هفتبرکه: از دکتر ابراهیم مهرابی به عنوان ششمین «چهره ماه» فرهنگ و هنر منطقه تجلیل شد.
به گزارش هفتبرکه، روز سهشنبه ۲۰ خردادماه ۱۴۰۴، در سالن اجتماعات شورای اسلامی شهر لار، ششمین مراسم «چهره ماه» برای تجلیل از دکتر ابراهیم مهرابی، نویسنده و استاد بازنشسته فلسفه و فعال سیاسی و اجتماعی گراش برگزار شد. دکتر بهنام نورایی، استاد زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه آزاد اسلامی و فعال سیاسی و رسانهای از شهر خنج؛ و محسن مهرابی، فعال اجتماعی و فرهنگی از شهر گراش، سخنرانان این جلسه دربارهی فعالیتها و منش دکتر مهرابی بودند. مراسم «چهره ماه» به همت بنیاد فرهنگ لارستان و با همکاری شورا و شهرداری لار و موسسه چهارسوق برگزار میشود.
همدل کردن همزبانان
محمد زارع، مدیر بنیاد فرهنگ لارستان و مجری این مراسم، با غزلی از حافظ شروع کرد. او از حمید منشی دعوت کرد که به نمایندگی از شورای اسلامی شهر لار و بنیاد فرهنگ لارستان، خوشآمدگویی کند. در این نشست، رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گراش، رییس شورای شهر لار، رییس و دو تن از اعضای شورای شهر گراش، و جمعی از فرهنگدوستان منطقه حضور داشتند.
منشی هدف مراسم «چهره ماه» را تکریم منابع انسانی منطقه دانست و گفت: «شعار محوری این نشستها، همدل کردن مردمان همزبان است.» او گفت بازتاب این شعار را در چهرههای انتخابی شش نشست تاکنون، که افرادی از لار و کاریان و بستک و گراش هستند، میتوان دید: «امیدواریم بتوانیم چهره ماه را به ۱۰۰ چهره برسانیم و همزمان با زایش اندیشه و هنرشان، از افراد تجلیل کنیم.»
منشی در مورد شیوهی انتخاب افراد به عنوان چهره ماه نیز گفت: «در مواجهه با خیل زیاد اسامی از شهرهای مختلف و در حوزههای مختلف، بنیاد فرهنگ لارستان تاکیدش را بر حوزههای فرهنگ و هنر گذاشته است. سرزمین ما مهیاست برای خطکشیهای کاذب. ما دنبال اشتراکات خودمان هستیم.»
حمید منشی سخنان کوتاهش را با معرفی دکتر مهرابی تمام کرد: «او فردی کاریزماتیک است و اثرگذاریاش بر همه پیداست. او معتقد به کنشگری عاقلانه است.»
زندگی دکتر مهرابی همراه با تعهد و اخلاق است
در این نشستها، چند نفر در مورد «چهره ماه» سخنرانی میکنند. در این نشست قرار بود اصغر فرودی، فرماندار پیشین گراش و شهردار کنونی لار؛ دکتر بهنام نورایی از خنج؛ و امیرحسین نوبهار و محسن مهرابی، دو تن از فعالان اجتماعی و فرهنگی گراش، سخنرانی کنند. اما اصغر فرودی و امیرحسین نوبهار به علت سفر کاری، نتوانستند در جلسه حضور داشته باشند.
دکتر بهنام نورایی، از فعالان سیاسی و رسانهای شهرستان خنج، اولین سخنران این برنامه بود. او ابتدا به ستایش از همایش بزرگ زبان لارستانی و سلسله جلسات بعدش و این برنامه در لار پرداخت و گفت: «من به عنوان خنجی دوست دارم این برنامهها را تقلید کنم و در خنج هم برگزار کنم.»
او سخنانش را در مورد ابراهیم مهرابی با شعری از سهراب سپهری شروع کرد و سپس گفت: «انسانها از دو جنبه به زندگی نگاه میکنند: برخی فقط به دنبال این هستند که بروند به کوی اول زندگی که شامل تحصیل و شغل و رسیدن به درآمد و جایگاه اجتماعی است. اما عدهای دیگر، بعد از فتح کوی اول، میپرسند که چی؟ و میروند به کوی دوم. دکتر مهرابی به قسمت اول توجه نکرد و به کوی دوم رفت. او برای خودش زندگی نکرد. از خودش نپرسید که چکار کنم شاد بشوم؟ به جایش پرسید مسئولیت من در این زندگی چیست؟»
دکتر نورایی این خصوصیت را اینگونه توضیح داد: «او با رتبه ۵۴ کنکور میتوانست برود رشته پزشکی، اما نرفت. چون عشق به خدمت در کسوت معلمی داشته است. میدانسته میتواند کجا خدمت کند. او عاشقانه خدمت کردن را به همه چیز ترجیه داده است. میتوانست در بهترین جایگاههای سیاسی باشد و پیشنهاد هم شده، اما قبول نکرده چون عشق و دغدغه را بر همه چیز ترجیه داده است. زندگی او همراه با تعهد و اخلاق است. او اکنون هم مسئولیت صنف نانواها را به عهده دارد که نه پول و درآمدی به همراه دارد و نه جایگاهی. اما نشان از دغدغهمندی اوست. دوست دارد برود جایی که کاری برای مردم بکند. او دغدغه انسان دارد. از ذاتش است. پدر بزرگوارش هم همین ذهنیت را داشته است.»
روابط عمومی قوی دکتر مهرابی، بخش دیگری از سخنان دکتر نورایی بود: «از همه گروههای اجتماعی دوستانی دارد. برای همین هم منصفانه نقد میکند. او عاشق منطقه است و برایش همه شهرستانهای منطقه مهم است. او فعال محیط زیستی هم هست. چون همیشه خواسته به شکل دیگری خدمت کند. در آلمان که بوده، به او گفتهاند همینجا بمان، اما گفته نه. من باید برگردم و به وطن و همنوعم خدمت کنم. او ساکن کوی اول که سرزمین مالک شدن است، نیست. او ساکن کوی دوم، یعنی سرزمین سهیم شدن است. از دید من، ما امشب در خدمت یک انسان کامل هستیم. باید تقلید کنیم و یاد بگیریم از چنین افرادی.»
خبر خوش: چاپ دو کتاب از دکتر مهرابی
دکتر نورایی در انتهای صحبت به کتابهای آمادهی انتشار از دکتر ابراهیم مهرابی اشاره کرد و اظهار امیدواری کرد که این کتابها با همت خیرین به چاپ برسند.
به فاصلهی کوتاهی پس از این صحبت، محمد زارع، مجری نشست، این خبر را اعلام کرد: حاج عزیز نوبهار، مدیر بنیاد فرهنگی نوبهار با افتخار اعلام میکند که مجموعه اشعار دکتر را به چاپ میرساند. و در ادامه، موسسه فرهنگی هنری چارسوق لارستان هم اعلام کرد آمادگی دارد که یکی از کتابهای فلسفی دکتر مهرابی را به چاپ برساند. اعلام این دو خبر، تشویق حاضران را به دنبال داشت.
در ادامه جلسه، به مناسبت دوازدهمین سالگرد آیتالله آیتالهی، مرد بزرگ عرفان و شعر و ادب و موسیقی، مردی که به گفته زارع، «کتابهایش سرشار از موسیقی و زیبایی خط است»، کلیپی از شعرخوانی و خطاطی او پخش شد.
دکتر مهرابی عاشق زندگی و طبیعت است
محسن مهرابی، فعال اجتماعی گراش، سخنران بعدی نشست بود. او قبل از صحبت در مورد عموزادهاش، درباره همبستگی فرهنگی منطقه در کنار افتراقات سیاسی صحبت کرد و گفت: «فرهنگ یگانه دُری است که میتواند همهی ما را دور هم جمع کند؛ یک بار با چهره ماه در لار، یک بار با جایزه دکتر اقتداری در گراش و یک بار با جشنهای نوروزی در لطیفی و …»
مهرابی در ابتدای سخنش در مورد دکتر ابراهیم مهرابی گفت: «این که کسی در این و سال در این جایگاه سخنرانی کند، نشان این است که ایشان توان تعامل با جوانان را به خوبی دارد. حضور آکادمیک او که مشخص است. او دغدغهمند در هر حوزه است و حمایتش از هنر و گروههای اجتماعی همیشگی است. یکی از مصائب امروز ما، قلمفروشی است. اما دکتر مهرابی حتی به این رذیلت نزدیک هم نشده که برای فردی یا گروهی قلم بزند یا حرف بزند. نوشتنها و هرینههای متعددی که هنوز هم وجود دارد، موید این حرف است.»
مهرابی به وجهه علمی دکتر مهرابی هم اشاره کرد: «او اهل مطالعه است. او مثل خیلیها نیست که بیش از آنچه بخواند، حرف بزند. جامعهی امروز ما نیاز دارد به گفتگو. کاش اصحاب قدرت و مسئولان، قدر آنهایی را بدانند که توان ایجاد گفتگو را دارند.»
و پایان سخن مهرابی، با اشاره به نخلداری دکتر مهرابی بود: «او هنوز پرانرژیتر از همه ما، اهل کار نخل و نخلستان است. کسی که کماکان با عشق به نخلهایش رسیدگی میکند (و هر کس این کار را کرده باشد میداند چه کار سختی است) نشان از عشق به زندگی و طبیعت است.»
اجرای موسیقی و معرفی کتاب
پیش از رسیدن به سخنرانی دکتر ابراهیم مهرابی، دو برنامهی کوتاه اجرا شد. ابتدا دو نوجوان هنرمند، دینا مذاهبی و نیکا باقرزاده به دفنوازی و تارنوازی پرداختند.
در ادامه نیز محمد زارع به معرفی دو کتابی که اخیرا به کتابخانهی کتابهای منطقه اضافه شدهاند پرداخت: کتاب «پهلوان مقاومت، زندگی حاج مهدی نیساری» که زارع او را چنین خطاب کرد: «شهیدی که دلها را به هم نزدیک میکرد»؛ و کتاب «نووا و شهر سایهها» نوشتهی معصومه نخلی (معرفی در هفتبرکه).
پیام صوتی استاد ضیا شهابی، از اساتید قدیمی دکتر مهرابی در دانشگاه فردوسی مشهد، نیز در سالن طنینانداز شد: «این یادآوری مسرتبخش است چرا که به حکم آشنایی بیش از ۳۰ ساله با اقوال و افکار ایشان، دکتر مهرابی را از زمره کسانی میدانم که رخت یکسره بر فرهنگ و هنر کردهاند و به پشتوانه فضایل از عهده خدمات شایسته برآمده است.»
پیام دکتر ناصر بهمنی، مشاور استاندار فارس، نیز در انتهای نشست پخش شد.
مانیفست ۶۴سالگی دکتر مهرابی
دکتر ابراهیم مهرابی آخرین سخنران در مراسم تجلیل بود. او پیش از شروع صحبتش، با اشاره به حضور پدرش، حاج مهرعلی، در سالن، رو به حاضران گفت: «۳۰ ثانیه برای احترام به پدران بایستید و تشویق کنید تا من بروم سر و صورت این مرد را ببوسم.»
او سپس متنی را که از پیش نوشته بود، برای حاضران قرائت کرد. او در معرفی متن گفت: «این مانیفست دوم حاصل مطالعه و ۶۴ سال زندگی است که در چند نکته کوتاه خلاصه شده است.»
متن کامل این سخنرانی مکتوب را در ادامه میخوانید.
پایان مراسم نیز نوبت برنامه تجلیل و اهدای هدایا و ثبت عکسهای یادگاری بود.
مانیفست دوم در محفلِ «چهره ماه ششم»
به نام خدا
🟢 تشکر می کنم از حسن نظر همه دوستان، برگزارکنندگان و حاضران
_ “چهره ماه” عنوان درستی است. چرا؟ چون ماه جِرمی سرگردانِ بدونِ نور، نبات و آب است که نورش از خورشیدِ وجود دیگران می گیرد ( از والدین، اساتید و مردم)
🟢 سخن امروزم به عنوان دومین مانیفست، تجربه، آرزو و نگاه شخصی در ۶۴ سال عمرِ پویای خویش، در ۴ بخش تقدیم نسل آینده و شما عزیزان حاضر می کنم.
۱_ من و جهان
ما از یکسو باجهان بیکرانه مواجه ایم، از سوی دیگر نیز، با چیزی بینهایت ریز به نام ریسمان مواجه ایم که ظاهرا بی حجم، بی جرم و بی وزن است و با نوسان های متنوع و هارمونیک خود، حالتهاب ماده را شکل می دهد.
پس ما در میانه “بینهایت بزرگ” و “بینهایت خُرد” که ماهیت آن دو را نیز نمی شناسیم، معلق، مُتحیر و مبهوتیم؛ معلقِ وجودی، مُتحیّرِ معرفتی و مبهوت روحی_ روانی.
ما با سرگیجه تمام، در این ساحات سه گانه ی مبهم، به هویت بخشی خویش، مشغولیم، یعنی در واقع به صیرورتی ( شدنی) نامُتَعیَّن و مشی میکنیم.
جهان چیزی جز موج و زمزمه ی بینهایت بزرگ و بینهایت خُرد نیست. ما نیز حاصل تناکُح و دَرهَم تنیدگی این دو زمزمه و این دو ترنّمِِ ناشناخته ایم! گویا همه چیز در این عالم، حاصل رمز و رقصی است مدام. این، همان ابداع( یعنی خلقِ چیز از ناچیزِ) خداوند است. چرخگردانِ این رقص و زمزمه، این نما و نوا، همان خدای مُبدِع و خالق است و بس! او لاینقطع می آفریند و ما در لحظه ای گذرا، آفرینَش می گوئیم.
چند مثال ملموس در بیان بیکرانگی جهان:
_لبه قابل مشاهده جهان مشهود، ۹۳ میلیارد سال نوری است. آنسوی این مرز، قابل رصد و تصور نیز نیست. مایوسانه می گوئیم که نمی دانیم در فراسوی آن، چیزی هست یا نیست و اگر هست، چیست و چگونه است. شوربختانه در این باره، متوقف و مُتحیریم! پس باور دارم که : و ما اوتیتُ من العلم الا قلیلا ( اسرا_۸۵)
و از دانش، جز اندکی به شما ندادیم.
_کره زمین را به عنوان یک واحد در نظر بگیرید
_خورشید، ۱۳۰۰۰۰۰برابر زمین
_اِستِفِنسُون ۱۸_۲ حدود ۱۰ میلیارد برابر خورشید
_سیاهچاله( Ton _ ۶۱۸ )، حدود ۶۶ میلیارد برابر خورشید است
_و…
این اعداد، ظاهرا بزرگ و شگفت انگیز اند، اما این ها نیز، به نسبت مجموعه کلِ جهان مشهود، واحدهایی کوچک و ناچیزاند.
_ اخترشناسان مدعی هستند ۱۰ به توان ۱۱ کهکشان و در هر کهکشان بطور میانگین، ۱۰ به توان ۱۲ جرم وجود دارد؛ پس مجموعا ۱۰ به توان ۲۳ جرم آسمانی قابل حدس و رصد علمی است !! واقعا حیرت افزا است!
نکته:
[جهت تلطیف کلام، داستان محاکمه اسقف در آخرت ذکر شود!! ]
پس:
ما انسانها از نظرِ وجودی، موجود چندان خاص و مهمی نیستیم.
ولی از بُعد شناختی، بسیار شگفت انگیزیم، حتی جهان های موازی بیکرانه نیز در درون فضای شناختی ما جای می گیرند و این از رموز پارادوکسیکالِ عالَمِ انسانی است.
_اَتَزعَمُ اَنَّکَ جِرمُُ صَغیرُُ
وَفیکَ انطَوَی العالَمُ الاَکبَرُ
تو گمان میکنی که ذره بیمقداری هستی در حالی که بزرگترین جهان، در تو پنهان است!
نتیجه اخلاقی این نوع جهانشناسی:
✅ در این جهان سترگ، برای ما انسانهای خُرد، جایی برای غرور نمی ماند.
امروزه بویژه برای جوانان پرسشگر ما، به جای توصیه های اخلاقی منقول، باید به اخلاقِ تواضعگسترِ برآمده از کشف آیات آفاقی و انفسی الهی پناه ببریم. من اسم این گونه از اخلاق را ( اخلاق علمیِ آفاقی_انفسی می گذارم)
الهیات خاص را نیز، تحقیق در کشف سنتها، نوامیس و ردّپای خداوند در ساحتِ تکوینِ بیکرانه و اُشکوبِ نفس ناکرانمند می دانم و لذا گفتار مَدرسی برآمده از سنت ارسطوئی و تئولوژی کتابی را یک شوخی فراغتمدار می پندارم نه الهیات نجاتبخش یا مواجهه آگاهی بخش !
۲_ من و ایران
در شرایط کنونی، بعد از کاهش آلام معاشی، باید به امور معادی خاص بپردازیم :
۱_ بهتر است به هنرآرامبخش، عرفان جلادهنده، علمِ مُنعطف و معنویت عقلانی پناه ببریم. دین را نیز همچون ابن عربی در سه سطح اسلام، ایمان و احسان دانسته و مقام احسان را، برترین قربِ خلق برای رضایت خالق بدانیم
۲_ باید قداست خیالی و آرزوهای توهمِی را رها و به ایده هایِ واقعیت محور دلبسته شویم تا مثلثِ [رشد، توسعه و پیشرفت] تحقق یابد. ( ایمان از گذرگاه واقعیت میگذرد_ امام علی ع)
۳_ برای اعاده شوکت و حفظ هویتِ موحدترین مردم تاریخ، باید برگردیم به مفهوم “ایران زمین” تا “ملت سازی” بر پایه منافع ملی شکل بگیرد و اِنگاره ی “امت سازی” (که کار معصومان است) را فعلا به آینده موکول کنیم
۴_ باید علم را بی مرز و رنگ بپنداریم.
۵_ حکومتِ در غیاب معصوم را عرفی تلقی کنیم و نه قدسی، عرفی مطابق نظر ملاصدرا یعنی زیر چتر عقل قانونساز قرار دادن آن یا به تعبیر شیخ اشراق: عقل بینا
۶_ مردم را مخلوقِ آزاد ( آزادِ در… _آزادِ از…)، مختار و ولی نعمت خود و خدمت به آنان را عبادت تلقی کنیم
۷_ بهشت واقعی و عاجل را بسازیم و کسی را با توصیه به صبرِ بر مشکلاتِ حاصل از بی تدبیری خودمان، به بهشتِ آجل، وعده ندهیم
۸_ باید محور و مقصد قوانینمان، مردم و آسایش و آرامششان باشد (مفاد سوره قریش)؛ کاش در هنگامه غیبت، تمشیتِ امرِ شخصیِ ارتباطِ انسان با خدا در سایه دین ولی تنظیم امور اجتماعی در پناه قوانینِ عرفیِ برآمده از عقل سلیم و بینا، منطقی تر و کارآمدتر بدانیم
۹_هیچ حکومتی بدون تعادل و توازن در الاکلنگِ قدرت و اقتدار ( سرمایه اجتماعی)، بالنده و پایدار نبوده است. پس به هر دو باید پرداخت.
۱۰_ کاش در اسرع وقت، عناوین مجرمانه را کاهش می دادیم.
در ایران حدود ۳۰۰۰ عنوان و در نُرم جهانی بین ۶۰ تا ۱۰۰ عنوان مجرمانه وجود دارد. نتیجه کثرتِ عناوین مجرمانه و این اختلافِ عجیب با نرم جهانی، این شده است که همه احساس مجرم بودن کنند و به تبع آن، اضطراب فردی و اعوجاجِ اجتماعی نمایانتر شود.
۱۱_ باید از دوگانه اقتصادِ [کاپیتالیستی برای مسئولین] و [ سوسیالیستی برای مردم]، به سمت اقتصادی پویا و خوشتراز حرکت کنیم.
۱۱۲_ کاش حکومت و دولت و خزانه یکی گردد شاید که مردم نیز بر سفره ای پهن تر و آبادتر بنشینند
۱۱_ هیچ کشوری رفیق نیست، اگر دشمن نباشد دست کم رقیب است پس فعلا ارتباطمان براساس منافع ملی و خیلی هوشمندانه تنظیم کنیم
نکته: در ایران همه چیز ( از عِدّه و عُدّه ) برای سربلندیِ ارتفاعی وجود دارد ولی حیف که به جای سربلندی به پابلندیِ افقی(برای رفتن) گرفتار آمده ایم.
۳_ من و منطقه اسکان
بی شک مردم ما ( ۸ شهرستان)، از موفق ترینها بوده اند؛ این که در شرایط اقلیمی بسیار سخت، هوشمندانه به بقا و بالندگی رسیده و آب، خاک و هوا را به خوبی مدیریت کرده اند، نشانه تدبیرِ بی تردید آنها است. اینک بقا و بالندگی بیشتر نیز قابل تحقق است اگر:
۱_ مسئولین توسعه نگر و ریسک پذیر در راس امور قرار گیرند
۲_ “وحدت” و همگرائیِ احترام آمیز را برای تحقق “عدالت” در منطقه، افزایش دهیم و نه چیزی دیگر
۳_ همچنان نجابت، پشتکار و نیّت های خیرخواهانه مردم را موتور محرکه جامعه بدانیم
۴_ از فرهنگ مرزی عبور و به مرز فرهنگی خرسند باشیم
۵_ نمایندگان فکری، علمی، تجاری و اقتصادی ما در سراسر کشور و در خارج پراکنده اند، تجمیع توانِ آنها در خدمت به منطقه، از ضروریات تعجیلی بدانیم
۶_گرچه امروزه مطابق آموزه های مهدویت و نیز دهکده جهانی، مفهوم مرز کمرنگ شده اما باید خط اهالی هنر و فرهنگ در ( لارستان ، گراس، خنج، اوز، جویم، بستک، لامرد، مهر و…) از اصحاب جنگ و چنگ جدا کنیم، شاید چنگ زدن بر هویت دیگران متوقف شده، مردم ما نیز، نفس راحت تری بکشند و حق به مدار خویش، برگردد.
۷_ بجای فربه سازی سخت افزاری منطقه، شهرهای خلاق با سه ویژگی ( جذب و کشف استعدادها، تکنولوژیِ آسایش_آرامِشگیستر و رواداری ) را سامان دهی کنیم
۴_ من و انسان
۱_نظام آموزشی باید به سمتی برود که نتیجه اش بشود پرورشِ انسانِ
( موفقِ فردی و مفیدِ اجتماعی )
۲_کاش می شد باز نسلی را پرورش دهیم که حاضر باشد برای حفظ حریم آزادی و انتخاب، تاوان بپردازد
۳_ کاش انسانی پرورش می دادیم که نامشروط گام بردارد و به جای انجام امور بر اساسِ “تکلیفِ شیء محور”، بتواند براساسِ “عشق انسانمحور” کار کند.
۴_ باید در کنار یافتن، معرفی و بزرگداشت چهره های ماه ( که از خود نوری ندارند و مهتابشان از خورشید دیگران است) به پرورش چهره های خورشیدواره و مهرآئین بپردازیم.
۵_ تاریخ بشر متعلق به انسانهایی بوده است که (ریسک_پذیر) و (خطر_پسند) بوده اند، اکنون نیز به آدم هایی نیازمندیم که مثل ابونا آدم، ریسک پذیر باشند. [ خدا به آدم و حوا گفت: نزدیک نشوید، ولی آن دو، ریسک کرده و نزدیک شدند و میوه ممنوعه را نوش جان کردند و از این تمرّد باشکوه، جان افزایی و جهان آفرینی نمودند. بی شک فراهم آوری این جهانِ مادیِ زیبا و بزرگ نیز، به دنبال آن ریسک، یک نوع امکان سازی برای هبوت آن دو بود. و چه نعمت سترگی! ]
۶_ چون جهان وجودی و جهان شناختی بشر، معطلِ من، تو و او نمی ماند، پس سعی کنیم به عنوان انسان، در این دو اردوگاهِ مُحیرالعقول، همراه با کاروانِ بّهت آور علمی بشر با نیمه عمرِ کمتر از یکسال، خیز برداریم؛ چرا که ما نیز می توانیم.
شعار زندگی ام:
۱_ در جهنم خویش بهشت بسازیم
۲_ خدمتمان، نامشروط و بی منت باشد
۳_ همگرایی و “وحدت” برای “عدالت” باشد نه چیزی دیگر
۴_وسعت وجودی با ایجاد شبکه ارتباط اجتماعیِ متنوع رخ می دهد
۵_ قبولمان ( پذیرش اجباری)، حسبِ ضرورتِ موقتی
و تاییدمان ( پذیرش اختیاری)، حسبِ حقیقت همیشگی باشد
۶_ رهائی از دگماتیسمِ ایدئولوژیک با تنوع در مطالعه و تنوع در کتاب های کتابخانه شخصی رخ می دهد
۷_ هرگاه به کسی خوبی کردید، از او انتظار بدکردن را داشته باشید، تا راحت تر زندگی کنید.
۸_ حقیقت طلبی و عدالتخواهی، تاوان دارد، باید پرداخت.
۹_ هنر، فلسفه و عرفان باید در کف کوچه و در بین مردم عادی خودنمائی و اثر گذاری داشته باشد نه در کف کلاس و ذهن افراد. آنچه از هنر، فلسفه و عرفان در گوشه مدارس و دانشگاه ها یا اذهان فیلسوفان و عارفان، رسوب می کند، جان افزایی ندارد!
۱۰_ تقوایِ حضور و ستیزِ نرم بر تقوای گریز و پرهیز، ترجیح دارد. تقوای گریز و پرهیز، منشِ قاعدینِ ترسو و تقوای حضور و ستیز نرم، کار مجاهدانِ علمیِ نستوه است.
شاد باشید
ابراهیم مهرابی