محمد خواجه پور : سید محمدحسن آیتاللهی، با استنکاف از پوشیدن لباس روحانیت مسئولیت سخت جانشینی پدرش را تاکنون نپذیرفته است..
تنها دیدار من با حسن آقا بر میگردد به سال ۱۳۸۷. صادق رحمانی خاطرات او را گرفته بود و به من داد که در نشریه صحبتنو ویژه گراش منتشر کنیم. مطلب را با تعجب و اشتیاق تقریباً یک سره خواندم. نگاه سید محمدحسن آیتاللهی نگاهی انتقادی و گاه حتی روشنگرانه به زندگی اجتماعی و خانوادگیاش بود. مشتاق بودم که هر چه سریعتر نگاه این آقازاده را به مردم نشان دهیم.
برای شماره اول نیاز بود که عکسی از نویسنده داشته باشیم. با صادق به قم رفتیم. من قم را بلد نیستم ولی در یکی از بیشمار خیابانهای قم در خانهای را زدیم. مرد میانسالی با ریشهای مرتب و پیراهن نو در را به روی ما گشود. سلام کردیم. در همان حیاط منزل و کنار درخت سبز با فلش چند عکس گرفتم. راضی کننده نبود اما عجله داشتیم.
چند روز بعد در تهران عکس را روی جلد نشریه کار کردیم و پیش خبر انتشار نشریه را روی وبلاگ گذاشتیم. نیم ساعت بعد تلفن صادق زنگ خورد و بعد زنگها بیشتر شد که این چه عکسی است گذاشتهاید؟ از نظر ما عکس مشکلی نداشت اما مسئول ستاد نماز جمعه لار معتقد بود باید عکس با عمامه و لباس باشد، چون مردم لار منتظرند که درس حسن آقا تمام شود و بیاید جانشین آقای لار بشود. با حسن آقا تماس گرفتیم و گفت عکس تازهای با لباس روحانیت ندارد. بعد از چند ساعت کلنجار رفتن با دو طرف ماجرا آخر سر کادر عکس را بستیم و عکس روی جلد شماره ۲۴ منتشر شد.
خاطرات حسن آقا را با جرح و تعدیلهایی منتشر میکردیم. با وجود همه فشارها از سوی گروههایی در گراش خاطرات تا آخرین شماره صحبتنو منتشر شد و معتقد هستم یکی از مطالب قابل توجه و ماندگار نشریه صحبتنو گراش ستون بخاری من، لار من بود.
دوباره دارم خاطرات سید محمدحسن آیتاللهی را میخوانم تا بخشهایی از آن را برای یادبود پدرش آیتالله سید عبدالعلی آیتاللهی منتشر کنم. در تمام روزهای عزاداری، سید محمدحسن با لباس عادی و همان ریشهای آنکارد شده در گوشهای از مراسم عزاداری حضور داشت. در هر عکس که از او میدیدم بخشی از آن خاطرات برای من هم مرور میشد
حال خبر میرسد که روز پنجشنبه قرار است که او دوباره لباس روحانیت بپوشد و جای پدر را میان مردم لار بگیرد. گویی محمدحسن سرانجام به تصویری که از او میخواستند در آمده است. تمام شناخت من از او از خلال ۱۰۳ صفحه خاطراتی میآید که بخشهایی از آن منتشر شد و بخشهای دیگری را فقط من و چند نفر معدود دیگر خواندهایم. بر اساس همان خاطرهها این انتخاب سید محمدحسن انتخابی سخت برای بوده است. مردی که باید با همان نگاه منتقد، لطافت طبع و ظرافت روحاش بار سنگین خاندانی تاریخی و شهری پرهیاهو چون بخارا را بر دوش بکشد.