هفتبرکه – سمیه کشوری: مایا آنجلو Maya Angelou شاعر، خواننده، خاطرهنویس، بازیگر و فعال حقوق مدنی اهل آمریکا بود. او هفت زندگینامه از خود منتشر کرد، سه کتاب از مجموعه مقالات او چاپ شد، چندین کتاب شعر بیرون داد و با فهرستی از نمایشنامهها، فیلمها و نمایشهای تلویزیونی که طی بیش از ۵۰ سال تألیف آنها به طول انجامیده بود، اعتبار خاصی کسب کرد. او چندین جوایز معتبر و بیش از ۵۰ مدرک افتخاری دریافت کرد.
مایا آنجلو که در خانوادهای فقیر سیاهپوست به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی بسیار سختی را گذراند، پس از انتشار کتاب خاطراتش با عنوان «میدانم چرا پرنده در قفس میخواند» در سال ۱۹۶۹ به شهرت رسید. کتاب «میدانم چرا پرنده درون قفس میخواند» نامزد دریافت جایزه ملی کتاب شد و تایم آن را به عنوان یکی از ۱۰۰ کتاب غیرداستانی دنیای ادبیات انتخاب کرد. این کتاب روایتی انقلابی از وضعیت زنان جوان سیاهپوست در آمریکا بود.
آنجلو بیشتر برای سری هفتگانه زندگینامههایش شناخته شده است که بیشتر بر دوران کودکی و تجربیات اولیه او متمرکز است. اولین کتاب این سری «میدانم چرا پرنده درون قفس میخواند» (۱۹۶۹) از زندگی او تا سن ۱۷ سالگی میگوید و برای او تحسین و شهرت بینالمللی به ارمغان آورد.
مایا آنجلو در ۲۸ می ۲۰۱۴ در سن ۸۶ سالگی در وینستون-سیلم در ایالت کارولینای شمالی درگذشت.
میدانم چرا پرنده در قفس میخواند با نام اصلی I Know Why The Caged Bird Sings عنوان اولین کتاب از مجموعه خودزندگینامه یا اتوبیوگرافی نویسنده و شاعر آمریکایی-آفریقاییتبار، مایا آنجلو است که در سال ۱۹۶۹ منتشر گردید. این کتاب از خردسالی تا سن ۱۷ سالگی یعنی سال ۱۹۴۴ میپردازد. این کتاب که یک رمان تربیتی است به اوایل زندگی نویسنده میپردازد و نشان میدهد که چگونه توانایی شخصیت و عشق به ادبیات میتواند با نژادپرستی و ضربات روانی ناشی از آن مقابله نماید.
داستان کتاب به زمانی اشاره دارد که مایا سهساله است و برادر بزرگترش به استامپز (آرکانزاس) فرستاده میشود تا با مادربزرگشان زندگی کند. در این میان مایا از خانهی مادربزرگِ پدریاش پیش مادرش در سنتلوئیس فرستاده میشود و اتفاقات مشقتباری زیادی را از سر میگذراند. به عبارتی این کتاب، دوران کودکی پر فراز و نشیب آنجلو را با جزئیات تکاندهنده شرح میدهد.
زندگی و دیگر هیچ
این کتاب تنها به مسئلهی نژادپرستی نمیپردازد و فقط در سختیهای یک دختر سیاهپوست خلاصه نمیشود. اساساً انحصار کردن این کتاب به این مضامین کار درستی نیست. این کتاب میتواند طیف وسیع دختران و در ادامه بلوغ در آنها را نیز شامل شود. نویسنده در این اتوبیوگرافی از پیچشهای غافلگیرکنندهی زندگی صحبت میکند و همه چیز در آن را صریح، صادقانه و دردناک است. طوری که به نظر میرسد مایا آنجلو از زمان خود جلوتر بوده و بهعنوان یک داستانگو در عصر و برای عصر و جنسیت خود پیشرفت زیادی داشته است.
قسمت دردناک زندگی مایا وقتی است که در کودکی توسط نامزدِ مادرش مورد تجاوز قرار میگیرد. آن هم در لحظهای که گویی بیاطلاع، گیج و رهاشده یا به نوعی نادیده گرفته شده بود. خواندن این مطالب از دریچهی نگاه کودکی هشتساله که با این مسائل غریبه است، داستان را دردناکتر میکند. مایا پس از این اتفاق، تصمیم به یک سکوت طولانی میگیرد.
زبان داستانیِ آنجلو در لحظههایی که مصیبتها را تعریف میکند گاهی شاعرانه است که بصیرت زیاد برای آن لازم است. دیدگاه او به طرز طراوتآوری متفاوت است و روشی که او در کودکی خود را در ذهنش میکاود تحسینبرانگیز و روشن است. به نوعی این کتاب به طور همزمان دلخراش و الهامبخش است.
در ادامه، مایا در حالیکه که مجبور میشود با رها شدن، تعصبات نژادی و سوءاستفادههای شدید دست و پنجه نرم کند، قدرت و شجاعت حیرتانگیزی از خود نشان میدهد و بهعنوان یک الگوی قدرتمند برای هر کسی که از نفرت، بیعدالتی یا بدبختی رنج میبرد ظاهر میشود. به عبارتی خاطرات زیبای خانم آنجلو از سالهای کودکی تا سن هفده سالگی، نمونهای از تابآوری یک روحیهی انسانی قوی را نشان میدهد، بهخصوص که از چشمانی معصوم روایت میشود.
تولد قهرمانی از دل مصیبتها
زندگی آنجلو از آن جهت قابل تعمیم و قابل اتکا است که شخصیت یکه و تنها مسیر زندگی را طی میکند؛ و همین از او یک قهرمان میسازد. طوری که این کتاب روایتی انقلابی از وضعیت زنان جوان سیاهپوست در آمریکا به وجود آورد. بنابراین مایا آنجلو، نویسنده و قهرمان کتاب، تبدیل به یک شخصیت نمادین برای هر دختر سیاهپوستی شده است که در آمریکا بزرگ شد. نوشتههای مایا آنجلو اغلب مضامین هویت، نژاد و انعطافپذیری را بررسی میکرد و از تجربیات خود به عنوان یک زن سیاهپوست در آمریکا اقتباس میکند. او یک صدای پیشگام در جنبش های فمینیستی و حقوق مدنی قرن بیستم بود و از شعر و نثر خود برای دفاع از عدالت و برابری استفاده میکرد. کلمات قدرتمند او همچنان الهامبخش خوانندگان در سراسر جهان است و بر مضامین توانمندسازی، پذیرش خود و قدرت پایدار روح انسانی تأکید میکند. شاید چون نوشتههای مایا آنجلو بسیار صادقانه و زیبا نوشته شده است، حتی در لحظاتی که زشتیهای زندگی را توصیف میکند.
آدم پناه آدم
مایا آنجلو در کتابش و در کنار آسیبهای که از یک سری آدمهای دور و برش خورده است، از انسانهایی که رویش تاثیر مثبت و بزرگی گذاشتهاند هم نام برده و آنها را به درستی معرفی میکند. طوری که در ادامه نوع تاثیرپذیری از این آدمها را برایمان شرح میدهد.
در قدم اول عشق خودش را به برادرش بیلی را توصیف میکند. دو کودکی که برای آرامش در قدم اول به یکدیگر و در قدم بعد به کتابها روی میآورند. بیلی که موقع وفور سختیها در کنار خواهرش قرار میگیرد و از او حمایت میکند.
در دورهی سکوت مایا، خانم فلوورز مثل شمعی در تاریکی مایا روشن میشود. اولین کسی که پس از تجاوز، مایا را از سکوتش بیرون میکشد. او را با ادبیات و کتاب آشتی میدهد و به نوعی درمان میکند. به عبارت دیگر مایا صدا و عشق خود را به زبان از طریق ادبیات و با کمک خانم فلوورز مییابد. خانم فلوورز به مربی او تبدیل میشود طوری که دربارهاش مینویسد «در طول زندگی من معیاری بود که یک انسان میتواند باشد». با ادبیات، مایا به آرامی صدای خود و اعتماد به نفس خود را پیدا میکند و در طول زندگی به او قدرت میبخشد. دیگری لوییز اولین دوست صمیمی مایا است که او را از خلوت خودش بیرون میکشد. در واقع مایا با لوییز میتواند از مشکلات خود فرار کرده و مانند یک کودک بازی کند. در این مسیر آدمهای دیگری هم کنار مایا قرار میگیرند و باعث رشد و شکوفاییاش میشوند.
مایا آنجلو خیلی ظریف و زیبا آدمهای تاثیرگذار زندگیاش را شناسایی کرده و از آنها در مسیر رشد کمک میگیرد از طرفی بصیرتی وسیع دارد که آنها را میبیند و از آنها مینویسد. به عبارتی هنگامی که مایا در تاریکی قدم برمیدارد، چند فرشتهی مهربان در ظاهر یک معلم، دوست و همسایههای خوب، نور را به تاریکیِ زندگیِ او میآورند و به مایا قدرت و شجاعت میبخشند.
پایانِ آواز پرنده در قفس
مایا آنجلو داستان نوجوانیاش را با تولد پسرش به پایان میرساند. طوری که گویی این پایان مناسبی است که با یک کودک به مسئولیتهای بزرگسالان میرسد. به عبارتی مادر شدن مایا در سن نوجوانی برای او یک پرش بزرگ از کودکی به بزرگسالی است. این پرش شاید برای کسانِ دیگر حرکتی عقبگرد باشد ولی برای مایا آنجلوِ قوی و تسلیمناپذیر، به معنای واقعی پرشی رو به جلو است. حتی اگر در ظاهر پایانی مبهم و دور از انتظار باشد. او داستان را با یک نکتهی مثبت تمام میکند. گویی مایا به تدریج از هویت خود به عنوان یک بازماندهی تروما میگذرد، کسی که اولین زن سیاهپوست رانندهی قطار در سانفرانسیسکو بود، تبدیل به یک مادر نوجوان میشود.
بارداری نوجوانی مایا یکی دیگر از لحظات تعیینکننده بود، چون مطمئن نبود که بتواند به درستی از عهدهی این مسئولیت برآید. حرف حکیمانه مادرش تیر خلاص او برای ورود به بزرگسالی است: «ببین، لازم نیست به انجام کار درست فکر کنی. اگر طرفدار کار درستی، بدونِ فکر، اون کار رو انجام میدی.»
حرف آخر
«میدانم چرا پرنده در قفس میخواند»، اولین کتاب خاطرات مایا آنجلو به یک کتاب محبوب کلاسیک مدرن در سراسر جهان تبدیل شد. شش جلد زندگینامهی او گواهی بر استعداد و انعطافپذیری اوست. نویسندهای که دنیا را دوست داشت و از طرفی به بیرحمی آن را نیز آگاه بود. او به عنوان یک زن سیاهپوست تبعیض و فقر شدید، اما امید، شادی، موفقیت و جشن را نیز میشناخت. مایا آنجلو در اولین جلد از شش کتاب زندگینامهی خود، به اوج رسید و در اوج ماند. جیمز بالدوین، رماننویس، مقالهنویس و نمایشنامهنویس آمریکایی مینویسد: «میدانم چرا پرنده در قفس آواز میخواند، خواننده را در زندگی آزاد میکند، فقط به این دلیل که مایا آنجلو زندگی خود را با چنین شگفتی تکاندهنده، چنین وقارِ نورانی مواجه میکند.»
این کتاب با نامهای من میدانم پرنده قفس چرا میخواند، من میدانم چرا مرغان قفسی آواز میخوانند و میدانم چرا پرنده در قفس میخواند توسط مترجمان متفاوتی ترجمه شده است. همچنین کتاب صوتی آن را هم میتوانید در سایت یا اپلیکیشن کتاب گویای ایرانصدا به صورت رایگان بشنوید.