماتیک، مردم را راهبری کرد، ولی پس از کمک مردم گراش به وی در انتخابات و رها کردن گراش و چسبیدن به لامرد، عملا از عرصه سیاسی -اجتماعی گراش محو شد.

البته در برخی از مقاطع، شورای شهر تلاش کرد با اتکا به «اقتدار قانونی» خود، نقص خلاء قدرت را در گراش برطرف سازد ولی با پاتک حریف و اخذ برخی تصمیمات اشتباه، ناکام ماند.

در حال حاضر گراش با خلاء اقتدار روبه‌روست و فرد شاخصی که به عنوان مرجع و پیشقراول (با پشتوانه اقتدار کاریزماتیک یا سنتی) مطرح باشد، به چشم نمی‌خورد.

 

   در لار: تا مرحوم آیت‌الهی زنده بود، به دلیل برخورداری از اقتدار سنتی (فرزند آیت‌الهی بزرگ، روحانی، عالم دینی و سید بودن) مشکل خلاء اقتدار نداشتند و در انتخاب‌ها، مردم گوش به حرف ایشان بودند. ولی الان فرد شاخصی که از اقتدار سنتی یا کاریزماتیک برخوردار باشد، بروز و ظهور ندارد. هرچند لابی‌های قدرتی که در لار شکل گرفته، نقش یک شخصیت مقتدر را بازی می‌کند که در معرفی نامزد برتر و اجبار دیگران به کناره‌گیری، تا حدودی موفق عمل کرده است (از این لابی در استعفای اجباری یکی از کاندیداهای لار در دوره قبل پرده‌برداری شده بود).

ناگفته نماند که مدتی است روی طلبه‌ی سید و جوانی سرمایه‌گذاری می‌کنند تا شاید بتواند خلاء وجودی مرحوم آیت‌الهی را پُر کند. ولی با توجه به گرایشات تند و رادیکالی ایشان، بعید است بتواند در بین عامه مردم لار، خصوصاً مردم منطقه، جایگاهی را کسب کند. لذا با تاکتیک دیگری (که شرح داده می‌شود) در پی کسب پیروزی در انتخابات هستند که در دو دوره قبلی از آن بهره‌برداری کردند و نتیجه هم گرفتند.

 

بخش سوم:

 

استراتژی لار در انتخابات

لاری‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که اگر بتوانند مانع از همگرایی سایر شهرستان‌ها و شهرهای حوزه انتخابیه با یکدیگر شوند، در انتخابات موفق می‌شوند و تجمیع آراء شهر لار و روستاهای اطراف برای پیروز شدن، کفایت می‌کند. از این رو، در وهله اول سعی می‌کنند با وعده و وعید، شهرهای دیگر را با خود همراه کنند. چنان که با این شگرد، در اکثر مواقع توانسته اند «اوز» و بعضاً «خنج» را با خود همرا کنند. ولی اگر موفق به جذب دیگران نشوند، استراتژی «کاشتن کاندیدای نفوذی» را اجرا می‌کنند. این روش در دوره نهم و دهم انتخابات مجلس، برای «گراش»، «بیرم»، «خنج»، و… اجرا کردند و به خوبی نتیجه گرفتند. (شواهد و قرائن زیادی برای اثبات این ادعا وجود دارد و بسیاری از خواص به خوبی از آن مطلعند.)

 در این روش، هرچند کاندیداهای کاشته شده از سوی لاری‌ها و هوادارانشان، به خوبی می‌دانند که با این تک‌روی، به هیچ وجه رأی نمی‌آورند، ولی با شعارهای عوام‌فریبانه، آنها را در عرصه رقابت نگه می‌دارند، صرفاً با این هدف که از همگرایی شهرهای منطقه جلوگیری کرده و با تشتت آراء دیگران، خودشان بر خر مُراد سوار شوند. به قول قدیمی‌ها: بهره‌گیری از سیاست انگلیسی «تفرقه بینداز و حکومت کن».

 

بازیابی اقتدار در گراش

این یک اصل قطعی و مسلّم است که بسیج کردن گروه‌های مردمی، جز با برخورداری از یک نوع اقتدار امکان‌پذیر نیست. بدون تعارف، در حال حاضر فرد خاصی که صاحب یکی از اقتدارهای «سنتی» یا «کاریزماتیک» باشد، در گراش وجود ندارد. تنها راه باقی‌مانده، بهره‌گیری از اقتدار «قانونی- عقلایی» است. یعنی به‌کارگیری سازوکاری که از حمایت و پشتوانه مردمی برخوردار باشد (به جای اتکا به فردی خاص).

برای رسیدن به این هدف دو روش مرسوم است:

  • استفاده از دمکراسی اکثریت
  • استفاده از دمکراسی نخبگانی

در بسیاری از کشورها، جلوه‌هایی از دموکراسی «اکثریت» و «نخبگانی» وجود دارد. انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس با رای مستقیم مردم، از مصادیق دمکراسی اکثریت و وجود مجالس «سنا» در آمریکا، و مجلس «اعیان» در انگلیس، از نمونه‌های دمکراسی نخبگانی است.

   در گراش هر دو شیوه به نحوی اجرا شده است. انتخابات شورای شهر، مصداق دمکراسی اکثریت است ولی برای این مورد خاص (یعنی تصمیم‌گیری در مورد انتخابات)، برگزاری انتخابات عمومی و فراگیر در کل شهرستان برای تحقق دمکراسی اکثریت نه امکان‌پذیر است و نه مجاز؛ ولی دمکراسی نخبگانی و بهره‌گیری از نظرات و اعتبار بزرگان و نخبگان جامعه، این مشکلات را ندارد و همه‌جا مرسوم است.

 در این شیوه نخبگان، معتمدین و بزرگان شهر گرد هم می‌آیند و از بین خود نمایندگانی را انتخاب می‌کنند تا افراد واجد شرایط نمایندگی را دعوت کنند و پس از بررسی‌های میدانی، به کاندیدای «مقتدر» و «واحدی» برسند و از افراد متفرقه‌ی حاضر در صحنه رقابت بخواهند که به خاطر منافع ملی و مصالح شهر، انصراف دهند.

در واقع این نمایندگان نخبگان (کارگروه) هستند که به جای رهبران جامعه، افکار عمومی را به سوی هدف خاصی که مصالح عامه اقتضا می‌کند، هدایت می‌کنند.

 

بخش چهارم:

 

آسیب‌شناسی کارگروه قبلی

ممکن است این سوال برای همشهریان عزیز پیش بیاید که: «چه ضرورتی دارد سازوکاری که قبلاً منجر به نتیجه نشده است، مجددا تکرار شود؟» در پاسخ عرض می‌شود که:

 اولا: در شرایط نبود اقتدار سنتی یا کاریزماتیک، راهی جز بهره‌گیری از اقتدار قانونی –عقلایی که مصداق آن در شرایط فعلی، تشکیل کارگروه (یا هر عنوان دیگر) است، وجود ندارد.

ثانیا: به جای حل مساله، نباید صورت مساله را پاک کرد. از هر شکستی باید به عنوان پلی برای پیروزی استفاده کرد. به نظر من به‌جای ناامیدی و طرد کارگروه، باید نواقص کارگروه قبلی را شناخت و آنها را برطرف ساخت. کاری که می‌بایست اعضای شاخص شورای شهر و کارگروه قبلی انجام می‌دادند و با مردم در میان می گذاشتند (که متاسفانه نشده یا من اطلاع ندارم).

 

به نظر من کارگروه قبلی چند اشکال و نقص اساسی داشت:

  • از مشروعیت برخوردار نبود

در مقدمه دوم گفته شد که برای هر موفقیتی به دو رکن یعنی «مقبولیت» و «مشروعیت» نیاز است. کارگروه به خاطر حمایت و تایید از جانب شورای شهر و نخبگان از «مقبولیت» نسبی برخوردار بود، ولی تایید منابع «مشروعیت‌بخش» مثل نماینده ولی فقیه و نهادهای انقلابی را با خود نداشت. که در این مرحله این نقص باید برطرف شود. معنی این حرف این نیست که اینها در انتخابات یا تعیین مصادیق کاندیداها دخالت کنند؛ بلکه نقش آنها حمایت از سازوکار و فرایند دموکراسی نخبگانی است. قاعدتاً تعیین مصداق، وظیفه‌ی «کارگروه» است که در واقع نماینده مردم هستند.  

  • خروج معنی‌دار برخی اعضای کارگروه

در دوره قبلی، تعداد زیادی از افرادی که برای عضویت در کارگروه انتخاب شده بودند، در میانه راه به دلایل مختلف جدا شدند که با این کار ترکیب کارگروه به هم خورد و به سمت جریانی خاص گرایش پیدا کرد. در این مرحله باید از افراد منتخب، تعهد اخلاقی و شرعی گرفته شود که تا پایان کار بمانند.

  • عدم توجه به گرایشات غالب مردم گراش

یکی از اشتباهات مهم و استراتژیک کارگروه، خروجی نهایی آن بود. مردم گراش در همه انتخاب‌ها نشان داده‌اند که گرایشات ارزشی و انقلابی دارند. با مروری ساده به ترکیب نتایج انتخابات و مطالعه رفتار انتخاباتی مردم گراش، می‌شد به این حقیقت پی برد؛ ولی کارگروه قبلی بر خلاف این واقعیت روشن و بی‌توجه به اقتدار گفتمانی، نامزدی را معرفی کرد که به صراحت اعلام کرده بود من گرایشات اصلاح‌طلبی دارم. به هر دلیلی که این کار انجام شده باشد، نشان از ساده‌اندیشی در عرصه سیاست بود و برای خواص مشخص بود که نتیجه این انتخاب چه خواهد شد.

با این وصف تنها گزینه مناسب در هر دوره‌ای برای گراش، یک نیروی انقلابی و ارزشی است که متّصف به صفت جوانی، تخصص، تعهد، ولایت‌مداری و مردم‌داری باشد و منافع مردم را بر منافع شخصی ترجیح دهد.

  • عدم پاسخگویی و گزارش‌دهی به افکار عمومی

کارگروه پس از اینکه از سوی تجمع کنندگان در مسجد الزهرا(س) انتخاب شدند، هیچگاه گزارشی از پیگیری‌ها و تصمیمات خود را با انتخاب‌کنندگان یا افکار عمومی و رسانه‌ها در میان نگذاشتند. گویا هیچ نیازی به تایید نظرات یا اصلاح آن در خود احساس نکردند. این امر باعث شد از پشتیبانی و حمایت مردمی محروم شوند. حتی پس از گذشت چندین سال، هنوز گزارش جامعی از فرایند تشکیل، چرایی خروج برخی از اعضا، چگونگی تصمیم‌گیری‌ها در کارگروه و… به مردم ارائه نشده است. بدیهی است سخنان پراکنده و ناقص برخی از اعضا کفایت نمی‌کند.

  • عدم پیش‌بینی همه جوانب

قبل از انتخابات، برخی از دلسوزان شهر این نکته را به عزیزان کارگروه گوشزد کردند و خطر تکرار برنامه‌ی لار برای کاشتن «کاندیدای نفوذی» در شهرهای منطقه (از جمله در گراش) و احتمال حضور افرادی خارج از سازوکار «کارگروه» در عرصه انتخابات را یادآور شدند. اما اغلب اعضای کارگروه و برخی از اعضای شورای شهر، با اطمینان از موفقیت‌آمیز بودن تصیمات خود، چنین چیزی را منکر شدند یا احتمال آن را ناچیز می‌شمردند.

ولی دیدیم که فردی، بر خلاف روند پیش‌بینی‌شده پا به عرصه انتخابات گذاشت و علی‌رغم درخواست گروه‌های مختلف از معتمدین محلی برای انصراف، در صحنه رقابت باقی ماند و کارگروه نیز هیچ طرح و برنامه‌ای برای مقابله با چنین وضعیتی پیش‌بینی نکرده بود. هرچند بر همگان از جمله خود ایشان روشن بود که باقی ماندن دو یا چند کاندیدا از گراش، شانس پیروزی را نزدیک به صفر می‌کند و اطمینان شهرهای منطقه را نیز از همگرایی با گراش سلب می‌نماید. این چنین بود که برای چندمین بار، بازیگران میدان سیاست با ناپختگی سیاسی، و افرادی هم با پیروی از هوای نفس، صندلی مجلس را دودستی تقدیم لار کردند.

مردم ما انتظار دارند نخبگان سیاسی با درایت و کاردانیِ بیشتر و کاندیداهای احتمالی نیز با ازخودگذشتگی، منافع و مصالح مردم را بر منافع خود ترجیح دهند.

 

بخش پنجم:

 

استراتژی موفقیت برای گراش و منطقه

 گراشی‌ها باید در اولین فرصت، نسبت به گردهمایی نخبگانی اقدام کنند. این اقدام باید توسط امام جمعه (برای تضمین مشروعیت) و شورای شهر (برای تأمین مقبولیت نسبی) مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرد.

  • دامنه شمول این جمعِ نخبگانی، باید به همه طیف‌ها، اقشار و سازمان‌های مردم‌نهاد (سمن‌ها) تسری پیدا کند.
  • در این جمع محترم، بایستی افرادی دلسوز، شجاع، انقلابی و مستقلی انتخاب شوند که منافع مردم و شهر را بر منافع شخصی و جناحی ترجیح دهند.
  • این «کمیته انتخابات» با افراد واجد شرایط صحبت و آنان را تشویق به حضور در صحنه انتخابات کند و از تک تک آنان تضمین‌های لازم را اخذ نماید که در بقا یا انصراف، تابع نظر این کمیته باشند.
  • این کمیته باید به صورت نوبه‌ای گزارشی از روند کار را به معتمدین محلی و شورا و امام جمعه ارائه نماید و نظرات اصلاحی آنان و اندیشمندان و مجربین را به کار بگیرد و سایر نواقص دوره‌های قبل را برطرف سازد.
  • ارتباطاتی را با مرکز استان و پایتخت برای اخذ حمایت‌های گفتمانی برقرار نماید.
  • مراودات مستمر و سازنده‌ای را با شهرهای اطراف داشته باشند.
  • شهرهای منطقه از سیاست‌های تمرکزگرایانه و بدقولی‌های گذشته لاری‌ها به تنگ آمده اند و از گذشته‌های دور مایل بوده و هستند که با گراش در یک ائتلاف برادرانه و منصفانه شرکت کنند به شرطی که گراش در پایان، به یک کاندیدای «واحد» و «مقتدر» برسد.
  • مردم گراش و سایر شهرها نیز باید هوشیار و مواظب باشند که نفوذی‌ها آنان را فریب ندهند و موجب تشتت آراء نشوند. مطمئناً کسانی که در گذشته و حال ساز جدایی زده و می‌زنند، مردم به آنان با دید یک خائن نگاه می‌کنند و هرگز آنان را نخواهند بخشید.
  • خروجی کمیته نیز باید کاندیدایی جوان، پاک‌دست، متخصص، متعهد، دلسوز، پرتلاش، انقلابی و مردمی باشد که بدون تنگ‌نظری در پی رفع مشکلات همه شهرها و روستاهای منطقه و تحقق خواسته‌های بحق آنان باشد و در سیاست‌های کلان تابع سیاست‌های نظام و رهبری باشد.
  • در این صورت پیروزی شهرهای ستم‌دیده و متحد منطقه بر لار در این دوره قطعی است و رأی لار حتی اگر یک‌کاسه شود (که نخواهد شد) در مقابل رأی سایرین، کار به جایی نمی‌برد. ان شاء الله.

 

پیش به سوی حاکمیت عدالت، برادری و توسعه برابر و پایدار در کل منطقه،

در سایه ولی فقیه و نظام مقدس جمهوری اسلامی

 

مطالبی و عکس‌هایی که خوانندگان گریشنا و نشریه افسانه ارسال کرده‌اند.

22 نظر

  1. سلام
    چرا مردم سهرستانهای منطقه باید گرد یک نملینده گراشی جمع شوند؟

    چرا مردم گراش حوال یک نماینده خنجی یا اوزی یا بیرمی جمع نمیشوند؟
    مگر خون شما رنگین تر است ؟

    این روش خود دیکتاتوری است

    1. برادر عزیز اوزی
      مگر سرنیزه و تفنگ در کار است که دیکتاتوری باشد؟
      بزرگان هر شهر می نشینند و مصلحت سنجی می کنند که کدام نامزد بیشتر رای دارد و به مردم پیشنهاد می کنند
      این کاندیدا ممکن است از گراش باشد یا شهرهای دیگر
      مهم این است که« لاری» نباشد.

      چون لاری ها همیشه زیر قولشان زده اند و به اوز و گراش و بیرم و خنج و…ظلم کرده اند

  2. مسموم ترین فکر در مورد انتخابات مجلس این است که مردم هر شهرستان فکر کنند باید نماینده از بین خودشان به مجلس راه یابد که صرفا منافع آنها را تامین کند. نماینده مجلس از لار و گراش خنج نماینده همه شهرستانهاست و باید برای منافع همه تلاش کند. چطور یک نماینده متعهد انقلابی می تواند با شعارهای اسلامی و انقلابی مدافع منافع بخشی از حوزه انتخابی باشد؟ این خیانت است نه خدمت.لطفا با شعارهای انقلابی مروج خیانت نباشید.

  3. شما با لاری ها چه فرقی دارید؟
    اونها مردمشون رو میترسونن که رای به ما بدید وگرنه گراشی ها میرن مجلس
    شما هم گراشی ها رو میترسونید که لاری ها نرن مجلس
    سیاست جفتتون یکیه پس نتیجه رفتن گراشی به مجلس چندان فرقی با نمایندگی لاری ها نداره…

    شما میگید کاندید نفوذی
    این اول توهین به خود گراشه هرچند این یک حربه و ابزار برای حذف رقیبه اما یجور گل بخودی بحساب میاد چون با حذف افراد خودمون رو محروم کردیم از پتانسیل و توانش…
    دعوای لار و گراش مثل دعوای عرب و عجمه
    این دعوا نه با انقلابی گری میخونه نه با مشروعیتی که گویا این هم ابزذریه برای نویسنده محترم …
    دوره تعصب های بیجای بیجای قومی و قبیله ی تموم شده و اگر به جای نرسیدیم یا بقول شما اقتدار نداریم از همین تعصبات بیجاست
    یقین بدونید مردم رای به کسی میدن که لار و گراش و اوز و خنج و … براش فرق نکنه و خودش رو فرزند کل منطقه بدونه نه یک شهر خاص…

  4. خدا کنه مردم از گذشته درس بگیرن برا آینده . دوره قبلی متاسفانه کارگروه عملکرد ضعیفی داشت ، امید که این دوره کارگروه قوی تری شکل بگیره و تصمیمات مقتدرانه تری گرفته بشه.

    در این بین باید حواسمون هم جمع باشه که مانند دو دوره قبل از سه تا طیف ضربه نخوریم.

    […]

  5. نکته اول اینکه این بیشتر جو دادن به مردم بود تا از یک حزب خاص کسی رای نیاره و هیچ دلسوزی توش دیده نمیشد .دوما ما دیگه از همتون زده شدیم.. هم اصولگرا هم اصلاح طلب فقط تا خرشون از پل نگذشته سنگ مردم به سینه میزنن.لازم به ذکره ما جوونهای شهر فعلا شخص دلسوزی رو بین شماها نمیبینیم و اگر هم قصد بر رای دادن باشه نیازی به افراد به ظاهر عاقل و در باطن دشمن همچون کارگروه مزخرف قبلی یا بیانیه نویسان نان به نرخ روز خور نداریم..الحمدالله همه مردم هم عاقلن هم دنیا دیده .پس از حالا با این جو دادنها آرامش مردم رو خراب نکنین.وقتی شما به اصطلاح ریش سفیدهای شهر مجال نمیدین چند تا جوون بیان تو میدون چه توقعی دارین که اونها شما رو قبول کنن. (اندکی سکوت ).جوونها به آرامش نیاز دارن و خودشون به موقع هر کسی رو صلاح بدونن انتخاب میکنن.البته اگه کسی به درد بخور باشه که تا الان نبوده..

  6. ضمن عرض سلام خدمت جناب دکتر مهرابی
    و تشکر ازدغدغه حضرتعالی ابتدا به این نکته اشاره کنم چون شما بیش از چهل سال از شهر گراش عملا فاصله گرفته اید به همین دلیل تحلیل جنابعالی واقعیت شهر گراش نیست جناب دکتر اولا ادبیات اقتداری مربوط به مکتب اسلامی که بر اساس شریعت و نظام ولایت فقیه بنا شده سنخیت نداشته بلکه رهبری انقلاب مدل مردم سالاری دینی برای نوع حکومت نام نهاده اند ثانیا جوانان امروز مثل دوران شما که اتش به اختیار بودید در اوایل انقلاب ان گونه بلکه با تبعیت از فرمان رهبری و منطبق با قوانین حاکم به تکلیف عمل خواهند کرد و نیازی به واگذاری سرنوشت اینده خود به دیگران انهم از جنس معتمدین عزیز خود ساخته که احترام انهاواجب است نمی بینند وحساسیت ما باید بعنوان جوان انقلابی دغدغه رهبری معظم انقلاب باشد. که همانا حضور گسترده و همچنین انتخاب اصلح باشد. که در بیانات شما بعنوان فرد مدعی ولایت مداری اشاره نشد که احتمالا اولویت ان جناب در سطح منطقه ای نبوده ثالثا اشاره ای به کارگروه دور قبل کردید که در بخشی صحیح فرمایش دادید و در بخشی برداشت متناقض از ان می شود. فرمودید کاندید نهایی کارگروه مواضع علنی اصلاح طلبی داشته در حالی که شاکله کارگروه از نزدیکان حضرت عالی مثلا دو باجناق و یک عموزاده و..از نیروهای حزب الهی و اصول گرا بودند که در تصمیم گیری کارگروه نقش اساسی داشته اندو ملاک حمایت این عزیزان از کاندید اصلاح طلب بر چه اصولی بوده که این تناقض برای ما بی پاسخ مانده رابعا چرا خود حضرت عالی نیامدید صریحا به همفکران اعلام کنید که از این کاندید حمایت نکنند. خامسا علت این که در صدر فرمایش بیان نمودید که کاندید نمی شوید ایا تکلیف نمی دانید یا عدم اقبال عمومی و یا دلایل دیگری باعث شده در این عرصه حضور نداشته باشید. و نکته اخر اینکه بعضی از جریانات مورد اشاره ان جناب در دوره های متوالی مثلا در دوره حاج اقا زاهدی و اقای زندوی واقای بهمنی و همچنین در انتخابات شوراها حمایت قاطع و علنی از این کاندیدها داشته اند ولی این حمایت موثر واقع نشده علت را در چه می بینید؟ وباستثنا دوره اقای زاهدی که تک کاندید بوده نظر عامه مردم به گونه ای دگر بوده پس احساس نمی کنید دوران قیمومیت ان هم از جنس عدم مقبولیت وکلا به سر رسیده
    در پایان از حساسیت شما و رسانه سپاسگزارم

  7. در پاسخ به منتقد
    یک منتقد واقعی باید قبل از هرچیز جملاتش بوی کینه و عداوت ندهد.
    بهتر بود مقالات ایشان را در دورانی که امثال شماها خواسته و یا ناخواسته با علم کردن آقای ا ف دست آویز شهر همسایه شدند را مطالعه می‌کردید تا متوجه اشتباهاتتان می‌شدید. هر چند برای کسی که خود را به خواب زده هیچ صدایی بیدارش نمی‌کند.
    ضمنا تا جایی که بنده اطلاع دارم محل فعالیت جناب مهرابی حد اقل از نظر تاثیر گذاری در تصمیمات کلان آنقدر با اهمیت است که نیازی به ورود به جرگه نمایندگی ندارند.

  8. آماده شدم بخونم بهره ببرم ولی خورد تو برجکم!!!! تحلیلی تخیلی و دور از واقعیت جامعه.کاملا جانبدارانه و براساس منافع حزبی
    ننوشته های شما برای گراش مفیدتر است تا نوشته های شما!!!!

  9. جای تعجب داره که بعضی ها یک مطلب را درست نمی خونند و اظهار نظر می کنند. کافی است به همین یک جمله استاد مهرابی توجه بشود :
    «خروجی کمیته نیز باید کاندیدایی جوان، پاک‌دست، متخصص، متعهد، دلسوز، پرتلاش، انقلابی و مردمی باشد که بدون تنگ‌نظری در پی رفع مشکلات همه شهرها و روستاهای منطقه و تحقق خواسته‌های بحق آنان باشد و در سیاست‌های کلان تابع سیاست‌های نظام و رهبری باشد.»

    * این یک اصل ثابت شده است . قومی که به نصیحت بزرگان و دلسوزان خود توجه نکنند، در نهایت خودشان ضرر می کنند

  10. این که کاندیدا نمی شوید کار خوبیه چون محبوبیت مدعیان اصولگرایی بشدت افت کرده و مردم آگاه شده اند.

  11. ننویس برادر ننویس
    آقای دکتر، رئیس، استاد، سردار، تحلیلگر، همه چیز
    جان جدت ننویس.
    این نوشته شما چیزی جز نفرت در دل مردم منطقه نمی‌آفریند.

    1. واییییییی .چه خشن!
      بعضی ها اگر به جایی برسند و دسنشان برسد :
      با داغ و درفش و داس و چکش، همه قلم ها را می شکنند، همه دهان ها را می دوزند و همه چشم ها را کور می کنند.

    2. آقا یا خانم گراش اصلی
      مصداق افرادی چون شما در تاریخ اسلام هم بوده اند که در برابر سخن حق، انگشت را در گوش خود می کردند که آن را نشنوند
      چنانکه که قران می فرماید:
      وانی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصـابعهم فی آذانهم(سوره نوح/آیه ۷ )
      (و من هر بار که آنان را دعوت کردم … آنان انگشتانشان را در گوشهایشان فرو بردند و رداى خویشتن را بر سر کشیدند و اصرار ورزیدند و هر چه بیشتر بر کبر خود افزودند.)

  12. متن بالا در جواب فرد مجهول « گراش اصلی» بود که به یک نویسنده و استاد دانشگاه حکم خاموش باش و فرمان ننویس می دهد.
    باید به خدا پناه برد از دست و زبان این آدمهای قلدر مآب

  13. ✅✅

    *اسلام و مدرنیسم در خدمت سنت و تعصب*

    نقدی بر مقاله “استرتژی موفقیت در گام یازدهم”

    ▶ مقاله استراتژی موفقیت در گام یازدهم مقاله ای با ظاهری اندیشمندانه است که در آن از نظریات جامعه شناسانه ماکس وبر و شعارهای اسلامی و انقلابی بهره برداری شده است.
    ▶ نظریه اقتدار ماکس وبر در حقیقت تکمیل پازل عوامل تغییر و مولفه های تبیین اجتماعی است. وبر در مقابل مارکس یا در ادامه اندیشه اقتصاد محور او دو معیار مهم دیگر در مولفه های تبیین جوامع مدرن مطرح ساخت که شامل قدرت و منزلت می شدند.
    از نظر وبر قدرت در عرض اقتصاد، ملاک بسیار مهمی در تبیین اوضاع اجتماعی است. او بر همین اساس به بررسی سرچشمه های قدرت می پردازد. او برای اقتدار، سه منشا را ذکر می کند که در مقاله مد نظر آمده است.
    *نظریه اقتدار وبر را باید در منظومه اندیشه های جامعه شناسی مدرن جای داد و با عقلانیت مدرن به آن نگریست.* در عین حال جناب مهرابی از این نظریه برای تثبیت چیزی بهره برده که کاملا سنتی است. ایشان سعی کرده اند با یک نامگذاری جدید برای شیوه اقتدار سنتی، از یک تفکر مدرن برای تایید و تثبیت آن بهره ببرند.
    ایشان از منشا جدیدی برای اقتدار بنام گفتمان نام می برند که در فلسفه سیاسی شناخته شده نیست. حتی اگر هم باشد آن چیزی که ایشان به نام گفتمان از آن سخن گفته این شیوه عملی نیست. *این شیوه عملی یعنی واگذاری تصمیمات به عده ای از نخبگان و بزرگان سبکی سنتی و قدیمی است که همیشه در جوامع وجود داشته است.*
    گفتمان شیوه ای عمدتا رسانه ای برای نهادینه سازی یک تفکر در عموم افراد جامعه است. گفتمان در صورت نهادینه شدن به دلیل جهت گیری عمومی به سمت اهداف خود بطور طبیعی نتایج مد نظر را ایجاد می کند و نیازی به تشکیل لویی جرگه ای در جهت رسیدن به هدف آن نیست.
    اساسا در جامعه ای که قدرت مبتنی بر مردم سالاری است سخن گفتن از منابع دیگر اقتدار چندان جایگاهی ندارد. حتی گفتمانی که از آن سخن گفته شده به فرض اینکه یک شیوه اعمال قدرت باشد؛ در ساختار مردم سالار، مستقل نبوده و در ذیل آن قرار می گیرد. به نظر می رسد علت شکست شیوه گفتمان در تجربه قبلی گراش هم به عدم درک آقایان از این مساله بازمی گردد. *باید دانست که دیگر زمان تاثیر بی چون چرای لویی جرگه ها به سر آمده است.* شیوه اعمال قدرت سنتی، کاریزماتیک و گفتمانی مورد ادعا در جامعه مردم سالار، همه و همه از عوامل تاثیرگذار بر اندیشه و گرایش های انتخاباتی اند و نه جایگزین آنها. *مردم سالاری وقتی مردم سالاری است که افراد جامعه با شناخت، عقلانیت و آگاهی و تا حد ممکن مستقل، به انتخاب بپردازند.*
    ▶ اما آنچه که ابزار گفتمان آقای مهرابی به خدمت آن درآمده نیز هدفی سنتی است که در اندیشه اسلامی و مدرن جایگاهی ندارد. *در اندیشه اسلامی و عقلانیت مدرن، شایسته سالاری هیچ رنگ و بویی از تعصبات طایفه ای، مذهبی و منطقه ای ندارد.* این در حالیستکه از نگاه جناب مهرابی، گراشی بودن بعنوان اساسی ترین ملاک شایستگی مورد تاکید قرار گرفته است. شایستگی برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی از سوی سه شهرستان علاوه بر ملاک های ذکر شده در متن قانون، شامل ویژگی هایی است که منجر به تامین منافع هر سه شهرستان لارستان گراش و خنج گردد و نه تنها یکی از آنها. اگر نظر جناب مهرابی آن است که نمایندگان لاری با تمرکز بر منافع لار به سایر مناطق و شهرستان ها ظلمی روا داشته اند چرا برای تقابل با آن بر گراشی بودن تاکید می کنند؟ *آیا پس از این باید انتظار ظلمی جدید آن هم از سوی نماینده متخب مردم گراش باشیم؟*
    آنچه که باعث تاسف است این است که نگاه های سست سنتی که جناب مهرابی به تشریح و تزیین آنها پرداخته نه در اندیشه مدرن و نه در اندیشه اسلامی جایی ندارند. *نه گفتمان اقتدارگرای ایشان عقلانی است و نه لارستیزی ایشان اسلامی. اندیشه ایشان را باید ادامه نگاه های متعصبانه ملال آوری دانست که با شعارهای نچسب مدرن و اسلامی زینت شده است.*
    اگر آقای مهرابی و هم فکران ایشان بر این موضع تاکید دارند که انتخاب یک نماینده از یک شهر خاص با وصف تعصب و منطقه گرایی منجر به ظلم تاریخی به منطقه شده است باید تمام تلاش خود را بر نفی این وصف متمرکز کنند و الا انتخاب یک نماینده از یکی از شهرهای لار خنج یا گراش یا حتی اوز یک امر ناگزیر است. اما با کمال تاسف *با تشخیص نادرست آقای مهرابی از منشا مشکلات ادعاشده، ایشان دقیقا بر همان چیزی تاکید کرده اند که می تواند منشا مشکلات باشد.*
    آقای مهرابی و سایر اهالی محترم شهرستان های لار، گراش و خنج باید توجه داشته باشند که *در حل مشکلات منطقه و نه حل مشکلات یک شهر، لاری بودن یا گراشی بودن نماینده به هیچ وجه دخالتی ندارد.* ملاک های شایستگی برای نمایندگی این سه شهرستان به هیچ وجه نمی تواند به تعصبات نزدیک باشد بلکه قرابت اوصاف نماینده به تعصبات ، خطر یکجانبه گرایی را به دنبال دارد. ای کاش جناب مهرابی با شعارهای انقلابی و اسلامی و استقراض از اندیشه های جامعه شناسی در صدد تبیین و ترفیع اندیشه ای بر می آمدند که به نفع مردم همه شهرستانها باشد.
    *مفیدترین فکر در حل مشکلات منطقه و پیشرفت متوازن و عادلانه همه شهرستانها آن اندیشه همگرایی است که منافع همه اهالی منطقه را برپایه اصول کلی نگر عقلانی در افقی بالاتر از آنچه به ذهن متعصبان خطور می کند، تامین نماید.*
    💐💐
    حامد توانا
    گروه همگرایی جنوب فارس
    پاییز ۹۸

  14. «همگرایی» شعاری ذهنی و بدون ملاک و به ذور از راهکار اجرایی است .در واقع دامی جدید برای گول زدن مردم منطقه است در زمانی که مردم از ستم مرکز نشینان به تنگ آمده اند و در صدد نجات خود از زیر یوغ آنان هستند.
    با این لفاظی ها مردم دیگر گول نمی خورند

  15. حامد خان توانا
    نظرات شما در حد نظر خوب است، چون اینها منطبق بر واقعیت‌های جامعه نیست.
    من و سایر افراد غیر لاری که لار کار کردن خیلی زود به این رسیدیم که :لاریها اول لاری هستن بعد دارای دین و مذهب.

    1. لاریها اول لاری هستن بعد دارای دین و مذهب.

      این سخن رو آقای رحیم نژاد در هنگام ثبت نام به شکل دیگری بیان کردن
      که اول لاری هستن و بعد اصلاح طلب

  16. اگر به پیشرفت واقعی فکر می کنیم همگرایی و پیوند تنها راه حل است. اگر ایده دیگری دارید بفرمایید. در قسمت پاسخ نتوانستم بنویسم.عذر میخوام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

22 نظر
scroll to top