هفتبرکه – صادق رحمانی: روزجمعه را با حاج فرامرز اسب افکن، قرار میگذاریم تا شمهای از خاطرات خود را برای ما بازگوید. حاج فرامرز مردی بلند قد با چهرهای مصمم و درونی آرام و رفتاری فروتنانه طبق قرار آماده است تا با من و حاج عبدالله و محمدعلی شامحمدی، گشتی بزنیم و از خاطرات خود بگوید. او میآید با سیگاری بر لب و دشداشهای که روی آن کت پوشیده است. سوار ماشین میشویم و راه میافتیم.
اول به بندرگاه میرویم که در گویش محلی بدان فُرضه میگویند. حاجی فرامرز میگوید: ما از طریق بندر کنگ به قطر میآمدیم و درست در همین مکان (لب فرضه) ما را پیاده می کردند. پنجاه و هفت سال پیش که ما آمدیم، هیچ سختگیری نبود. چه شناسنامه همراه داشتی چه نداشتی میگفتند: انزل. انزل. ما هم پیاده میشدیم و به سر کارمان میرفتیم. بعدها برگهای به ما میدادند به نام علم و خبر که در حکم ویزا بود. من که جوان بودم در مغازه حاج امان آلله وقارفرد کار میکردم. آن موقع برادران وقارفرد، حاج ذبیح و حاج اسکندر و برادران رحیمی در راستهی همین بازار واقف پشت هتل بسمالله فروشگاه داشتند. در هتل بسمالله هم برخی از گراشیها اتاق در اجاره خود داشتند.
حاج عبدالله اسدی از حاج فرامرز اسبافکن میپرسد: هفتاد سال پیش از این که اینجا بر و بیابانی بیش نبود، پدربزرگهای ما چرا به این جا آمدند؟ حاج فرامرز میگوید: به هرحال این جا فرصت کار بیشتر از ایران بود، هرچند با سختی و فلاکت همراه بود. آن روزها نه ماشین به درد بخوری بود، نه جاده آبادی. در گراش آن زمان یک خانواده ماشین خاور کرایه میکردند و به همراه خود آب و نان و غیرذالک بر میداشتند و میرفتند به طرف بندر.
حاج عبدالله از دکهی لب فرضه چند لیوان کرک سفارش میدهد. کارگر هندی، با چهره سبزهی تند، آن را در سینی به ما تعارف میکند. کنار بندرگاه باد تندی میوزد. شیرچای و زنجبیل خیلی داغ است و گرمای خاص خود را دارد.
حاجی فرامرز در این باره با حاج عبدالله شوخی لطیفی میکند و بلند می خندد. حاجی فرامرز ادامه میدهد زمانی که من به قطر آمدم، امیر قطر شیخ علی بن حمد بود. آن زمان قطر نه تلویزیون داشت نه رادیو. فقط خطبهی نماز جمعه از رادیو پخش میشد. گوینده میگفت: هنا دوحه اذاعه القطر!
بعد از شیخ علی، پسر او شیخ حمد، سپس پسرش شیخ خلیفه، بعد از او شیخ حمد و الان هم شیخ تمیم امیر قطر است. تعریف میکنند که شیخ علی، امیر با ایمانی بوده است و کتاب های زیادی نیز دارد. اکنون کتابخانه ای به نام او در قطر تاسیس شده است.
محمد علی
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
با عرض معذرت از بزرگان بعد از شیخ علی بسرش شیخ احمد نشست که با ایران خیلی خوب بود و بیشتر وقت اش در ایران میگذراند و باغی که الان هم موجود است و مال دولت قطر است در خیابان ارم شیرازداشت
سبس در یک مسافرتی که شیخ احمد ایران بود عمویش که ادعای خلافت داشت در یک کودتا ارام جای او را گرفت و به شیخ احمد بیغام داد که دیگه به قطر بر نگردد
بعد از حمد بسرش شیخ خلیفه و بعد از او بسرش حمد و بعد از او هم که الان شیخ قطر است شیخ تمیم بسر شیخ حمد است