هفتبرکه: «مرثیهای برای کتابسوزیها» به طراحی و کارگردانی علی اتحاد آخرین نمایشی بود که در دوره پستمدرنیسم در تئاتر در چهلمین نشست تماشا پخش و نقد و بررسی شد. در این نشست که چهارشنبه ۸ آذرماه در موسسه هفتبرکه برگزار شد، اسماعیل انصاری لاری، کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی و مدیر کولهکتاب، به عنوان مهمان ویژه نشست، در مورد تاریخ و خصوصیات پرفورمنسآرت صحبت کرد.
«مرثیهای برای کتابسوزیها» تلفیقی از چیدمان ویدئویی (ویدئو اینستالیشن) و نمایش صحنهای است که که در سال ۱۳۹۳ اجرا شده است و بابک حمیدیان، نورا هاشمی، نیکو ترخانی، نوید هدایتپور، جواد مولانیا، هانیه توسلی، مهدی احمدی و علی اتحاد در آن نقشآفرینی میکنند.
انصاری این اثر را تجربهی از نوع پرفورمنسآرت دانست و در مورد معنای کلمه پرفرومنس در زبان انگلیسی گفت: «یکی از معانی این کلمه، «عملکرد» است که ممکن است در مورد هر سیستمی صادق باشد، چه انسانی و چه اشیا و مقولات دیگر. معنای دوم آن «اجرا» است، مثل وقتی یک هنرمند اثرش را جلوی مخاطبانش به اجرا میگذارد.»
او بر تفاوت پرفورمینگآرتز و پرفورمنسآرت نیز تاکید کرد: «اولی یعنی «هنرهای نمایشی» که شامل بازیگری و نویسندگی و شاخههای دیگر این هنر میشود. اما پرفرومنسآرت یک زیرشاخهی نمایش پستمدرنیستی است که از دهه ۸۰ وارد دانشگاههای هنر شده است.»
به گفتهی انصاری، «پرفورمنسآرت سابقهای ۱۲۰ تا ۱۳۰ساله دارد. میتوان سابقهی آن را به ۱۹۱۰ و شروع جنبش آوانگارد با مکاتب هنری داداییسم و فوتوریسم (آیندهگرایی) رساند. روزلی گلدبرگ، منتقد و مولف حوزه تاریخ هنر عقیده دارد پرفورمنس آرت میوهی جنبش آوانگارد مدرن است.» او مطالعهی معرفی رقیه ارشادی در جلسه تماشای سی و هفتم را توصیه کرد (اینجا).
انصاری در مورد نسبت پرفورمنس آرت با پستمدرنیسم هم گفت: «چیزی که در معنای متاخر آن در دهه۷۰و۸۰ خیلی تاثیر دارد این است که خودش به ذات یک گونهی هنری پستمدرن است. جنبش آوانگارد یک جنبش مدرنیستی بود، اما پرفورمنس آرت یک گونه پستمدرنیستی است. چیزی که این گونه را بیشتر به ما میشناساند، چند انجمن هنری بوده است، از جمله انجمنهای هپنینگز و فلاکسس. از میان کسانی که انجمن دوم را بنا نهادند، جورج مچوناس یک مانیفست دارد که نشان میدهد این هنرمندان افکاری انقلابی داشتند و خواهان این بودند که همه مولفههای هنر را واژگون کنند. مانیفست ایشان خودش هم یک اثر هنری است. به دید او، هنر به معنای متداول و کلاسیک آن پیچیده، قابل اندازهگیری، کالا، و مخصوص یک قشر خاص است. اما هنر مورد نظر این جنبش، بسیط است؛ مخاطب در آن خودبسنده و جزئی از اثر هنری است؛ اثر هنری ساده و سرگرمکننده و فاقد فخر فروشی و معطوف به مسائل روزمره و غیر جدی است: فاقد ارزش کالایی و قابل دسترس توسط همگان است؛ نه به عنوان یک کالا که هنرمند میسازد و بعد در معرض دید مخاطب قرار میدهد، بلکه یک رخداد (ایونت) است که در یک لحظه پدید میآید و تمام میشود؛ و تلفیقی از بازیهای بچگانه و هنر مفهومی و ویدئو اینستالیشن و هر چیزی است که افراد با آن سر و کار دارند.»
انصاری سپس به مرور مهمترین مشخصههای پرفورمنسآرت پرداخت: «شاید اولین مشخصهی این نوع هنری را بتوان تمایل آن برای به چالش کشیدن فرمها و نرمهای هنری دانست. اولین چالش پرفورمنس با خود تئاتر است. گلدبرگ ادعا میکند که پرفورمنس آنتیتز تئاتر است. مشخصه دوم، بدنمند بودن است. این تاکید بر بدن مند بودن چیزی بیشتر از حرکت(اکت) بازیگران ست، درواقع بدن بعنوان عامل اصلی شناخت حسی و تجربی جهان چنان مورد تاکید ست که در نمونه آثارهای هنرمند رادیکالی همچون مارینا آبراموویچ بدن هنرمند/مولف و تاب آوری و قابلیت ها و محدودیت هایش به سوژه ی اصلی پرفورمنس تبدیل می شود ویژگی دیگر این گونه، تجربی یا اکسپریمنتال بودن ست. مثلا یکی از جاهایی که این سبک شروع میکند به اتفاق افتادن، آنجاست که هنرمند همه را دعوت میکند به موزه یا کارگاه و همان موقع اثرش را خلق میکند، ولی بعد از اتمام اثر، کاری میکند که اثری از آن به جا نماند. از این نظر، این سبک ضد سرمایهداری و ضد کالاشدگی است. اینها «لایو» (زنده) را به معنای ارگانیک بودن به کار میبرند. نمیخواستند چیزی موزهای باشد.
«وجود اجراکننده (پرفورمر) هم در این نوع هنری واجب است. بدون او اصلا هنر نداریم. گاه هنرمند و مجری یکیاند. جایگاه مخاطب با اجراکنندهها کاملا برابر است. ارتباط کلامی مخاطب و اجراکنندگان هم بدنی است و هم کلامی. و مهمتر از همه، از دیدی که پدیدارشناسی هم زیاد به آن پرداخته است، کاربرد زبان و خودارجاع بودن آن در این نوع هنری است. خصوصیت دیگرش، بینارشتهای بودن آن است، به طوری که از نقاشی و موسیقی و آواز و ویدئو و… استفاده میکند. چالشی که این نوع هنری ایجاد میکند، با طرح سوال نیست؛ بلکه هنرمند کاری میکند که مخاطب از خودش سوال بپرسد. نمایش هایی به این سبک طبق انتظارات مخاطب پیش نمیرود و به همین خاطر، مخاطبی که با این نوع کار آشنایی ندارد، معمولا سرخورده میشود. روایت هم در این نوع هنری وجود ندارد و تعاملی (اینتراکتیو) است، یعنی در تعامل مداوم بین اجراکننده و مخاطب ساخته میشود.»
این آخرین جلسه از دورهی هفتجلسهای پستمدرنیسم در تئاتر است که از طرف انجمن نمایش گراش برگزار میشود. اسپانسر این برنامه هایپر گلستان، حامی هنر و هنرمندان است.