گریشنا: راشد انصاری شاعر طنزپرداز دیده‌بانی که با تخلص خالو راشد به درو کردن جایزه‌‌ها می‌رود، این بار هم برگزیده‌ی جشنواره طنز سوره شد.

انصاری در گفتگو با خبرنگار گریشنا با همان لحن طنز همیشگی‌اش می‌گوید: «ما شش نفر در رقابت بودیم که هر شش نفر را هم اول کردند، و متاسفانه جایزه‌ها را هم بین هر شش نفر تقسیم کردند!» او می‌گوید در این دو سه روز اخیر، شعر برگزیده‌اش نیز در فضای سایت‌ها و موبایل‌ها می‌چرخد، البته با حذف دو بیت، و به اسم شاعر فقید سیمین بهبهانی: «احتمالا فکر کرده‌اند شعر که یک شعر انتقادی است، و سیمین هم تازه فوت کرده، پس بچسبانیم به آن مرحومه.»

Khaloo Rashed Ansari

به نوشته سایت آفتاب لارستان، راشد انصاری به اتفاق محمد نظری ندوشن از یزد، دکتر عباس احمدی از قم، سید امیر سادات موسوی از ملایر، سعید سلطانی از همدان و سید جواد میر صفی از قم مشترکا و بدون رتبه‌بندی به عنوان برترین شاعران طنزپرداز کشور در هشتمین جشنواره طنز سوره انتخاب و تقدیر شدند.

آئین اختتامیه این جشنواره روز دوشنبه مورخ ۲۷ مرداد در محل تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. گفتنی است هشتمین جشنواره طنز سوره در رشته‌های شعر، نثر، داستان، نمایش، عکس و … برگزار شد و علیرضا خمسه هنرمند و کمدین توانای کشور نیز مجری برنامه‌ی پایانی جشنواره بود.

آثار این طنزپردازان توسط سه تن از طنزپردازان مطرح ایران به عنوان داور، یعنی آقایان ابوالفضل زرویی نصرآباد، ناصر فیض و شهرام شکیبا از بین ۱۳۹۹ شعر طنز در مرحله مقدماتی انتخاب شد و به مرحله پایانی راه پیدا کرد.

شعر منتخب راشد انصاری در این جشنواره شعری با نام «نقیضه» بود که در ادامه می‌توانید آن را بخوانید:

 نقیضه

شهر خواب‌آلوده را بیدار می‌خواهد چه کار؟

این همه دار است! (۱) استان دار می‌خواهد چه کار؟

رازهای پشت پرده یک به یک شد بر ملا

پرده بی‌پرده‌دار اسرار می‌خواهد چه کار؟

هر خلافی ریشه‌اش خشکانده شد در این دیار

شهر ما امن است! پس سرکار می‌خواهد چه کار؟

با وجود این‌همه غارت‌گر دارای پست

مملکت باور بکن اشرار می‌خواهد چه کار؟

آن که آب از کله‌اش رد شد، قضاوت با شما

واقعا پیژامه و شلوار می‌خواهد چه کار؟

هر دروغی را که می‌شد بر زبان آورد و رفت

مانده‌ام این کار او، انکار می‌خواهد چه کار؟

سرزمینی که ندارد یک نفر بی‌کار، پس

یک وزارتخانه مثل کار می‌خواهد چه کار؟

تا چنین روشن‌تر از روز است و گویاتر ز بوق

این تورم شاخص آمار می‌خواهد چه کار؟

کاسبی هم مثل زالو خون ما را می‌مکد

خاک ایران این همه خون‌خوار می‌خواهد چه کار؟

با وجود حضرت استاد «خسرو معتضد»

کشور ما «ایرج افشار» می‌خواهد چه کار؟

با بزرگانی نظیر حاج «مسعود» و «فرج»

سینما، «فرهادی» و اسکار می‌خواهد چه کار؟

خشک چون دریاچه شد، تبدیل می‌گردد به دشت (۲)

دشت، دیگر مرغ ماهی‌خوار می‌خواهد چه کار؟

تا که شادی‌های ما قربانی غم می‌شود

عید قربان بره‌ی پروار می‌خواهد چه کار؟

مانده‌ام با این‌همه خرج و مخارج واقعا

هفت شهر عشق را! عطار می‌خواهد چه کار؟

شاعری بی‌چاره از ارشاد وام‌اش را گرفت

چون دهان‌اش بسته شد! خودکار می‌خواهد چه کار؟

در نظام پادشاهی پاچه‌خواری عیب نیست

این حکومت شاعر دربار می‌خواهد چه کار؟

 پی نوشت:

۱) منظور از «دار»، دهدار، بخش‌دار، شهردار، فرماندار و از این قبیل «دار»هاست.

۲) دریاچه نیمه‌خشک ارومیه!