هفت‌برکه – مسعود غفوری: در روزهای گذشته، مناقشه‌ای به بهانه‌ی لغو مزایده‌ی سالن مجموعه‌ی محبی با انتشار نامه‌ی سعید محمدی در گریشنا شروع شد (اینجا)، با جواب هیات امنا ورزش گراش ادامه یافت (اینجا) و به یادداشت یعقوب وفایی‌فرد (اینجا) و نامه‌ی میرزا اکبری (اینجا) ختم شد. اما این ختم ماجرای اصلی نیست. این مناقشه تنها گوشه‌ای از مشکل بزرگ‌تری را نشان داد که مدتی است ورزش گراش را درگیر خود کرده است: جبهه‌بندی جوانان و فارغ‌التحصیلان رشته تربیت بدنی در یک سوی میدان، و پیشکسوتان ورزشی (بیشتر در قالب هیات امنا ورزش گراش) در سوی دیگر.

و این مناقشه‌ی عجیبی است: گویی موتور یک اتوموبیل با ستون‌ها و شاسی آن در تقابل باشد! جوانان و فارغ‌التحصیلان موتور محرکه ورزش گراش هستند، و پیشکسوتان ستون‌ها و شاسی آن.

در یک سوی میدان، فارغ‌التحصیلان و ورزشکاران جوان گراش بر تعداد زیادشان (بیش از ۵۰ نفر) و توانایی‌شان در مدیریت ورزش تاکید می‌کنند و از این که در تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها نقش زیادی ندارند گله‌مندند. آنها ادعا می‌کنند ظرفیت‌هایشان را در این سال‌ها نشان داده‌اند (با این که در کار دولتی هم نبوده‌اند)، و حالا وقت آن است که صدایشان شنیده و نقششان به رسمیت شناخته شود تا بتوانند خون جدیدی در رگ‌های ورزش بدوانند.

در سوی دیگر میدان، پیشکسوتان و مدیران سال‌های گذشته‌ی ورزش ایستاده‌اند، و بر تلاش‌های بی‌اجر و منت و نقش‌شان در پرورش نسل‌های جوان و فراهم کردن زمینه و امکانات لازم در این راه تاکید می‌کنند. آنها هم گله‌مندند که جوانان فراموشکارند و ادعا می‌کنند که اگر از صحنه‌ی ورزش گراش کنار بکشند، اتفاقات خوشایندی رخ نمی‌دهد: مثلا بخش زیادی از کمک‌های خیرین که به واسطه حضور آنان انجام می‌شده است، قطع می‌شود؛ و یا شبکه‌ی ارتباطی جامعه‌ی ورزش گراش با مدیران شهرستانی و استانی خدشه‌دار می‌شود؛ و …

و از یک نگاه بیرونی، به نظر می‌رسد هر دو گروه درست می‌گویند. حتی می‌شود گفت هر دو گروه یک حرف می‌زنند و یک هدف دارند: حفظ داشته‌های ورزش و زمینه‌سازی برای پیشرفت آن. با این حال، این دو گروه در دو سمت میدان ایستاده‌اند و انگار با هم سر جنگ دارند. در صورتی که باید با هم متحد شوند و به جنگ مشکلات واقعی بروند، مشکلاتی همچون امکانات و سرانه‌ی ورزشی کم، ساختار اداری ضعیف، کم‌توجهی عمومی به ورزش و … که نتیجه‌اش هدر رفتن استعدادها و معضلات اجتماعی و فرهنگی متعدد است.

آیا کسی در دو طرف این میدان هست که به استفاده از تمام امکانات و ظرفیت‌ها برای پیشرفت ورزش اعتقاد نداشته باشد؟ آیا کسی هست که لزوم حضور پیشکسوتان را به عنوان ستون فقرات ورزش درک نکرده باشد، و یا بتواند توانایی آنها را در جذب کمک‌ها به ورزش و برقراری ارتباطات اداری نادیده بگیرد؟ آیا کسی می‌تواند این نکته را رد کند که ورزش در دنیای امروز به تخصص و علم به‌روز در زمینه‌های مختلف (از فیزیولوژی و دستگاه‌های مختلف گرفته تا تیم‌داری و مدیریت ورزشی) نیاز دارد؟

مناقشه‌ی جوانان و پیشکسوتان به همین خاطر تعجب‌برانگیز است. از یک نگاه بیرونی، این دو گروه باید در یک تیم باشند، اما نیستند. این مناقشه را شاید بتوان نتیجه‌ی یک عامل اصلی دانست: عدم گفتگو. بسیار بعید است که پیشکسوتان ورزش به جوانان اعتقاد و اعتماد نداشته باشند، یا خودشان تمامیت‌خواه باشند. و بسیار کم‌تعدادند جوانانی که خواسته‌ی اصلی‌شان، حذف پیشکسوتان از ورزش باشد. اکثر جوانان به نیتِ خیرِ پیشکسوتان باور دارند، اما اعتقاد دارند این نیت خیر، ضرورتا و در همه جا به نتیجه‌ی مثبت ختم نشده است.

شاید اگر جوانان و فارغ‌التحصیلان به شیوه‌ای درست‌تر و دقیق‌تر، شیوه‌ی کار را نقد می‌کردند و پیشنهادهایشان را به روشی علمی‌تر ارائه می‌دادند، پیشکسوتان صدای آنها را درست‌تر می‌شنیدند. و شاید اگر پیشکسوتان انتقادهای جوانان را (هرقدر که تندوتیز و حتی گستاخانه باشد) با سعه‌ی صدر بیشتری می‌شنیدند و بخش‌های درست و بجای انتقادها را جدا می‌کردند و آنها را در تصمیم‌گیری‌ها لحاظ می‌کردند، جوانان تاثیر حرف‌هایشان را به عینه می‌دیدند.

و در نهایت، شاید اگر کارگروه موقتی در فرمانداری، دفتر امام جمعه، شورای شهر یا هر نهاد بی‌طرف دیگری، برای کنارِ هم نشاندنِ جوانان و پیشکسوتان تشکیل می‌شد، شباهتِ حرف‌ها و مقصدها نمایان می‌شد. می‌توان پیش‌بینی کرد که اگر اعضای میانه‌رو و اهلِ گفتگو از دو طرفِ میدان در این کارگروه با هم بحث و تبادل نظر کنند، بعد از چند جلسه، بسیاری از نقاط اختلاف از بین می‌رود.

گام دیگر قانونی شدن ساختار این دو طیف است. هیات امنا (مجمع خیرین) ورزش بعد از سال‌های فعالیت دارای وضعیت حقوقی و جایگاه مشخصی نیست. جوان‌های ورزشکار نیز قرار بود از مدت‌ها پیش انجمن دانش‌آموختگان ورزش را تشکیل دهند که به نتیجه‌ای نرسیده است. قرار گرفتن هر کدام از این گروه‌های در قالب یک شخصیت حقوقی، گفتگو بین آن‌ها و ارتباط آن‌ها با ساختار رسمی اداره ورزش و جوانان را تسهیل می‌کند.

اگر بر بازی حذفی تاکید شود، نتیجه‌اش چیزی جز باخت نیست. به جای این روحیه‌ی حذفی، باید تاکید بر کار تیمی باشد. مدیریت ورزش گراش به کمک همه نیاز دارد تا همه برد کنند.

Yaddasht