یک سال پس از شهرستان شدن گراش بود که خبر تصویب دو دانشکده علوم پزشکی، یکی برای گراش و یکی برای لار، اعلام شد، و آذرماه ۹۰ سرپرست دانشکدهی علوم پزشکی گراش هم مشخص شد: دکتر کوثری، فوق تخصص قلب و عروق. اما با وجود این که پیگیریها در خارج از میدان دید عمومی در حال انجاماند، خبرهای مربوط به فعالیت یا ارتقای دانشکده همانجا متوقف ماندند؛ و با صحبتهایی که از گوشه و کنار و از زبان نزدیکان به دانشکده شنیده میشوند، میشود گفت خبر جدیدی هم در میان نیست. به سراغ تنها مسئول رسمی این دانشکده رفتیم تا قضایا را از زبان خودش بشنویم.
دکتر علیاصغر کوثری متولد ۱۳۵۳ در گراش است. او تا دوره متوسطه در گراش درس میخواند و در سال ۱۳۷۱ در رشته پزشکی دانشگاه شیراز پذیرفته میشود. در سال ۱۳۷۸ مدرک پزشکی عمومیاش را دریافت میکند و دو سال خدمت سربازیاش را در مرکز پزشکی بنارویه به عنوان رییس درمانگاه میگذراند. دکتر کوثری از سال ۱۳۸۰ به تحصیل در رشته تخصص داخلی در دانشگاه پزشکی زاهدان مشغول میشود، و بعد از دریافت مدرک در سال ۸۴ به گراش برمیگردد و به عنوان متخصص داخلی فعالیتاش را در بیمارستان گراش شروع میکند. یک سال بعد، در رشته فوق تخصص قلب تهران پذیرفته میشود، و سال ۸۸ از آن دانشگاه فارغ التحصیل میشود. او از آذرماه ۹۰ به گراش برگشت، و سمت ریاست دانشکدهی علوم پزشکی گراش را عهدهدار شد. گفتگوی مسعود غفوری با دکتر کوثری را که در شماره پنجم افسانه گراش چاپ شده است، میخوانید؛
جناب دکتر، چه شد که با داشتن این مدرک به گراش برگشتید؟
از همان اول هم تصمیم داشتم که برگردم و به شهرم خدمت کنم. وقتی یک پزشک از خارج شهر بخواهد بیاید، مشکلات زیادی دارد و ممکن است دو هفته یک بار بتواند بیاید و …. کلاً مشکلات را خودم میدیدم که کمبود پزشک وجود دارد. و دیگر این که به دلیل حس ناسیونالیستی که در من وجود داشت، دلم میخواست برای شهر خودم خدمت کنم و اگر کاری از دستام برمیآید انجام دهم. موقعی که برای ادامه تحصیل به تهران میرفتم، به مسئولان وقت بیمارستان گفتم که من میروم ولی دوست دارم به اینجا برگردم. ولی آنها خیلی سرد برخورد کردند، و من هم چون میخواستم شروع کنم، مجبور بودم یک سری تعهد بدهم. قانون وزارت بهداشت این است که فوق تخصصها باید بروند تعهد هیئت علمی را بگیرند، مگر اینکه در جایی استخدام باشند که بتوانند به همانجا برگردند. در نتیجه، با توجه به نزدیکی سمنان به تهران و با کمک دوستانی که در سمنان داشتم، آنجا را انتخاب کردم. آنجا هم مردمان خوب و آرامی داشت و یک سال هم آن جا تجربه کاری داشتم. ولی هدف و میل باطنیام این بود که بیایم برای مردمام خدمت کنم، حالا علاوه بر پدر و مادرم، مردم هم دوست داشتند بیایم اینجا و دعای خیر آنها هم بوده است.
شاید اگر سمنان مانده بودم، الان موقعیت هیئت علمیام جور شده بود و بعد از مدتی میتوانستم تهران باشم، که از لحاظ موقعیت شغلی و اجتماعی خیلی بهتر بود. رئیس دانشگاه سمنان هم راضی نمیشد که من منتقل شوم، ولی با سماجت زیاد قبول کردند. میگفتند اگر نیروی آموزش از جایی برود، جایگزین کردناش خیلی سخت است. حدود یک سال گرفتار بوروکراسی اداری بودم، یعنی نماینده محترم نامه میداد به مقامات بالا و همین طور ما بلاتکلیف بودیم. بارها نامه دادیم، و بالاخره در بخشی در وزارتخانه که مسئول رسیدگی به شکایات و بازرسی کل وزارتخانه است، مشکل ما حل شد و کار جابهجایی صورت گرفت.
و چطور شد که مسئولیت دانشگاه علوم پزشکی به شما پیشنهاد شد، و چه شد که پذیرفتید؟
حقیقتاش من نمیخواستم قبول کنم، ولی با اصرار دکتر محقق و آقای حسنی، نماینده محترم مجلس قبول کردم. این پیشنهاد را به دکتر عبداللهی داده بودند که ایشان بعد از یک تجربه دو ساله در دانشکده، قبول نکردند. به آقای دکتر حسنزاده هم گفته بودند و ایشان هم گفته بودند من دائم نمیتوانم بیایم، و شاید هفتهای دو بار بتوانم حضور داشته باشم، که تازه آن هم دانشکده بهداشت شیراز قبول نکرد. در واقع من در عمل انجام شده قرار گرفته بودم و با خودم فکر کردم اگر من هم قبول نکنم، در این برهه خاص ممکن بود یک پله عقب میافتادیم، چون طبق مصوبه قرار شده بود که هم دانشکده پزشکی گراش و هم لارستان راهاندازی شود. با وجود این که از ریاست اصلاً خوشام نمیآید، این مسئولیت سنگین را قبول کردم. مخصوصا برای اینجا که چالشها خیلی زیاد است: نیروی انسانی نیست و ساختار عملیاتی و سازمانی مشخصی هم نیست، و از طرف دیگر معضلاتی هم هست که گاهی دانشگاه شیراز زیر بار نمیرود. ولی خوب، من این سمت را پذیرفتم و ان شاء الله که بتوانم قدمی در جهت پیشبرد اهداف بردارم.
آقای دکتر، وضعیت دانشکده علوم پزشکی چگونه است؟ آیا فقط در حد اسم است یا در عمل هم وجود دارد؟
هیئت دولت مصوب کرده است که دانشکده علوم پزشکی اینجا باشد، و حالا ما باید به دنبال ارتقا آن بدویم. این حرف آقای دکتر محققی است که گفت: ما این دانشکده را مصوب کردهایم، و حالا خودتان باید ارتقایش بدهید. این کار هم با حرف زدن امکانپذیر نیست. آن هم در این وضعیت که ما نیروی چندانی نداریم، و حتی اگر وزارتخانه هم دستوری بدهد، باز شیراز در تصمیم نهایی دست دارد. انگار از هر دو طرفِ وزارتخانه و شیراز در منگنه هستیم.
ما برای ارتقا تصمیم گرفتیم که شاید سادهترین و سهلالوصولترین راهاش این باشد که واحد بینالملل پزشکی را برای اینجا بیاوریم. صحبتهایی هم با رئیس واحد بینالملل شیراز کردیم، و موافقتهایی هم از ایشان گرفتیم، ولی متاسفانه در عمل رییس دانشگاه شیراز زیر بار نرفتند. حالا قصد داریم از طریق وزارتخانه این کار را انجام دهیم.
ولی خوب، بهترین راه شاید گرفتن رشته پزشکی باشد هر چند گرفتن رشتههای دیگر راحتتر است، و ما هم کلا در حال پیگیری هستیم. من در هفته پیش با دکتر دستجردی، وزیر بهداشت، دیداری داشتم، و خبردار شدم که فعلا موافق نیستند که در دو سال باقیمانده از دولت، رشته پزشکی را به جایی بدهند.
برای واحد بینالملل هم خیلی اصرار کردم، منتها الان شیراز موافقت نمیکند. ما داریم تلاش میکنیم که یا موافقت شیراز را بگیریم یا کلا زیر نظر دانشگاه شهید بهشتی برویم. چون قبلا هم آقای دکتر بهمنی تلاش کرده بودند که این واحد به گراش بیاید، و موافقتها را هم جلب کرده بود ولی باز هم دانشگاه شیراز آن را بلوکه کرده بود. ولی این طرح هم هنوز روی میز هست.
از آنجایی که شیراز دو دانشگاه بینالملل در کیش و مرودشت هم دارد، آیا لزومی میبینند که یکی دیگر هم اینجا داشته باشد؟
بالاخره ما دنبال رشته پزشکی هستیم. وقتی رشته پزشکی بیاید، خیلی از مشکلات بیمارستان حل خواهد شد، چون شما پزشک تربیت میکنید. این برای ارتقای دانشکده هم خیلی مهم است چون سطح علمیاش را بالا میبرد و باعث ارتقا دانشکده به دانشگاه خواهد شد. رشته پزشکی این قدر مهم است، ولی رشتههای دیگر مثل دندانپزشکی، بهداشت دندان، داروسازی، فیزیوتراپی و پیراپزشکی و غیره، در این حد مهم نیستند.
پیگیریها از چه طریقی و توسط چه کسانی انجام میشود؟
خیلیها را خودم انجام میدهم و بخشی از آن را هم آقای نماینده. چون در خیلی از جاها برای گسترش دانشکده باید از شورای گسترش راهبردی ریاست جمهوری نظر بدهند. و واقعاً هم خدمتهایی که آقای حسنی، هم در مورد بیمارستان و هم دانشکده کردهاند، قابل تقدیر و ستایش است. شاید فعالیت ایشان را مردم به چشم ندیده باشند، ولی ما در جریان بودیم که نامهنگاریها و پیگیریهای زیادی را ایشان انجام دادند. برای اضافه کردن نیرو هم در حال حاضر تنها راه، کمک گرفتن از نماینده است چون باید شورای رهبردی ریاست جمهوری تصمیم بگیرند.
یعنی الآن دانشکده علوم پزشکی دقیقا هیچ شخص دیگری به جز شما ندارد؟
فقط خود من! هیچ نیرویی به جز من متاسفانه در دانشکده نیست، و ما حتی به حداقل نیرو نیازمندیم، مثلا به منشی یا راننده. در واقع باید اول چارت سازمانی مصوب شود و بعد میشود بر اساس آن نیرو گرفت. وضعیت من را مقایسه کنید با آقای دکتر یاراحمدی [سرپرست دانشکده لارستان] که شبکه خیلی گستردهای دارد، یعنی شبکهای که خنج و گراش و خیلی جاهای دیگر از آن جدا شده ولی نیروهایش مانده است و بلا استفاده است و میشود جابهجایشان کرد. ولی ما همان نیرو را هم نداریم. شبکهمان نوپاست و در بیمارستان و دانشکده هم به شدت با کمبود نیرو مواجهایم.
آیا در دانشکده دفتر کار هم دارید؟
یک دفتر هست، منتها ما بودجهای برای یک منشی هم نداریم. فقط یک سری خریدها مثل میز و صندلی از طریق دانشگاه شیراز انجام دادهایم و سیستم اتوماسیون اینترنتی را هم وصل کردهایم. غیر از این نه بودجهای داریم و نه نیرویی.
شما یک گروه به عنوان معاونتهای دانشکده هم برای پیگیری تشکیل دادهاید. میشود بفرمایید این گروه از چه معاونتهایی تشکیل شده؟
در مورد معاونتها هم باید همین را بگویم که ما نیرو نداریم. قرار بود پانزده نفر نیرو بدهند، که من هر روز با سماجت پیگیری میکنم و تماس میگیرم یا اساماس میدهم یا ایمیل میفرستم که بالاخره درخواست نیروی ما چه شد. زمانی که تهران بودم توانستم قول همکاری برای گرفتن نیروی آموزش را از آقای دکتر محققی بگیرم، ولی ما نیروهای دیگر هم لازم داریم.
با این وضعیت، ما از نیروهای بومی و شاغل در بیمارستان و دانشکده برای معاونتهای دانشکده علوم پزشکی استفاده کردیم. الآن آقای محسنزاده [رییس دانشکده پیراپزشکی] سمت سرپرست معاونت آموزشی دانشکده را بر عهده دارد. سرپرست معاونت پشتیبانی و بهداشتی آقای دکتر محمدی است. برای معاونت درمان هم هر جوری بود قول مساعدت آقای دکتر عبداللهی را گرفتیم. قائم مقام من آقای دکتر گلستان هستند، و آقای دکتر محقق هم مسئول راهاندازی واحد بینالملل. به این ترتیب ما از روی اجبار، بخشی از کارها و پیگیریها را بین همدیگر تقسیم کردهایم.
تصویب شدن دانشکده علوم پزشکی گراش همزمان با دانشکده علوم پزشکی لارستان اعلام شد. قاعدتاً دو دانشکده با هم کورس گذاشتهاند که کدام میتواند امتیازات را زودتر بگیرد و ارتقا بیابد. الان کدام دانشکده جلوتر است؟
ببینید، آنها یک دانشکده پرستاری در لار دارند و یک دانشکده بهداشت در اوز که البته هنوز عملیاتی نشده ولی تصویب شده؛ و این یعنی آنها یک دانشکده بیشتر از ما دارند. از همه چیز مهمتر، آنها نیروی انسانی دارند. باید قبول کنیم که شهر لار از نظر نیروی انسانی از ما خیلی جلوتر است، شاید پنجاه سال از ما جلوتر است. وقتی نیروی انسانی نباشد، حتی اگر بودجهی زیادی هم باشد، فایدهای ندارد و کاری پیش نمیرود. در حال حاضر هم دولت هیچ مصوبهای برای استخدام ندارد، ولی ما قول مساعدت گرفتیم که این مشکل تا حدودی برطرف شود.
میرسم به سوالی که همیشه در اذهان هست، و میدانم جواب دادناش هم سخت است. آیا توجیه منطقی برای قرار گرفتن دو دانشکده پزشکی در کنار هم با فاصله تنها پانزده کیلومتر وجود داشت؟
ابتدا قرار بوده با ادغام دانشکدههای اوز و گراش و لار، دانشگاه علوم پزشکی با عنوان جنوب فارس یا لارستان تشکیل شود، که حالا به دلیل یک سری بینشها و تعصباتی که در منطقه وجود داشت، این اتفاق نیفتاد. وزارتخانه هم سیاستاش این بوده که پس به جای دانشگاه علوم پزشکی، دانشکده علوم پزشکی به اینها میدهیم و به تبع آرامآرام گسترشاش میدهیم. شاید اگر آن طرح اولیه اتفاق میافتاد، ما هم الآن مثل جهرم یا فسا دانشگاه علوم پزشکی داشتیم. منتها این همفکری کل منطقه را میطلبد، ولی متاسفانه بیشتر بینشها تعصبی است تا این که به فکر پیشرفت منطقه باشیم.
یعنی این تقسیم کردن دانشگاه به دو دانشکده باعث شد که هر دو دانشکده عقب بمانند و قربانی تعصب شوند؟
مسلما خیلی عقبتر میافتند. مسلما اگر یکی بود، زودتر ارتقا پیدا میکرد.
ولی این را تایید میکنید که توجیه علمی و منطقی ندارد؟
شاید از لحاظ پوشش جمعیتی، توجیه منطقی نداشته باشد. ولی این مسئله هم پیشینه دارد، مثلاً همین دانشگاههای فسا و جهرم که نزدیک هم هستند. دانشکده فسا قرار نبود مصوب شود، و قرار بود دانشکده داراب مصوب شود، چون به دلیل پیشینهی بیشتر و توابع بیشتر و دور بودن از جهرم شرایط بهتری داشت. منتها شاید اوضاع سیاسی حکمفرما شده که دانشگاه را به فسا دادند. این مسائل هست، ولی اینجا را من اطلاعی ندارم.
چه زمانی میتوانیم بگوییم دانشکده علوم پزشکی رسماً شروع به کار کرده؟ زمانی که دانشجو بیاید؟ یا زمانی که مثلا ساختمان ساخته شود؟
زمانی که دانشکده دانشجو پزشکی قبول کرد، آن وقت میشود گفت عملیاتی شده است.
امیدواری شما برای گرفتن دانشجو تا سال آینده چقدر است؟
تا سال آینده فکر نکنم بشود دانشجو گرفت. باید واقعبینانه نگاه کنیم. من با خانم وزیر هم که صحبت کردم، نظر دولت به سمت گسترش نیست، مگر این که بتوانیم از راههای دیگری وارد شویم. وقتی بالاترین مقام وزارتی نظر مساعدی ندارند، شاید عملا قول دادن هم بیمورد باشد و باید گفت حداقل تا یک سال بعید است بتوانیم دانشجوی پزشکی بگیریم.
ولی شاید بتوانیم رشتههای دیگری که دنبالش هستیم را بگیریم، مثل رشته توانبخشی یا دانشکده بهداشت دندان. گرفتن اینها شاید راحتتر هم باشد، منتها همانطور که قبلا گفتم، فایدهای که رشته پزشکی دارد را نخواهند داشت.
مصطفی
۲۵ تیر ۱۳۹۱
ولی آخر نفهمیدیم اسمش علی اضغر ، علی اصغر ، یا محمود؟