Dubai
موتورسواران در ساحل ممزر- عکس از ابوالحسن حسینی

باد می‌خورد توی سر و کله‌ات و اگر یک لحظه شل بگیری یا از روی صندلی کنده می‌شوی یا این که موتور منحرف می‌شود و باید تکه‌های پوست‌ات را از روی آسفالت جمع کنی.

محسن می‌گوید موتورسواری که بگوید زمین نخورده غلط زیادی می‌کند. با همه خطرات و دردسرها خیلی از جوان‌های گراشی در دبی و گراش عشق این را دارند که ترک موتور سنگین بنشینند و از میان ماشین‌ها عبور کنند. بی هیچ محدودیتی و بی‌سرزمین‌تر از باد.

برای شریک شدن با تجربه‌ی موتورسواری یک شب میهمان موتورسوران بودم. می‌گویند جمع‌شان شلوغ‌تر است اما امشب بعضی مریض هستند و بعضی هم به ایران برگشته‌اند. محسن راستی و حمید شیروان گراشی هستند. محسن یک هوندای هزار سی‌سی همانند موتور پلیس‌ها دارد. موتور او به اندازه یک مینی‌بوس مجهز است. ضبط‌صوت با نوای بستکی می‌خواند و کلاهی برای من هم آماده شده است. حمید موتور سرعتی یا به قول خودشان Race دارد. ترک موتور محسن جای من است. نباید تکان اضافی بخورم یا این که بترسم. همراهان دیگر مسعود معزی و آرمان صالحی هستند.

موتورسوارها به سبک گنگ‌های غربی به شکل گروهی حرکت می‌کنند. خودشان می‌گویند که اهل جنگ و دعوا نیستند و شب جمعه با موتورشان دوری می‌زنند.

امارات کشور بزرگی نیست و با سرعت ۲۰۰ کیلومتر می‌شود در یک روز همه آن را دور زد. به خاطر همین بچه‌های به همه‌ی شهرهای امارات سفر کرده‌اند و حتی سری به عمان هم زده‌اند. درباره جاده‌های کوهستانی عمان صحبت می‌کنند. درباره قلق‌های کارشان هم صحبت می‌کنند. این که اگر بخواهند در بزرگراه سرعت بگیرند رو پلاک‌شان کاغذ می‌چسبانند یا جلوی شماره پلاک پا می‌گیرند. دوربین‌های مسیرهای اصلی را از حفظ هستند. پیچ تونل‌های زیر آبی دوست‌داشتنی‌ترین بخش مسیر است. صدای زوزه‌ی موتورسیکلت در فضای بسته تونل می‌پیچید و تن راکب در چند سانتی‌متری آسفالت است. از تونل که بیرون می‌آیی هوای داغ می‌خورد به صورت‌ات و دوباره چراغ‌های دبی را در دور و نزدیک می‌بینی. نه هنوز افقی نشده‌ای. پوست صورت‌ات سر جای خودش است و باید به راه ادامه داد.

در ۱۰ دقیقه از هتل آتلانتیس در یک سر دبی به ساحل ممزر در سر دیگر می‌رویم. سال‌ها برای رسیدن به موتوری که زیر پا دارند انتظار کشیده‌اند. موتورسواری در دبی است. اینجا محدودیت سرعت وجود دارد اما پول داشته باش موتور ۷۵۰ و هزار و بالاتر بخر. محسن خیلی وقت است به گراش نیامده است و کمتر به ایران سفر می‌کند اما حمید با بچه‌های گراش مرتبط است از جاده‌های ایران شاکی‌اند اما می‌گویند دوست دارند اجازه داشته باشند که یک دور ایران را بگردند.

این مطلب در شماره نخست افسانه گراش منتشر شده دیگر مطالب پرونده دبی را در گریشنا بخوانید.