بستن

وارونویسی امپراتوری با نمایشی چندرسانه‌ای

هفت‌برکه: کاری که گروه نمایشی انگلیسیِ «ایمیتِیتینگ دِ داگ» با رمان معروف جوزف کُنراد یعنی «دلِ تاریکی» می‌کند، چیزی کمتر از یک کار یک جواهرساز نیست: آنها یک اثر ارزشمند را به عنوان ماده‌ی خام نمایششان گرفته‌اند و آن را به یک اثر هنری نفسگیر تبدیل کرده‌اند. نمایش «دل تاریکی» موضوع بحثِ سی و نهمین جلسه‌ی «تماشا» (پخش و نقد و بررسی فیلم‌تئاتر) در روز چهارشنب ۲۴ آبان ۱۴۰۲ بود و راحله بهادر، کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، عنوان «رونویسیِ امپراتوری» را برای این بحث انتخاب کرده بود.

نمایش «دل تاریکی» در سال ۲۰۱۸ به کارگردانی اندرو کویک و پیت بروکس به روی صحنه رفت و پس از آن بارها در کشورهای مختلف اجرا شده است. این نمایش اقتباسی کاملا آزاد از رمان «دل تاریکی»، یکی از رمان‌های کانونی ادبیات انگلیس است: داستان مردی به نام مارلو که از طرف یکی از کمپانی‌های استعمارگر بلژیکی به کشور کنگو در قلب آفریقا فرستاده می‌شود تا مردی به نام کورتز را که در آنجا ماندگار شده است، به خود پس بیاورد. فیلم معروف «اینک آخرالزمان» از فرانسیس فورد کاپولا نیز اقتباسی آزاد از این رمان است که در ویتنام می‌گذرد. اما تهیه‌کنندگان این نمایش، پا را از این هم فراتر می‌گذارند و جغرافیا و زمان داستان را کلا عوض می‌کنند: این بار زنی از آفریقا به اروپای ویران‌شده فرستاده می‌شود!

راحله بهادر، مهمان این جلسه، نمایش را «جسورانه و با ارجاعات فرامتنی زیاد» توصیف کرد و گفت: «در کل، ارتباط بینامتنی بین این تئاتر و متن کنراد این مساله است که اَبَرروایت‌های جهان غرب را به چالش بکشد و زیر سوال ببرد.» او در توضیح ابرروایت از فیلسوف فرانسوی، ژان لیوتار، بهره برد که در کتابش «وضعیت پست‌مدرن» (۱۹۷۹) احتمالا سرراست‌ترین تعریف را از پست‌مدرنیسم ارائه می‌کند:  «پست‌مدرنیسم ناباوری در مقابل ابرروایت‌هایی است که در دوره مدرن در اروپا ساخته شد.» ابرروایت‌ها نیز «برساخته‌های فکری هستند که زمینه‌های فرهنگی و سیاسی دارند و به موجودیت یک جامعه مشروعیت می‌دهد؛ ایده‌هایی مثل خرد، دموکراسی، برتری غرب به دیگران، مساله زن و…. ریشه‌های این روایت‌ها را می‌توان در دوره‌ی روشنگری در قرن هجدهم پیگیری کرد. ابرروایت‌ها ساختمند و مرکزسازند و در مقابل تکثر موضع می‌گیرند و هر نوع روایتی را که ناسازگار باشد، نقض می‌کنند. کار پست‌مدرن پررنگ‌تر کردن صداهای ناشنیده از جمله صدای سیاهان و زنان است، مثل چیزی که در این تئاتر اتفاق می‌افتد. پست‌مدرن به خرده‌روایت‌ها اهمیت می‌دهد.»

بهادر پس از این مرور کوتاه تئوریک، این اقتباس پست‌مدرن از اثر کنراد را از سه جنبه تحلیل کرد: «جنبه‌ی اول، نقدِ ابرروایتِ برتریِ فرهنگی جهان غرب نسبت به سایر روایت‌هاست. این نقد به خود رمان «دل تاریکی» که از آثار برتر ادبیات مدرن در غرب است هم وارد شده است. مهم‌ترین نقد را هم چینو‌آ آکه‌به وارد می‌کند که صریحا می‌گوید این یک رمان نژادپرستانه است. آیا دیدگاهی که در رمان مطرح شده، دیدگاه خود کنراد است یا بازتاب‌دهنده‌ی دیدگاه استعماری غرب؟ در این نمایش، قلب تمدن دیگر در اروپا نیست، بلکه در آفریقاست.

«بعد دوم مساله زن است. در تئاتر شخصیت سیاه‌پوست می‌گوید چرا باید راوی مرد باشد؟ چرا زن نباشد؟ در زمان انتشار رمان، به تصویر و کلیشه‌هایی که از زن آفریقایی ارائه شده بود نقدهای زیادی وارد شد. در اینجا هم می‌بینیم که کل فمینیسم غربی زیر سوال می‌رود. جولیا کریستوا هم می‌گوید فمینیسم غربی مشروعیت این را ندارد که در مورد فمینیسم‌های جامعه‌های دیگر نظر بدهد.

«بعد سوم مصرف‌گرایی و کالا دیدن هر چیزی است. این مساله در کل نمایش نمود داشت، از همان صحنه‌ی اول که اجساد به شکل محموله دیده می‌شوند، تا در پایان که معلوم می‌شود که کارخانه‌ها در زمان جنگ مهمات تولید می‌کردند و الآن کالاهایی که به آفریقا می‌رود.»

بهادر در جمع‌بندی صحبتش گفت: «بحثی که مطرح است، بحث عادت کردن آدم مدرن به چیزهایی است که مدیا برای ما می‌سازد. ارجاعات فراوان به فیلم‌های مختلف از «اینک آخرالزمان» تا «کازابلانکا» تا آثار ادبی و هنری دیگر، این ذهنیت پست‌مدرن را بازتاب می‌دهد. باید دقت کرد که اگر اسرائیل را استثنا بگیریم، امروزه دیگر استعمار سرزمینی در جهان وجود ندارد و تبدیل شده است به استعمار فکری.»

مسعود غفوری به یک جنبه‌ی دیگر در اجرای این نمایش این اشاره کرد: استفاده از شیوه‌های مختلف روایت، از خود هنر نمایش گرفته تا سینما، متن، کمیک استریپ، صدای زمینه، فیلم مستند و متن. «استفاده از این شیوه‌های مختلف باعث شده بود متن به نوعی صفحه‌ی بیش‌اشباع تبدیل شود که در لحظه حاوی چند روایت همزمان است که روایت می‌شود، آن هم ارجاعات زیاد، آنقدر زیاد که حتی دنبال کردن و پیدا کردن تک‌تک آنها بسیار مشکل است.»

اسماعیل انصاری به قرابت این تئاتر با رمان اشاره کرد که در هر دو، درک زمان و مکان از مخاطب سلب می‌شود. او همچنین از سایمون مالپاس نقل کرد: «پست مدرن مربوط به دوره خاصی است که همه چیز دموکراتیزه می‌شود. اینجا هم ۵ نفر روی صحنه‌اند که همه همه‌کاره‌اند: فیلمبردار و بازیگر و نویسنده و …»

محمد خواجه‌پور نیز دو تناقض پست‌مدرنیستی جذاب را در نمایش پیدا کرده بود: «یکی این که بازیگوشی پست‌مدرن باید حتما با نظم و دقت مکانیکی اجرا شود. و دیگر این که متن خیلی ارجاعات فرامتنی داشت، ولی خودش خودش را تفسیر می‌کرد. نمایش سعی کرده بود گفتمان‌های مختلف در پست‌مدرنیسم را پوشش دهد، از جمله مساله سیاهان و زنان و کودکان و طبیعت. هر کدام از این بحث‌ها یک بستر فرهنگی هم داشت که ممکن است خیلی جاهایش را درک نکرده باشیم.»

این ششمین جلسه از دوره‌ی هفت‌جلسه‌ای پست‌مدرنیسم در تئاتر است که از طرف انجمن نمایش گراش برگزار می‌شود. اسپانسر این برنامه هایپر گلستان، حامی هنر و هنرمندان است.

سردبیر پایگاه خبری هفت‌برکه عضو هیات مدیره موسسه فرهنگی هنری هفت‌برکه گراش دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top