هفتبرکه: در گرامیداشت روز معلم، پای صحبت سه زوج فرهنگی نشستهایم تا با فراز و نشیبهای زندگیشان آشنا شویم و داستان سختیها و شیرینیهای زندگی آنها را بشنویم. زوجهای فرهنگی زیادی در شهر فعالیت دارند که ما در وقتی دیگر به سراغ آنها نیز خواهیم رفت.
زوج فرهنگی اول: محمدعلی و عطیه
محمدعلی سیار اهل دهکویه، و عطیه مهرابی اهل گراش، یک زوج فرهنگی هستند که در سالهای ابتدایی خدمتشان در محل کار با هم آشنا شدند و تصمیم به ازدواج گرفتند. ثمرهی این ازدواج دو فرزند ۷ساله و ۷ماهه است.
محمدعلی سیار متولد ۱۳۶۵ و فارغ التحصیل دبیرستان سمپاد شهید بهشتی لار و کارشناس علوم تربیتی از دانشگاه فرهنگیان است. عطیه مهرابی متولد ۱۳۶۸ فارغ التحصیل دانشگاه فرهنگیان و دارای مدرک کارشناسی ارشد برنامهریزی درسی است.
محمدعلی سیار در حال حاضر مدیر آموزشگاه حسنی است، همان آموزشگاهی که عطیه معاون آن است. او هفده سال سابقهی خدمت در نظام آموزش و پرورش دارد. سیار میگوید: «سال اول خدمت مدیر آموزشگاه در روستا بودهام و بعد از آن به مدت ۷ سال در آموزش و پرورش اوز، مسئول امور مالی و بودجه و عامل ذیحساب اداره بودم. سپس با انتقال به گراش به مدت ۹ سال در آموزشگاههای شهید رامیارپور و حسنی ۲ سال در سمت معاون و ۷ سال در سمت مدیر خدمت کردهام و در حال حاضر نیز سال ششم مدیریت در آموزشگاه حسنی را سپری میکنم.»
عطیه مهرابی از ابتدای سال تحصیلی امسال با به دنیا آمدن فرزند دومش در مرخصی زایمان است. او ۵ سال معاونت آموزشی آموزشگاه حسنی را بر عهده داشته است. مهرابی میگوید: «۱۶ سال سابقه حکمی و ۱۵ سال سابقه تجربی دارم. سال اول خدمت، آموزگار مدرسه روستا و سپس به مدت سه سال در آموزشگاههای شهر اوز به آموزگاری مشغول بودم و در ادامه به مدت ۶ سال به عنوان معلم در دبستانهای فرامرزی، شهید عالمی و حسنی فعالیت داشتهام که در تمام این سالها آموزگار پایه اول یا دوم ابتدایی در مدارس پسرانه بودهام. و بعد از آن پنج سال معاون آموزشی مدرسه حسنی بودم که با به دنیا آمدن پسرم امسال را در مرخصی هستم.»
این زوج فرهنگی معتقدند شاغل بودن مشکلی سر راه زندگی شخصیشان ایجاد نکرده است. سیار میگوید: «شاید خیلی از افراد فکر کنند وقتی دو عضو خانواده یعنی زن و مرد شاغل هستند مشکلات زیادی وجود خواهد داشت اما با برنامهریزی همسرم ما مشکل خاصی نداشتیم. تنها مشکلی که وجود دارد این است که بچهها در نوزادی و سنین کم، نیاز به مراقبت دارند و وقتی مادرشان از مرخصی زایمان برگردد به خاطر دوری از مادر اذیت میشوند.»
همسر او عطیه مهرابی نیز با او هم نظر است: «دوری از بچهها در سنین کم مخصوصا یک سالگی تا دوسالگی که دوران شیردهی بچه ها است کمی سخت است و راهی نیست جز این که بچهها یا در مهد یا به یک پرستار سپرده شوند.»
زندگی با یک معلم مزایایی هم دارد. عطیه مهرابی میگوید: «با توجه به مسلط بودنم به کارهای اداری و سیستمی، کارهای اداری دیگر اعضای خانواده را به طور کامل انجام میدهم. و با توجه به مدیریت کردن مسائل مختلف در مدرسه، در مدیریت خیلی از مسایل مختلف منزل نیز میتوانم موثر باشم.»
اما چه عاملی مسیر محمد علی را به سمت معلمی کشاند؟ میگوید: «هر چند پدرم فرهنگی بازنشسته است اما به طور کاملا اتفاقی وارد این رشته شدم. آن زمان این عقیده رواج داشت که این رشتهها امنیت شغلی دارند و این شد که وارد دانشگاه فرهنگیان شدم.»
مهرابی میگوید: «من با راهنمایی برادر بزرگترم که فیزیوتراپ هستند وارد این رشته شدم چون آن زمان هیچ اطلاعاتی از این رشته نداشتم. برادر بزرگم که در آن سالها خواهر همسرش وارد دانشگاه فرهنگیان شده بود و از مزایای وارد شدن خانمها به دانشگاه فرهنگیان اطلاع داشت، دانشگاه فرهنگیان را در اولویت اول دفترچهی انتخاب رشتهی من قرار داد و من وارد این مسیر شدم.»
این زوج فرهنگی تجربیات معلمی و روشهای آموزشی خود را نیز با همدیگر به اشتراک میگذارند. محمدعلی میگوید: «با توجه به این که من سالها با حضور در اداره، از فضای مدرسه دور بودم با برگشت به فضای مدرسه به صورت مستمر از تجربیات همسرم در کلاس درس و مطالب آموزشی او مربوط به پایه اول و دوم ابتدایی استفاده کردم.»
عطیه مهرابی نیز میگوید: «با توجه به این که در ۵ سال اخیر به عنوان معاون مدرسه در همان مدرسهای که همسرم مدیر بودهاند پست معاونت داشتهام به طور مستمر در کنار او، فعالیتهای دفتری و سیستمی را آموزش دیدهام.»
کار مدیران و معاونان در تابستان تعطیل نمیشود. سیار میگوید: «برخلاف معلمان که ۴ ماه تابستان تعطیل هستند، مدیران و معاونان در تابستان؛ خردادماه و شهریورماه، به صورت کامل و در ماههای تیر و مرداد روزهای دوشنبه و چهارشنبه در ساعات اداری میبایست در مدرسه حضور داشته باشند و فعالیتهای اداری مدرسه از قبیل ثبت نام، تحویل و تکمیل پرونده، ثبت دفاتر امتحانات، تکمیل کارنامهها، برگزاری امتحانات تجدیدی و سایر کارهای مدرسه و آمادهسازی مدرسه برای سال جدید را انجام دهند.»
او ادامه میدهد: «در بحث تفاوت کار مدیران و معلمان به این نکته میشود اشاره کرد که وظیفه معلم بیشتر محدود به فعالیتهای تربیتی و آموزشی و کلاس درس در طول ۸ ماه فعالیت آموزشی مدارس است ولی فعالیت مدیر در یک جمله؛ اداره کننده مدرسه در تمام ابعاد آموزشی، فرهنگی، ساختاری، مالی و… در ۱۲ ماه سال است. و مدیر باید در تمام موارد پاسخگو باشد. مسئول همه موارد مثبت و منفی در مدرسه از دیدگاه قانون، مدیر مدرسه است.»
«حقوق معلمی کفاف گذراندن یک زندگی معمولی را نمیدهد.» سیار با گفتن این حرف توضیح میدهد: «در سالهای اولیه خدمت که تورم افسارگسیخته نبود حقوق دریافتی به راحتی کفاف یک زندگی عادی را میداد ولی متأسفانه در پنج، شش سال اخیر که شتاب تورم در جامعه افزایش شدیدی داشته متاسفانه قشر حقوق ثابتبگیر از تورم جامعه عقب افتادهاند و این حقوقها واقعا کفاف یک زندگی معمولی را نمیدهد. امیدوارم که این شرایط در آینده به تدریج اصلاح شود.»
او میگوید: «ما دهه شصتی بودیم و در زندگی خودمان از صفر شروع کردیم ولی نسل جدید با توجه به کم شدن فرزند در خانوادهها خیلی از حداقلها برای زندگی آینده برایشان فراهم است. مثل ماشین، زمین یا حتی مسکن هر چند جمع و جور، با توجه به رفاه نسبی که در شهر گراش وجود دارد از نسل جدید میخواهم که واقعا نسبت به تحصیل خود بیتفاوت نباشند و افرادی که بنیه تحصیلی دارند با توجه به علاقه به سمت رشتههای گوناگون مثل پزشکی، مهندسی، معلمی، قضاوت و… روی بیاورند تا در آینده شهر از نیرویهای توانمند در ادارات و مدارس و نهادها برخوردار باشد. یک جامعه برای پویایی به همه شغلها نیاز دارد و قرار نیست همه راه خارج از کشور رفتن را انتخاب کنند.»
عطیه مهرابی خاطرهای را که از کلاس درس در ذهنش ماندگار شده است، تعریف میکند: «در سال سوم خدمتم که در شهر اوز بودم دانشآموزی داشتم در پایه اول که در درس ریاضی به شدت موفق و در درس فارسی و یادگیری حروف به شدت ضعیف بود و تا وسط سال، این دانشآموز این ضعف را داشت و خانوادهاش به شدت نگرانش بودند ولی من میدانستم که این ضعف در شاخهی اختلالات یادگیری و قابل حل است و ربطی به میزان هوش دانشآموز ندارد و خانوادهش را متقاعدکردم که نگرانی خاصی نداشته باشند. در انتهای همان سال نیز مشکلش حل شد. سالها بعد این دانش آموز در راهنمایی و دبیرستان وارد تیزهوشان لار شد و الان در رشته مهندسی هوا فضا در یکی از دانشگاهای صنعتی تهران مشغول به تحصیل است.»
سیار میگوید: «سراسر کار ما، زندگی در کنار بچهها است که سرشار از خاطره است مخصوصا که بعد از گذشت سالها، دانشآموزانی را میبینی که روزی پشت میز و نیمکتهای کلاس بودند و امروز در شغلهای مختلف دارند به جامعه و همشهریان خودشان صادقانه خدمت میکنند.»
او این خاطره را برایمان تعریف میکند: «من و همسرم در این پنج، شش سال گذشته به صورت مشترک مدیر و معاون یک مدرسه بودیم. تصمیم گرفتم از حضور همسرم که سالها معلم پایه اول بودند استفاده کنم. یکی از برنامهها این بود که تابستانها کلاس رایگان جبرانی برای دانش آموزانی که به هر دلیلی مخصوصا شلوغی کلاسها در کارنامه خود نمره تجدیدی آورده بودند و شهریوری شده بودند، برگزار کنیم؛ در خلال برگزاری این کلاسها که به صورت ده، دوازده نفره برگزار میشد شاهد این بودیم که چه بچههایی که اعتماد بنفس از دست دادهاشان را بازیابی میکردند و در طول دو، سه ماه با جهش فوقالعاده نمراتشان به خیلی خوب تبدیل میشد تا جایی که در سال بعد در کلاس دوم جز بهترین دانش آموزان مدرسه میشدند. و شوق این بچهها برایمان بهیادماندنی بود.»
زوج فرهنگی دوم: علیاکبر و زهرا
علیاکبر درویشی و زهرا رنجبر، دو فرهنگی اهل فداغ، نیز در محیط آموزشگاه با هم آشنا شدند و وقتی که از سوی همکاران به عنوان گزینهی ازدواج به هم معرفی شدند، پذیرفتند و راهی خانهی بخت شدند. ثمرهی ازدواج این زوج فرهنگی دو فرزند است: حسین که در حال حاضر در پایهی پنجم محصل است؛ و فاطمه که دورهی پیشدبستانی را میگذراند.
علیاکبر درویشی، فرزند شکرالله و ۴۰ ساله است. او فوق لیسانس رشته اخلاق اسلامی دارد. زهرا رنجبر فرزند جواد، ۳۷ساله است و دارای مدرک لیسانس رشته راهنمایی و مشاوره است. آنها از تجربیات مدیریتی همدیگر استفاده میکنند و در امور مدرسه با هم مشورت و همکاری دارند.
درویشی ۱۸ سال سابقهی خدمت در آموزش و پرورش دارد، و در حال حاضر مدیر مدرسهی حضرت ابوالفضل(ع) فداغ است. او میگوید: «سه سال به عنوان آموزگار دورهی ابتدایی، ۱۳ سال به عنوان مربی پرورشی و ۲ سال مدیریت مقطع متوسطه اول را برعهده داشتم و ۱۴ سال در فداغ، ۳ سال در روستای خلیلی و یک سال در روستای لباشکن خدمت کردهام.»
رنجبر نیز مانند همسرش ۱۸ سال سابقهی خدمت دارد و میگوید: «یک سال در روستای دیدهبان دبیر بودم و ۱۷ سال در فداغ مدیریت مقطع متوسطه اول را برعهده داشتم.»
علیاکبر و زهرا در رابطه با مشکلات زوجهای فرهنگی میگویند: «به دلیل عدم حضور در منزل در زمان کار، اوقات کمتری را با فرزندان میگذرانیم، به خاطر شرایط کاری، دید و بازدید کمتری با اقوام و آشنایان داریم و برای انجام کارهای منزل فرصت کمتری داریم.»
البته این امر حسنهایی هم دارد: «فرهنگی بودن حسنهایی هم برای ما داشته است. ما از تجارب مدیریتی و آموزشی در کارهای روزمره زندگی استفاده میکنیم، داشتن برنامهریزی و مدیریت در کارهای خانه، آیندهنگری و پیشبینی و جدیت در انجام کارها بخشی از ویژگیهایی است که لازمهی کار ماست اما در زندگی شخصی نیز باعث پیشرفتمان شده است.»
دلیل هر دو آنها برای انتخاب معلمی عشق و علاقه بوده است. آنها میگویند: «عشق و علاقه بسیار فراوانی به شغل معلمی داشتیم و به برقراری ارتباط صمیمی با دانشآموزان و تربیت فرزندان دیارمان علاقهمند بودیم.»
خاطره شیرینی که از دوران خدمت در ذهن علیاکبر مانده است به جز کسب مقام نائب قهرمانی در مسابقات فوتسال فرهنگیان استان فارس در شیراز، گشت و گذاری است که در دل طبیعت با شاگردانش داشته است: «به دلیل این که مدرسه ما در حاشیه روستا قرار داشت، زنگ پرورشی به همراه دانشآموزان به بیرون از مدرسه میرفتیم و در فضای سرسبز طبیعت بازیهای متنوع و جذاب ورزشی میکردیم و بعضی روزها هم ناهار را در دامن طبیعت آماده میکردیم که بعد از گذشت چندین سال برای ما و دانشآموزانمان بسیار خاطرهانگیز است.»
رنجبر در رابطه با برنامهی مدیران در تعطیلات تابستان میگوید: «مدیران در اکثر روزهای تابستان، همچنان درگیر مسائل مدرسه هستند و در فرصت کم فراغت سعی میکنند مسافرتی هرچند کوتاه مدت داشته باشند تا خستگی را از تنشان بیرون کنند و با آمادگی بیشتری مهیای شروع سال تحصیلی جدید باشند. معلمان در فصل تحصیل ارتباط مستقیم بیشتری با دانشآموزان دارند اما مدیران در طول سال درگیر مسائل آموزشی، تربیتی و امنیتی مدرسه هستند.»
آنها در جواب به این سوال که آیا حقوق فرهنگیان کفاف گذران زندگی را میکند یا نه، گفتند: «با توجه به تورم و هزینههای بالای زندگی در جامعه امروزی، به لطف خدا تا حدودی میتوانیم مخارج زندگی را تامین کنیم اما زندگی را به صورت معمولی میگذرانیم.»
زوج فرهنگی سوم: سپهر و مریم
داشتن سابقهی آشنایی خانوادگی، سپهر کاظمیان را که اصالتی جهرمی دارد، با مریم خلیفه که اهل شیراز است، در زندگی هممسیر کرد.
سپهر کاظمیان در حال حاضر مدیر آموزشگاه سعادت است و ۴۶ سال دارد. او کارشناس ارشد در رشتهی حقوق است. مریم خلیفه در حال حاضر دبیر مطالعات اجتماعی آموزشگاه فاطمه الزهرا(س) و نرجس خاتون است و ۴۲ ساله است. خلیفه، دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشتهی تاریخ اسلام است.
کاظمیان ۲۹ سال سابقهی خدمت در آموزش و پرورش دارد، او میگوید: «به طور کلی ۲۹ سال سابقهی خدمت دارم. یک سال در روستای فداغ بودم و ۲۷ سال در شهرستان گراش خدمت کردهام.»
سابقهی خدمت خلیفه ۲۶ سال است. او میگوید: «۲۶ سال سابقه خدمت دارم. یک سال در روستای خلیلی بودم و ۲۲ سال در شهرستان گراش فعالیت داشتهام.»
کاظمیان با اشاره به مزایای زندگی با یک معلم میگوید: «توجه بیشتر به برنامههای کاری و مطابقت در برنامهریزی، تبادل نظرات و روشهای تدریس و پیدا کردن راهکارهای حل مشکلات تدریس، همفکری در جهت رشد و ارتقا شیوههای آموزشی و شناخت دانشآموز از مزایای ازدواج با همکار فرهنگی است.»
همسرش مریم نیز میگوید: «استفاده از تجربیات طرف مقابل، کمک کردن به حل مشکلات همدیگر، صبور بودن، گذشت از بعضی از خطاها و اشتباهات طرف مقابل، با هم بودن در همه مسائل و مشکلات زندگی امتیازهایی است که ازدواج با یک فرهنگی برای من داشت. ما مدام در مورد مسایل و مشکلات دانشآموزان و پیدا کردن راه حل بهتر، از تجربیات هم استفاده میکنیم.»
مریم از مشکلات معلم بودن هم حرف میزند: «بعد از تعطیلی از مدرسه واقعا هر دو خسته از کار هستیم و تا چند ساعتی برای راحتی اعصاب نیاز به استراحت و آرامش داریم. جز همین خستگی که با مقداری استراحت و پیادهروی روزانه رفع میشود، مشکل دیگری نداریم.»
تشویق دبیران در دوران تحصیل دلیلی است که سپهر و مریم را به معلم شدن ترغیب کرده است. کاظمیان میگوید: «از همان دوران تحصیل معلمی رشتهی منتخب و مورد علاقهی من بود و تشویق دبیران دوران تحصیل نیز این تصمیم را جدیتر کرد.»
و خلیفه در ادامه صحبتهایش همسرش میگوید:«من هم از کودکی به تدریس و معلمی علاقه داشتم و این شغل را انتخاب کرده بودم. کلاس سوم ابتدایی، آموزگاری داشتم که او را فوق العاده دوست داشتم و او نیز خیلی مرا تشویق میکرد و همین انگیزه معلم شدنم بود و تا پایان دوره تحصیلم برای رسیدن به این هدفم تلاش کردم.»
خاطرهی شیرین کاظمیان دیدن موفقیت افرادی است که روزی دانشآموز او بودهاند. میگوید: «تمام دوران خدمت سراسر خاطرات ماندگار و زیباست که هر روز در مدرسه برایمان تکرار میشود و شاید بهترین خاطرات ما مربوط به دانشآموزانی است که با تقلید رفتار و الگوبرداری از برخوردهای رفتاری و تدریس ما امروز از دبیران موفق این شهر هستند که برای ما مایهی فخر و مباهات است. آقایان شمسی، بهشتی نسب، حسننژاد، زارع از گراش و آقایان مسلمی، فتحی و دست سوز و رستگار و …. از فداغ، شاگردان من بودند که حالا خودشان در قامت معلمی مشغول به خدمت هستند. و مابقی خاطرات از آن جهت شیرین و ماندگارند که در ذهن و یاد دانشآموزان ما همیشه باقی مانده است و گاهی برای ما نیز تعریف و تکرار میکنند.»
خلیفه از شاخه گلی میگوید که روز معلم به او تقدیم شد.«چند سال پیش سر کلاس در حال تدریس بودم که در کلاس را زدند، یکی از دانشآموزان سالهای گذشتهام با شاخه گلی وارد کلاس شد و شاخه گل را به من تقدیم کرد و روز معلم را تبریک گفت. این اتفاق برای من و دانشآموزانم در آن لحظه فراموشنشدنی است و جزو خاطراتم محسوب میشود هر چند که سراسر دوران معلمی پر از خاطره است.»
تابستانها نیز برای برای سپهر و مریم خالی از برنامه نیست، کاظمیان میگوید: «برنامه تابستانی من بیشتر شامل مسافرت، دید و بازدید از خانواده و اقوام و سفر به شهرهای تاریخی و اماکن دیدنی و باستانی در کشورهای همجوار، مطالعه کتب مختلف و فعالیتهای هنری و ورزشی است.»
و خلیفه که عاشق کتاب است، میگوید: «برنامه من در تابستان متفاوت است چون کتاب را بسیار دوست دارم و مدام در حال کتاب خواندن هستم. تابستان فرصت بسیار مناسبی است که در کلاسهای هنری، خوشنویسی و ورزشی شرکت کنم و تحقیق و پژوهشهایی در ارتباط با رشتهام انجام دهم و کارهای عقبافتاده زندگیام را تکمیل کنم و به استراحت و تفریح و مسافرت بروم.»
خلیفه از تجربهی معلمیاش در گراش حرف میزند و از نیاز دانشآموزان و خانوادههایشان به راهنمایی و مشاوره. او میگوید: «تجربه من از این چند سال خدمت در گراش این است که بچههای شهر نیاز به راهنمایی و مشاوره زیادی دارند که به درس و کتاب علاقهمند شوند و همچنین نیاز دارند بیشتر با مدرسه و معلم ارتباط برقرار کنند. اگر درست راهنمایی و مشاوره شوند میتوانند به اهداف عالی زندگی دست یابند. نه تنها بچهها حتی خانوادهها آنها نیز در زمینههای مختلف نیاز به مشاوره و راهنمایی دارند چون استعدادهای خاصی در شهر و در کلاسها و مدارس پیدا میشود که باید از طریق مدرسه و دبیران شناخته و هدایت شوند و از طریق خانواده مورد حمایت قرار گیرد.»
او ادامه میدهد: «تفاوت معلمی در گراش با شهرهای دیگر در این است که چون در این شهر علاقه و انگیزه کمتری برای درس خواندن وجود دارد دبیر باید ابتدا در جهت تقویت احساسات و عواطف بچهها و برقراری ارتباط قوی با آنها تلاش کند و سپس از روشهای تدریس متناسب با شرایط و موقعیت آن کلاس استفاده کند تا دانشآموز زود خسته و زده نشود. در تدریس موفق، ایجاد ارتباط عاطفی قوی و احترام به دانشآموزان حرف اول را میزند.»
کاظمیان نیز حرفهای همسرش را تایید و در تکمیل آن میگوید: «در گراش به دلیل کمبود انگیزهی تحصیل، وظیفه معلمین در جذب دانشآموزان به محیط کلاس و درس و برنامههای آموزشی دوچندان است و دبیران باید با از خودگذشتگی و فداکاری بسیار و افزایش سطح تحمل و صبوری خود دانشآموزان را به درس و تحصیل علاقهمند کنند، تا سطح علمی مدارس در جهت افزایش تعداد افراد تحصیل کرده در شهر برای آینده افزایش یابد و امکان پیشرفت و ترقی شهر فراهم شود.»
دیگر زوجهای فرهنگی گراش
حوریه فرهادی و محمد قدسی، محمدرضا احسانی آزاد و فاطمه رجبی، صادق حاجیپور و مریم نوبهار، حمید عظیمی و همسرش، رضا دیباچی و خانم دارا، عبدالعزیز فیروزی و خانم نیساری، محمود طاهری و مهین دریابر، حسین دشبان و خانم ارجمندزاده، مهرداد بدیعزادگان و سمیه سالاری، علیاکبر طهماسبی و خانم طهماسبی، حسین رهنورد و خانم ارغوان، از دیگر زوجهای فرهنگی شهر هستند که به دنبال فرصتی برای هم صحبتی با آنها هستیم.
محمدعلی فرجی و سکینه فتحی و همچنین احمد نوروزی و زهرا خواجهزاده نیز زوجهای فرهنگی باسابقهای هستند که پیش از این جداگانه به سراغ آنها رفتهایم و با آنها آشنا شدهایم.