گریشنا: شماره ۷۴۰ «الف»، نشریه داخلی انجمن شاعران و نویسندگان گراش هم‌زمان با جلسه ۸۴۰ انجمن ادبی، روز پنج‌شنبه چهارم تیر ۱۳۹۴ منتشر شد. مطالب برگزیده این شماره را می‌توانید در ادامه بخوانید، و کل نشریه را نیز می‌توانید به فرمت pdf از گریشنا دریافت کنید (کلیک کنید).

 

Aleph740png_Page1

 

از/به

محمد خواجه‌پور

 

به مهربانی دست بکش از/به بودن

پشت نورهای کوچک LED

نسخه‌ی دوم زندگی

«نیست»

با هر بیت

با شکل‌های تازه‌ی جنون چت کن

دیوانگی ذوزنقهْ‌زیستن است بین دایره‌ها

تفاوط‌ها، مستهلک شده

و تازگی مثل فلفل تندی روی همه جا است.

انگشت‌هایم تاول زده از لمس جادو

شاخه‌های درختی در فصل شکوفه‌زدن

سر در «گم»

 

بشنوید:

 

Aleph740png_Page2

 

تقویم الف ۳۱

ابوالحسن محمودی

اعترافات ژ. ژ. درباره ف، س و غیره

تقویم این هفته مصادف شده است با سالگرد استقلال شش کشور که بزرگی آن‌ها به اندازه‌ی بزرگی تیم شش‌تایی شده‌ی پایتخت است. ضمن یادآوری این جمله که «چجوری تو شیش‌تا خوردی؟» احترام می‌گذاریم به سال‌روز استقلال شش کشور ماداگاسکار (۲۶ ژوئن ۱۹۶۰)، سومالی (۲۶ ژوئن ۱۹۶۰)، جیبوتی (۲۷ ژوئن ۱۹۷۷)، مجمع‌الجزایر سیشل (۲۹ ژوئن ۱۹۷۶)، رواندا (۱ جولای ۱۹۶۲) و بروندی (۱ جولای ۱۹۶۲).

اما سوژه تقویمی این هفته کسی است که هم تولد و هم مرگ او در این هفته رخ داده است: ژان ژاک روسو، که از او به عنوان «ژان ژاک رفت و برگشت» هم یاد می‌شود.

ما کل ادبیات فاخرمان را که شخم بزنیم تنها به یک کلمه ژاله می‌رسیم که با «ژ» شروع شده باشد؛ بعد آن‌وقت ژان ژاک در ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲ در ژنو به دنیا آمد و در ۲ ژویئه ۱۷۷۸ هم از دنیا رفت. البته این تعدد «ژ» -که بخشی از آن به خاطر اصالت فرانسوی خانواده او بود- به همین‌جا ختم نمی‌شود. پدر معتاد اش در سال ۱۷۲۲ در حالی‌که مشغول گرفتن دکترای علم تجوید در زیر شاخه زبان معتادین بود، پسر ده‌ساله‌اش را رها کرد و آخرین صداهای شنیده شده ژان‌ژاک از پدر، چند کلمه نامفهوم بود که درصد بالایی از آن‌ها را حرف «ژ» تشکیل می‌داد.

از ژان ژاک به عنوان آچار فرانسه‌ی فرانسه یاد می‌شود. ایشان در طول عمر شصت‌وشش ساله‌ی خود انگولک‌های عمیقی را در فلسفه، سیاست، ادبیات، موسیقی و روانشناسی کودک مرتکب شدند که در نوع خود بی‌نظیر است. نتیجه‌ی این تلاش‌های پراکنده منجر به بروز رفتارهای مازوخیستی او در طول دوران زندگی‌اش شد که گاهاً خودش هم به آن‌ها اعتراف می‌کند. در زیر به برخی از این رفتارها اشاره می‌کنیم:

یک. ژان‌ژاک پس از ترک پدر تا شانزده سالگی به عنوان شاگرد در یک حکاکی مشغول به کار شد. او در کتاب «اعترافات» خود نوشته‌است که در این دوران دارای تمایلات جنسی مازوخیستی بوده و گاهی خود را در مقابل زنان تنها، به امید تازیانه خوردن از آنها، برهنه می‌کرده است. امابیشتر  با پاسخ:« وا چه جلافتا!»  از سوی آن‌ها روبه‌رو می‌شده است.

دو. در تاریخ ۱۴ مارس ۱۷۲۵ او بدون اطلاع قبلی به عمویش –که بعد از ترک پدر مسئولیت‌اش را برعهده گرفته بود- ژنو سوییس را ترک کرد و با پای پیاده و با هدفی نامعلوم به شهر اَنسی در فرانسه رفت.

سه. او در انسی با زن بیوه‌ای به نام لوییز دو وارانس آشنا شد که سیزده سال از ژان ژاک بزرگ‌تر بود. او که  دو وارانس را همواره به نام «مامان» صدا می‌زد، در «اعترافات» خود یک چیزهایی نوشته است که  حالا بماند.

چهار. در سال ۱۷۴۲ ژان ژاک به پاریس رفت و در آن‌جا با دختری که دچار بیماری عقب‌ماندگی ذهنی بود آشنا شد و ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پنج بچه بود که روسو هر پنج بچه را به یتیم‌خانه فرستاد (و در نهایت هم همه‌ی آن‌ها از دنیا رفتند). او مدتی بعد کتاب «امیل» را در مورد روش‌های مطلوب تربیت کودکان نوشت.

تقویم را با یک جمله از ژان ژاک روسو در کتاب «قرارداد اجتماعی»اش به پایان می‌بریم که در آن ادای دین خودش را احتمالاً نسبت به بیوه‌ها نشان داده است: «هیچ کس نباید بتواند کسی را بخرد و یا ناگزیر به فروش خود باشد؛ مالکیت باید تحت اراده‌ی عمومی باشد.»

 

Aleph740png_Page4

 

شعروگرافی ۳۸

محمد خواجه‌پور

Aleph740png_Page7

 

کل نشریه را از اینجا دریافت کنید.