هفتبرکه – سمیه کشوری: معرفی فیلم «زندگیهای گذشته» از سلین سونگ و سرگذشت عجیب حسن زیرک، بلبل کردستان
از زندگیهای گذشته چه میدانیم؟
فیلم «زندگیهای گذشته» Past Lives به نویسندگی و کارگردانی سلین سونگ نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس کرهای-کانادایی ساکن ایالات متحده آمریکا است. در این فیلم که نخستین تجربهی کارگردانی فیلم او بهشمار میآید، گرتا لی، تهاو یو و جان ماگارو بازی کردهاند.
فیلم Past Lives در ژوئن ۲۰۲۳ در ایالات متحده آمریکا منتشر شد و داستان تجدید دیدار دو دوست کرهای دوران کودکی در نیویورک را روایت میکند. نورا و هه سانگ در کودکی رفقای صمیمی و خوب هم بودند که وقت زیادی را با هم میگذراندند. اما پس از مدتی، نورا به همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت میکند. آنها در ادامه و در بزرگسالی، زمانی که نورا ازدواج کرده، همدیگر را میبینند.
فیلم یک شروع درخشان دارد. تصور کنید در کافه یا رستورانی نشستهاید و میز کناری یا روبرویی توجهتان را جلب میکند. بعد شروع میکنید به اینکه داستان آدمهای میز کناری یا روابط بینشان و… را حدس بزنید. در این فیلم، ما زاویه دید (POV) یک زن و مرد با صدایشان را میشنویم که به سه نفر پشت میز نشستهاند نگاه کرده و تلاش میکنند از زندگی و روابط بین شخصیتهای میز روبرویی سر در بیاورند. ولی در نهایت به این نقطه میرسند که «هیچ ایدهای ندارد» یا «واقعاً سر در نمیآورد.» اینجاست که دوربین روی صورت زن میز روبرویی میرود و ما را به بیست و چهار سال قبل میبرد.
در واقع فیلم «زندگیهای گذشته»، عاشقانهای پایدار به عمر چند دهه را بین این دو دوست روایت میکند. با این حال همه چیز در آن آرام و منطقی پیش میرود. در واقع عاشقانهای است که در هیچ صورتی وجههی سانتیمانتالیسم (بهمعنای پیرو احساسات بودن و استدلال کردن بر طبق آن) پیدا نمیکند و حتی به آن نزدیک هم نمیشود. فیلم را میتوان در مختصات «سینمای آرام» قرار داد. «سینمای آرام» مفهومی نسبتاً جدید با عمری کمتر از ده سال است. «این اصطلاح فیلمهایی را توصیف میکند که با زمان واقعی در زندگی عادی مطابقت بیشتری دارد. دو نظریهی عمده دربارهی چرایی شکلگیری این سینما وجود دارد. نظریهی اول معتقد است سینمای آرام برای مقابله با سینمای سریع و فانتزی هالیوود یا بالیوود ظهور کرده است. در حالی که نظریهی دوم استقلالی نسبی برای آن قائل است و معتقد است سینمای آرام رویکردی واقعگرایانه به سینما و مفهوم زمان در فیلم دارد.» البته به نظر میرسد این دو نظریه قابلیت جمع شدن با یکدیگر را دارند.
فیلم «زندگیهای گذشته»، این عاشقانهی زیبا، براساس یک فلسفهی کرهای روایتش را هدایت میکند. گویی فیلمی است دربارهی آنچه پشت سر میگذاریم، آنچه به دست میآوریم و این که رسیدن به دومی، بدون گذشتن از اولی، ممکن نیست. فیلم با روایت چند دهه با تکیه بر همین فلسفه، نشان میدهد زمان چگونه بر اساس انتخابهای ما میگذرد و به همان نسبت تغییر میکند. گویی فیلم میگوید باید یاد بگیری که عشق را بپذیری و بفهمی که لازم نیست آنچه را که داری به خاطر آنچه میتوانستی داشته باشی، رها کنی. گویی فیلم میگوید شما میتوانید هر دو احساس عشق را در درون خود بپذیرید حتی اگر آزاردهنده باشد و این چیزی است که روح را زنده نگه میدارد. هیچکس نمیداند آدمها در زندگیهای پیشینِ او چه نسبتی با او داشتهاند یا حتی قرار است در زندگی بعدی چه نسبتی داشته باشند؟ ما هم مثل شخصیت زن فیلم، فقط یک جواب داریم «نمیدونم».
به عبارت دیگر گاهی وقتی آرزوهای دو نفر در تقابل با یکدیگر قرار میگیرد، چارهای جز انتخاب باقی نمیماند. در این راستا انتخاب هر کدام به معنی از دست دادن گزینههای دیگر است. بنابراین راه کسی که رویایی گرفتن نوبل دارد با کسی که به یک شغل و زندگی معمولی با خانوادهای معمولی عادت کرده، ناچار از هم سوا شده و دو زندگیِ جدا از هم را میطلبد.
جریان و خط داستانی فیلم «زندگیهای گذشته»، مانند عاشقانهی بین دو شخصیت ساده و بیشیلهپیله پیش میرود. از هر گونه ابهام دوری میکند و بدون پیچیدگی داستانش را روایت میکند و هیچ ابایی ندارد چند باره و یکهو وسط فیلم بنویسد چند سال بعد.
«کریستوفر نولان» فیلمساز بریتانیایی-آمریکایی که بابت ساخت بلاکباسترهای هالیوودی با داستانگویی پیچیده مشهور است، در مصاحبه با مجله «تایم» از فیلم زندگیهای گذشته به عنوان فیلم مورد علاقهاش نام برد و آن را «به شیوهای زیبا، ظریف» توصیف کرد.
این فیلم تحسین همگانی منتقدان را به دنبال داشت و از سوی هیئت ملی بازبینی فیلم و انستیتوی فیلم آمریکا، یکی از ۱۰ فیلم برتر سال نام گرفت. این فیلم در مراسم گلدن گلوب نامزد پنج جایزه شامل بهترین فیلمدرام شد.
سرگذشت پرفرازونشیب بلبل کردستان
در اینجا یک خوانندهی ترانههای کُردی را معرفی میکنیم. زندهیاد «حسن زیرک» در هشتم آذرماه سال ۱۳۰۰ در بوکان متولد شد. در پنج سالگی پدرش را از دست داد و خیلی زود، شیرینیهای دوران کودکیش تلخ گشت. به دلیل شرایط سخت زندگی از تحصیل بیبهره ماند، اما راه موسیقی در کردستان، آنچنان وابستهی مکتب نبود. او استعداد کم نظیری در به خاطر سپردن مقامها ، ملودیها و اشعار کردی داشت و همین او را از دیگر همسالانش متمایز میکرد.
«حسن زیرک» در یک حادثه تصادف ماشین در سقز سبب مرگ جوانی ۱۸ ساله میشود به این ترتیب او، اتومبیل و صحنهی قتل را رها کرده و با ناراحتی بسیار مدتی خود را مخفی میکند. اما سرانجام تسلیم شده و به حبس ابد محکوم میشود. مادرش، همسر زیرک به نام «محبوبه» را به همسری برادرش در میآورد، این کار، دل لطیف «حسن زیرک» را شدیداً آزرده میکند.
«حسن زیرک» بعد از آزادی از زندان، از کشور خارج شد و داستان آوارگیهای او شروع میشود. به عراق میرود و در مسافرخانۀ فندق شمال، به شاگردی میپردازد. «حسن زیرک»، نوجوانیش را در شهرهای کردستان ایران و عراق سپری میکند.
جلال طالبانی، صدای خوش حسن را میشنود و واسطهای میشود برای معرفی او به رادیو بغداد. اما بغداد، برج پرواز حسن زیرک نبود و او در کرمانشاه شناسانده میشود. در آنجاست که همکاریهای او با مجتبی میرزاده، ویلونیست و آهنگساز، کلید خورده و به همراهی میرزاده، عبدالصمدی، ایزدی و پولکی، در رادیو کرمانشاه، بسیاری از ترانههای کردی را ضبط میکنند. آوازهی «حسن زیرک» به تهران میرسد. از سال ۱۳۳۷ در بخش کردی رادیو ایران، با همراهی اساتیدی چون یاحقی، کسایی، شهناز، عبادی، ملک و ارکستر رادیو، گنجینهی هنری نفیسی برای یادگار میسازد.
«حسن زیرک» با ضبط تعداد زیادی از آوازهای سنتیِ مردم کرد، سبب حفظ و نگهداری این آثار فرهنگی از گزند فراموشی شد. از او بیش از ۱۰۰۰ ترانه و آواز به یادگار مانده است. او علاوه بر زبان کردی سورانی و هَورامی (اورامی)، به زبانهای فارسی، ترکی آذری، ارمنی و لری نیز آواز اجرا کرده و دارای ۳ مقام ترکی، ۸ مقام فارسی، ۲ مقام هورامی و ۶۴ مقام کُردی سورانی است. «حسن زیرک» در «ارکستر موسیقی کردی» برادران یوسفزمانی، ارکستر مشیر همایون شهردار در تهران و ارکستر مجتبی میرزاده در کرمانشاه همکاری داشته و به اجرای برنامه پرداخته است.
«حسن زیرک» نفوذ فرهنگی فوقالعادهای نه تنها در کردها بلکه در همسایگان فارس، ترک و لر زبان آنها نیز داشته است. او به بخشی از هویت فرهنگی کُرد تبدیل شده است. موسیقیدانان بزرگ ایران، از نبوغ او بسیار گفتهاند. درباره او میگویند که بداهه آهنگ میساخت و بداهه برایش شعر میسرود. او صاحب صدایی خاص و تک است و در موسیقی کردی صاحب سبک و الگو است.
«حسن زیرک» همیشه به این نکته تأکید داشت که در تمام آن سالها هرگز صحنهی قتل جوانی را که به زیر گرفته بود فراموش نکرده و احساس گناه در قتل جوان مزبور موجب عذاب وجدانش شده بود، به همین جهت درصدد بر میآید مسافرت کوتاهی به زادگاهش انجام داده و اطلاعی کسب نماید.
«حسن زیرک»، نوروز سال ۱۳۳۷ برابر با مارس ۱۹۵۸ با کسب اجازه از مسئولان رادیو کردی بغداد، تصمیم به بازگشت به ایران میگیرد. او که هنگام ترک زادگاهش جوان گمنامی بود در ورود به بوکان مورد استقبال قرار میگیرد. خبر ورود «حسن زیرک» به بوکان، پس از چند روز به دیگر شهرها و مناطق کردستان انتقال مییابد، در همان اوایل آقای عبدالله مفتیزاده از علاقمندان به صدای او از سنندج به بوکان میرود و به نامبرده توصیه مینماید به سنندج برود و در رادیوی آن شهرستان به اجرای برنامه بپردازد. «حسن زیرک» در اردیبهشت همان سال به سنندج میرود و در آنجا به رادیوی آن شهرستان که زیر نظر لشکر ۶ کردستان اداره میشده است معرفی میگردد.
سالهای پایانی زندگی «حسن زیرک» در تلخی و ناکامی گذشت و چندان به آواز نمیپرداخت. در منطقهی بوکان قهوهخانهای دایر کرد و در میان مردمی که دوستشان داشت و دوستش داشتند آخرین نفسهایش را در رنج و بیماری کشید.
به گفتهی دوستان و افرادی که «حسن زیرک» را از نزدیک میشناختند، او پیشینهی هیچگونه بیماری نداشته است، بلکه او را در مهاباد مسموم کرده بودند. در نهایت مدتی که «حسن زیرک» در شهر اشنویه اقامت داشت، به شدت مریض شده و توسط خانوادهاش به بوکان بازگشته و در بیمارستان این شهر بستری میگردد.
«حسن زیرک» در پنج تیر سال ۱۳۵۱، برابر با ۲۸ ژوئن ۱۹۷۲ در سن نزدیک به ۵۱ سالگی در بیمارستان بوکان به علت سرطان کبد، که نوعی از مسمومیت با زهر بود، به طرز مشکوکی درگذشت و در دامنهی کوه نالشکینه به خاک سپرده شد.