هفت‌برکه – راحله بهادر: داستان چهارمین شماره از ستون «درمیانه» در گستره‌ی سه فرهنگ، از گراش تا دبی و ابوجا در نیجریه می‌گذرد. سه نقطه‌ی متفاوت با تناقض‌های بسیار که سرمایه‌گذاری و تجارت نقطه‌ی اشتراک آنها است. حبیب‌الله کهندلی، میهمان این شماره، از «فضای سومی» صحبت می‌کند که می‌توان در بین دو فضای «خود» و «دیگری» به آن رسید و به مهاجرت در هر شکلی به معنای تعامل و امکان گفتگو نگاه کرد.

DarMianeh Habib Kohandeli 1

حبیب، موسس شرکت خدماتِ درمانی گریش در دبی

حبیب‌الله کهندلی متولد شانزدهم آذر ۱۳۶۷، سی و شش‌ساله، ساکن دبی و سرمایه‌گذار در نیجریه است؛ کشوری در غرب آفریقا و پرجمعیت‌ترین کشور قاره‌ی سیاه. او فرزند محمد جهانشاه و رباب یحیی‌پور است. حبیب پس از اخذ مدرک فوق‌ دیپلم از دانشگاه اندیشه جهرم و لیسانس مدیریت بازرگانی از دانشگاه کوشیار انزلی، از ۲۲سالگی با مهاجرت به دبی وارد حوزه‌ی گردشگری پزشکی (مدیکال توریسم) و بیمه‌درمانی در امارات می‌شود. او همچنین سرمایه‌گذار و مدیر بخش درمان بیمارستان تازه‌تاسیسش در نیجریه است.

پیشینه‌ی کار او به بیمارستان ایرانیان دبی و فعالیت در بخش پذیرش و ترخیص بیمار برمی‌گردد. پنج سال کار در این مرکز فرصت خوبی برای آشنایی و ارتباط با بیماران از ملیت‌های مختلف نیز بوده است. او با کمک در امور هماهنگی‌های درمانی، ویزا، اقامت هتل و تسویه صورت‌حساب‌های بیمارستان مانند تخفیف، نخستین گام‌های عملی را برای آشنایی نزدیک‌تر با مردم این کشور برمی‌دارد. حبیب در سال ۲۰۱۶ با تاسیس شرکت خدمات درمانی گریش (جریش) به صورت حرفه‌ای‌تر خدمات درمانی به بیماران نیجریه‌ای را در چند بیمارستان مطرح دبی ادامه می‌دهد.

کرونا و جرقه‌ی ایده‌ای که در نیجریه روشن کرد

با ورود کرونا، کار حبیب نیز مانند همه‌ی دنیا دستخوش تغییرات گسترده‌ای می‌شود اما آرامش و سکون اجباری در آن زمان، برای بسیاری از جمله خود او فرصتی برای ایده‌پردازی شد. او می‌گوید: «بعد از اینکه کرونا فراگیر شد و تقریبا تردد مسافران از نیجریه به دلیل کنسل شدن پروازها به امارات قطع شد، ⁠با ایده‌ای در رابطه با خدمات درمانی به دوتابعیتی‌های اماراتی و کارمندان دولتی دبی و همچنین بازاریابی برای بیمارستان‌ها از طریق این ایده، دوباره مشغول به ادامه دادن کارم شدم. خدا را شکر ایده‌ی موفقی بود و ‌حتی با چند تا از مراکز دولتی مطرح و بزرگ قراردادهای مستقیم از طرف شرکت جریش بسته شد. ولی متاسفانه این ایده هم‌ با چالش و ممانعت روبه‌رو شد و مجبور به متوقف کردنش شدم.

«با توجه‌ به موارد و چالش‌هایی که پیش آمد و این مسئله که بیماران نیجریه دیگر ‌مثل قبل به سیستم‌ درمانی دبی دسترسی نداشتند، این فکر به ذهنم رسید که چرا ما این کیفیت و استاندارد را به نیجریه ‌نبریم و خدمات درمانی با کیفیت به آنها ارائه ندهیم.» نیجریه که روزگاری بخشی از امپراطوری بریتانیا بود و در سال ۱۹۶۰ مستقل شده و نامش برگرفته از رودخانه‌ی نیجر است، پرجمعیت‌ترین کشور سیاه‌پوست جهان و بزرگ‌ترین تولیدکننده‌ی نفت آفریقا، مقصد ایده‌ی بلندپروازانه‌ی حبیب بود.

شرکت سهامی خاص HMC

اما این ایده خیلی زود رنگ واقعیت گرفت و در سال ۲۰۲۳ حبیب با همکاری دو پزشک گراشی، خانم دکتر زهرا رادمرد (متخصص داخلی) و دکتر اسعدمیرزا سعادت (متخصص قلب)، پلی‌کلینیک حبیب در شهر ابوجا، پایتخت کشور نیجریه، را تاسیس و این ارتباط بینافرهنگی را عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌کند (اینجا). این تنها آغاز برنامه‌ی طولانی‌مدت او برای راه‌اندازی مراکز درمانی در نیجریه است. این سفر دور و دراز به طور همزمان نیازمند تغییر و تاکید بر نقاط مشترک بوده است زیرا «همه‌ی سفرها مستلزم آن است که ما در مورد یک تعامل پیچیده و گاهی ناراحت‌کننده بین تغییر و هویت، تفاوت و شباهت مذاکره کنیم» (تامپسون ۷۲).

DarMianeh Habib Kohandeli 3

حبیب می‌گوید: «به دلیل وجود پزشکان کارآمد و شناخت قبلی بیماران از من و سرویس‌دهی با استانداردهای بین‌المللی، خیلی زود مسیر پیشرفت شکل گرفت و تقریبا بعد از ۶ ماه راه‌اندازی، پروژه ۳۰ تخت‌خوابی بیمارستان را ‌کلید زدیم و در حال حاضر آماده خدمات‌رسانی است. همچنین پروژه بیمارستان ۱۵۰ تخت‌خوابی جدید هم از مارس ۲۰۲۵ شروع و تا اواسط سال ۲۰۲۶  آماده‌ی پذیرش بیمار می‌شود. در مابین راه‌اندازی بیمارستان، ایده‌ی دیگری هم نسبت به راه‌اندازی کلینیک‌های سرپایی جهت ارائه خدمات درمانی ارزان‌تر به قشر ضعیف‌تر با کیفیت بالا تصویب شد که در حال حاضر یکی از کلینیک‌ها آماده و تا ژانویه ۲۰۲۵ افتتاح می‌شود.»

در حال حاضر، کلینیک حبیب به یک شرکت سهامی خاص تبدیل شده و با نام اختصاری HMC در فعالیت‌های مدیریت، سرمایه‌گذاری، ساخت‌وساز و راه‌اندازی بیمارستان مشغول به کار است. کلینیک و بیمارستان حبیب شامل بخش‌های اورژانس، بستری، اتاق عمل، رادیولوژی، آی‌سی‌یو، آزمایشگاه و کلینیک سرپایی است.

حبیب در فضای سوم برای تعامل فرهنگی

در مطالعات فرهنگی و پسااستعماری، با توجه به شکاف بین «خود» و «دیگری» در دو فرهنگ متفاوت و تلاش ما برای حفظ چارچوب‌های هویتی و حتی تحمیل آن به دیگری، لزوم ایجاد یک فضای سوم برای باز گذاشتن امکان تعامل و گفتگو مطرح می‌شود تا تعامل جای تقابل را بگیرد، گرچه سخت و گاه ناممکن. هومی بابا، متفکر پسااستعماری، برای نخستین بار از مفهوم «فضای سوم» استفاده کرد تا این شکاف را کمتر و اشتراکات بین فرهنگی را پررنگ‌تر کند. فضایی که بین من و دیگری بر تاثیر و مراوده‌ی بین فرهنگی تاکید دارد.

حبیب نیز با شناخت این فضا، ریسک یک فرهنگ دورافتاده‌ی متفاوت را می‌پذیرد و تلاش او به نتیجه می‌رسد. او می‌گوید: «اوایل به دلیل دوری و عدم شناخت همه برایشان سوال بود که حالا چرا نیجریه؟ ولی از آنجایی که با فرهنگ مردمش آشنا بودم و فرصت‌هایی که وجود داشت را می‌شناختم، ریسک کردم و این سرمایه‌گذاری را انجام دادم. واکنش مردم نیجریه فوق‌العاده است. از آنجایی که آدم‌های بسیار خونگرمی هستند و شناخت و درک خوبی از بهترین بودن را دارند، به محض راه‌اندازی کلینیک حمایت کردند و از خدمات ما استفاده می‌کنند.»

هومی بابا در کتابش موقعیت فرهنگ (۱۹۹۴) تعامل بین خود و دیگری را به راه‌پله‌ای تشبیه می‌کند که هر دو طرف دائما در آن راه می‌روند تا به یک نقطه ترکیبی پایدار برسند. او می‌نویسد: «در هر دو سوی این راه‌پله، حرکت موقت و عبوری که ایجاد می‌شود، مانع از آن می‌شود که هویت‌ها در هر دو طرف آن در دوگانگی‌های آغازین ثابت بمانند. این گذر بینابینی بین هویت‌های ثابت، امکان پیوند فرهنگی را باز می کند» (۵). مهاجرت به طور کلی معناسازی متقابلِ بین فرهنگی است و فراز و فرودهای آن ناتمام است. بیل اشکرافت نیز درباره‌ی این رابطه می‌نویسد: «تولید معنا در روابط دو سیستم مستلزم «فضای سوم» است» (۵۳).

حبیب تفاوت‌های فرهنگی را پررنگ می‌بیند اما به عنوان یک مهاجر راهی جز ایجاد تعامل در یک فضای سوم ندارد. زندگی در امارات و کار و رفت و آمد در نیجریه، قرار گرفتن در یک فرایند مداوم ترکیب و تطابق و حفظ هویت است. او می‌گوید: «به نظر من از آنجایی که فرهنگ ‌ما جنوبی‌ها با اماراتی‌ها کاملا به هم گره خورده، تفاوت چندانی وجود ندارد ولی آفریقا و ‌مخصوصا نیجریه یک جای خیلی بزرگ و شلوغ با آدم‌هایی متفاوت است. ولی موضوعی که خیلی برای من جالب است اینکه دین نقش خیلی مهمی در شکل‌دهی فرهنگ انسان‌ها دارد. به نظر من در نیجریه وقتی به مردمش نگاه می‌کنی دو تا بُعد فرهنگی وجود دارد: یک بُعد آفریقایی بودن‌شان است که آدم‌های دوست‌داشتنی، خونگرم و شاد هستند و‌ خیلی چیزها را ‌راحت قبول می‌کنند؛ و ‌بُعد دیگر دیانت‌شان که کمی تفاوت ایجاد می‌کند و این هم فکر کنم کلی است؛ نه فقط آفریقا، بلکه همه انسان‌ها. مثلا وقتی من با دوستان مسلمانم رفت و آمد می‌کنم خیلی از آداب و ‌معاشرت‌شان مثل ما است ولی دوستان مسیحی فرق می‌کند. ولی در کل در فرهنگ نیجریه‌ای هم همه‌ی فاکتورهایی که در فرهنگ‌های دیگر مهم است آنجا هم اهمیت دارد، مثل خانواده، آداب معاشرت، دین و غیره.»

رفتار مردم بومی، چالشی فرهنگی و گاه غیر قابل تغییر

اما تنش اجتناب‌ناپذیر و ماهیت سیال و پویای ترکیب فرهنگی در فضای سوم همواره وجود دارد و از این رو یکی از ویژگی‌های فضای سوم، ابهام و عدم ثبات دائمی در ایجاد تعامل است. النور بایرن می‌نویسد فضای سوم جایی است که در آن «تجربیات و روایت‌های مختلف از خود، تعلق، ملت، جامعه یا ارزش فرهنگی با هم ملاقات می‌کنند و بازسازی می‌شوند، ترجمه می‌شوند یا تغییر می‌کنند.» (۱۵۱).

حبیب می‌گوید تفاوت فرهنگی چالش اصلی بین‌فرهنگی است و اضافه می‌کند: «تفاوت‌های فرهنگی‌ همه‌جا است، حتی مثلا بین ‌دو تا شهر کنار هم؛ ‌چه‌ برسد ‌به ‌یک ‌قاره‌ی ‌دیگر ‌و ‌کشور خیلی دورتر از مبدا خودت. تفاوت‌ و ‌چالشی که‌ من فکر می‌کنم‌ اینجا در آفریقا است و‌ باعث‌ چالش ما شده، نحوه برخورد و رفتار مردم ‌بومی‌ اینجا با مسئولیت‌هایی است که بر عهده‌ی آنها می‌گذاریم. آدم‌های خیلی خوش‌قلبی هستند ‌ولی متاسفانه گاهی کارها را ‌با آن کیفیتی که‌ سیستم‌ می‌خواهد انجام ‌نمی‌دهند ‌و‌ خیلی چیزها را ‌جدی نمی‌گیرند و این برای من واقعا چالش‌برانگیز شده است. اگر چه با سرمایه‌گذاری در بخش آموزش و تکرار استانداردها قسمتی از چالش‌ها حل شده ‌ولی متاسفانه خیلی چیزها هم به خاطر اینکه بخشی از زندگی شخصی این افراد شده قابل تغییر نیست‌ و باید با آن کنار آمد.»

حبیب کهندلی با مشارکت اقتصادی راهی به درک فرهنگی نیز باز کرده است و ایجاد شرایط بهتر زندگی برای دیگری نتیجه‌ی این تعامل متقابل است. مشارکت در فرهنگ، فضای سوم تعامل را ایجاد می‌کند و «با تمرکز بر گزارش‌های شاهدان عینی… که به ایجاد پل‌هایی برای درک، به دست آوردن دیدگاه‌های جدید در درک به اصطلاح دیگری و در نتیجه پر کردن شکاف فرهنگی کمک می‌کند» (کامبریدو، ۱۳).

DarMianeh Habib Kohandeli 5

مهاجرت، سرمایه‌گذاری اقتصادی در فرهنگی دیگر

مهاجرت تنها جابجایی مکانی نیست بلکه جابجایی همه‌ی آن چیزهایی است که هویت ما را می‌سازد و روبرو شدن با چالش‌هایی است که بر تغییر یا تثبیت این مفهوم اثرگذار است. حبیب می‌گوید: «مهاجرت به خاطر رسیدن به هدف و رویایی که فکر می‌کنید در جایی که قرار دارید امکان رسیدن به آن نیست، کار تقریبا درستی است ولی باید تمام تغییرات، مشکلات و عدم شناخت‌ها را ‌هم در نظر بگیرید.»

سالیان بسیاری از عمر یک مهاجر در رسیدن به اهداف و آرزوهایش در جایی دیگر سپری می‌شود و چیزی که باقی می‌ماند رضایت‌خاطر یا نبود آن است. حبیب می‌گوید: «خیلی‌ها دوست دارند ‌کاری را جای دیگری از دنیا انجام بدهند و نتیجه را ببینند که ما هم فکر می‌کنم در این گروه هستیم، چون هم ایران که اکثر پزشکان حال و آینده سیستم ‌ما از ایران هستند و هم امارات که محل سکونت دائمی زندگی خودم است، سیستم درمانی خیلی خوب و استانداری دارند. اما ما خواستیم یک ‌جای دیگر از جهان را ‌که واقعا سیستم‌ درمانی خوبی ندارند، تجربه و راه‌اندازی کنیم. وقتی هدف این باشد و هدفی طولانی‌مدت هم است، باید به عنوان مهاجرت در نظر گرفت چون باید چند سال از وقت‌ و ‌زندگی‌تان را در آن کشور سپری کنید.»

کار و زندگی حبیب، جاده‌ای از دبی به آفریقا

حبیب حالا در شرایط باثبات از نظر کاری است اما برنامه‌ی او برای توسعه‌ی مراکز درمانی در نیجریه ادامه خواهد داشت. او که مسیر پیشرفت را از سن جوانی شروع کرده می‌گوید اوایل خانواده با کار او در نیجریه مخالف بوده‌اند اما اکنون مشوق او هستند. او می‌گوید: «از نظر کاری در ‌هر راهی ‌که‌ انسان‌ها به‌ عنوان هدف‌شان ‌قدم‌ می‌گذارند، بعد از طی کردن یک ‌مسیر دشوار، دیگر ‌به مرحله‌ای می‌رسند که آینده را ‌راحت‌تر پیش‌بینی می‌کنند‌ و من هم فکر می‌کنم در این ‌مرحله هستم. ولی ریسک هر کاری همیشه همراه آن است و احتمال به ‌هم ‌خوردن معادلات در هر مرحله‌ای از این ‌مسیر امکان دارد. ولی با مشورت گرفتن از بزرگ‌ترها و پیش گرفتن استاندارهای هدف، می‌شود این ریسک را کمتر کرد. هدف تیم ‌ما این است که به‌ امید خدا بتوانیم تا پنج سال آینده به یکی از بزرگ‌ترین ‌و بهترین سیستم‌های درمانی در آفریقا تبدیل شویم.»

بیمارستان گراش ظرفیت گردشگری درمانی را دارد اگر…

شعار بیمارستان گراش و مجموعه‌ی علوم‌ پزشکی، «قطب درمان بودن» آن در منطقه‌ی جنوب است اما آیا واقعا شرایط ما برای توریسم‌درمانی امیدبخش است؟ به نظر می‌رسد برای واقعیت بخشیدن به این رویا هنوز راه درازی در پیش است.

حبیب کهندلی با داشتن تجربه‌ی درازمدت در این زمینه می‌گوید بیمارستان گراش به‌دلیل فضا و‌ امکاناتش پتانسیل خیلی خوبی برای خدمات‌رسانی به بیماران داخل و خارج از کشور دارد اما باید مسائل دیگری را هم در نظر گرفت. او می‌گوید: «اقامت خانواده و ‌همراهان‌ بیمار یکی از مهم‌ترین مسائل موفقیت توریسم‌درمانی است که من فکر می‌کنم با راه‌اندازی یک هتل با استانداردهای بین‌المللی بتواند در رشد این مسئله در گراش خیلی مهم باشد. مسئله‌‌ی دوم هم سرمایه‌گذاری در ‌بخش توریسم‌درمانی است. وجود تیم کارآمد و دانا در مسائل توریسم ‌و بازاریابی و همچنین بستن قرارداد با پزشکان مطرح منطقه ‌و کشور برای حضورشان در بیمارستان و دسترسی بیماران به آنها در بیمارستان گراش می‌تواند بازدهی خیلی خوبی در این ‌بخش‌ داشته باشد. آخرین ‌مسئله هم قیمت خدمات و‌ درمان است که مطمئنا برای بیماران خارجی آمدن به ایران خیلی مقرون‌به‌صرفه است. برای بیماران داخلی هم با بستن قراردادهای مقرون‌به‌صرفه با شرکت‌های بیمه و یا قیمت‌گذاری می‌شود بیماران زیادی را به سمت بیمارستان گراش سوق داد. این‌ها مسائلی هستند که در رشد و شکوفایی بخش توریسم‌درمانی در هر بیمارستانی تاثیر مستقیم دارد.»

او از همکاری با بیمارستان گراش هم استقبال می‌کند و امیدوار است با بهبود شرایط در آینده‌ای نزدیک این اتفاق بیفتد. حبیب اضافه می‌کند: «مطمئنا اگر‌ مسائلی که ‌‌گفتم وجود داشته باشد، قطعا امکان همکاری وجود دارد. ولی این ‌را ‌هم‌ باید در نظر گرفت که بازار هدف هم‌ باید ‌مشخص باشد. برای مثال برای بیماران نیجریه‌ای آمدن ‌به ‌ایران ‌و ‌گراش ‌خیلی مسئله‌ی راحتی نیست ولی می‌شود خیلی از بیماران کشورهای همسایه که مشکلی برای مسافرت به ایران ‌ندارند بازار خیلی خوبی به دست‌ آورد. مثل کشورهای حوزه‌ی ‌خلیج‌فارس، عراق، سوریه، کشورهای شمال آسیا مثل تاجیکستان، ازبکستان ‌و دیگر کشورها.»

DarMianeh Habib Kohandeli 7

گراش، اولین وطن و آخرین خانه

حبیب کهندلی متاهل است و دو دختر هشت‌ساله و شش‌ماهه دارد که تا به حال به ایران نیامده‌اند و گراش را ندیده‌اند و درکی از فضای اینجا ندارند. اما پدر امیدوار است با کمتر شدن مشغله‌های کاری‌اش، آنها را با زادگاه خودش آشنا و این فاصله را کمتر کند. او دوری از خانواده و دلتنگی فرزندان و همسرش را سخت اما آن را بخشی از رسیدن به هدف می‌داند و می‌گوید: «از نظر زندگی شخصی خودم، کاری را که ‌دارم انجام می‌دهم ‌واقعا دوست دارم و برای آینده‌ی همه‌ی ماهایی که‌ در این ‌سیستم‌ داریم ‌زحمت ‌می‌کشیم ‌مهم است که واقعا به ‌هدف‌مان ‌برسیم‌. هم‌ برای خودمان و ‌هم ‌برای بچه‌ها ‌و آیندگان‌مان. ولی برای رسیدن به هر چیزی تاوانی وجود دارد که برای من گاهی دوری از خانواده و بچه‌ها است که بیشتر وقت‌ها هم‌ بچه‌ها از اینکه کنارشان نیستم شاکی هستند اما امیدوارم در آینده ارزش این ‌کار را ‌درک کنند و دلیل خوبی برای نبودن پدر در خیلی از لحظات مهم زندگی‌شان ‌باشد.»

او هنوز با خانواده و دوستانش گراشی صحبت می‌کند اما در حوزه‌ی کاری، انگلیسی زبان اول و عربی زبان دوم او است. او سعی می‌کند به گراش هم بیاید و این زمان کم، فرصتی زودگذر برای تجدید دیدارها با خانواده‌ی پدری، اقوام و دوستان است. اولین دوری او از گراش ده سال طول می‌کشد و می‌گوید: «در حال حاضر به خاطر رفت و آمد زیادی که به نیجریه دارم سعی می‌کنم از طریق ترانزیت به ایران بیایم که بتوانم بیشتر به خانواده سر بزنم و معمولا هر دو سه ماه یک بار است.»

او می‌گوید روزی به گراش، جایی که به آن تعلق دارد برخواهد گشت: «گراش همیشه دوست‌داشتنی بوده و ‌خواهد بود. به هر حال انسان‌ها وقتی یک مسیری را در زندگی‌شان انتخاب می‌کنند به هر جایی هم‌ که برسند و هر چقدر هم‌ دست‌نیافتنی باشند، در آخر به زادگاه و ‌جایی که به آن تعلق دارند برمی‌گردند. هدف من هم همین است که بتوانم‌ روزی در کنار دوستان و خانواده باشم و بتوانم کار مفیدی برای شهرم و آدم‌هایی که شخصیت و ‌ پتانسیل موفقیت را در من شکل دادند، انجام بدهم.»

مهاجرت تصویر واقعی‌تری از جهانی با تکثر فرهنگی و لزوم درنگ در مناظری که می‌بینیم می‌سازد؛ وقتی هر مردمی داستان خودشان را دارند. این تصویر شاید همان چیزی باشد که چینوا آچبه، یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان نیجریه‌ای، در رمان معروفش همه چیز فرو می‌پاشد (۱۹۹۴) به ما نشان می‌دهد. او می‌نویسد: «هیچ داستانی وجود ندارد که درست نباشد، […] دنیا پایانی ندارد و آنچه در میان یک قوم خوب است برای دیگران نفرت‌انگیز است» (۱۴۱).

منابع:

Achebe, Chinua. Things Fall Apart, The U.K, Penguin Books: 1994.

Ashcroft, Bill, Gareth Griffiths, et.al. Post-Colonial Studies, The Key Concepts. London & New York, Routledge: 2007.

Bhabha, Homi. K. The Location of Culture. London & New York, Routledge:1994.

Byrne, Eleanor. Homi K. Bhabha. The U.K., Palgrave: 2009.

Kamberidou, Irene. “Colour Segregation according to race in Ottoman Society”. Philosophy & Education. Issue 44-45, 2007, pp. 22-25.

Thompson, Carl (Editor). Women’s Travel Writings in India 1777-1854, New York, Routledge: 2020.