بستن

کمد ۵۶: یک عاشقانه با سرانجام عجیب

هفت‌برکه – سمیه کشوری: «آموندسن» نوشته‌ی «آلیس مونرو» نویسنده‌ی معروف کانادایی برنده‌ی جایزه‌ی ادبی بوکر در سال ۲۰۰۹ و جایزه‌ی نوبل ادبیات سال ۲۰۱۳ است. «آلیس مونرو» را یکی از تواناترین نویسندگان داستان کوتاه امروز می‌دانند. بسیاری بر این عقیده‌اند که مونرو جامعه‌ی کتاب‌خوانِ آمریکای شمالی را با داستان کوتاه آشتی داده ‌است. البته خودش می‌گوید هرگز قصد نداشت صرفاً نویسنده‌ی داستان کوتاه باشد؛ بلکه فکر می‌کرد مثل همه، رمان خواهد نوشت؛ ولی حالا دیگر می‌داند نگاهش به مسائل برای نوشتن رمان مناسب نیست. دوست دارد پایان داستان را در ذهنش مجسّم کند و مطمئن باشد مثلاً تا کریسمس آن را تمام خواهد کرد و نمی‌داند که نویسنده‌ها چطور روی پروژه‌های طولانی، مثل رمان با پایان باز کار می‌کنند.

مونرو به ویژه در داستان‌های اولیه‌اش به مضامینی چون بلوغ و کنار آمدن با خانواده پرداخته‌ است. اما با گذر سن، توجه او به میانسالی و تنهایی بیشتر شده ‌است. زادگاه مونرو، شهر کوچک وینگهام در ایالت انتاریوی کاناداست و فضای داستان‌هایش هم غالباً شهرهای کوچک این ایالت است. داستان‌هایش معمولاً روندی آرام دارند، ولی حادثه‌ای در زیر این سطح آرام جریان دارد که مونرو در طول داستان با ظرافت از آن رازگشایی می‌کند و در پایان خواننده را شگفت‌زده برجا می‌گذارد.

مونرو مضامین خود را از زندگی روزمره مردم انتخاب می‌کند و نگاه ویژه‌ای به مسائل و جزئیات زندگی زنان دارد. اگرچه به مشکلات و دغدغه‌های دختران جوان علاقه دارد، در کتاب‌های اخیرش مثل همین کتاب (آموندسن) به مسائل زنان میانسال و سالمند توجه بیشتری نشان داده‌ است. زندگیِ زنان در روستاها و شهرهای کانادا از درون مایه‌های آثار اوست.

بسیاری از منتقدان ادبی، آثار مونرو را با آنتون چخوف مقایسه می‌کنند. خاطره در داستان‌های آلیس مونرو نقش مهمی دارد. شخصیت‌هایش را عمیقاً می‌شناسد و درباره‌ی زندگی آن‌ها تأمل می‌کند و دیالوگ‌ها را با مهارت به کار می‌گیرد. صداقت در بیان، زبان شفاف و روان و دقت در جزئیات از ویژگی‌های داستان‌های اوست.

«مارگارت اتوود» دیگر نویسنده نام‌دار کانادایی، آلیس مونرو را یکی از «مقدسات ادبیات جهان» نام داده ‌است. منتقدان و نویسندگان، سبک ساده و بی‌پیرایه و پیرنگ‌های چندلایه و شخصیت‌های ساده و دیالوگ‌های مناسبش را ستوده‌اند. آکادمی سوئد مونرو را «استاد داستان کوتاه معاصر» توصیف کرد.

آموندسن (Amundsen) داستان دختری به نام «ویوین هاید» است که پس از فارغ‌التحصیلی از دوره‌ی پرستاری، به شهر آموندسن در شمال تورنتو سفر می‌کند تا به کادر درمانی مراقبت از کودکان مبتلا به سل بپیوندد. با سکونت در آسایشگاهی در منطقه آنتاریو، ویوین به تدریس نیز مشغول می‌شود و در بیمارستانی جنگلی که مخصوص مراقبت از بیمارهای ریوی‌ست، زندگی تازه‌ای را آغاز می‌کند. او در آسایشگاه با دکتر فاکس آشنا می‌شود و به او علاقه‌مند می‌شود. دکتر فاکس، ویویان هاید را به خانه‌اش در آموندسن دعوت کرده و از او خواستگاری می‌کند. اما این داستان عاشقانه خیلی عجیب جلو می‌رود.

داستان کوتاه‌های آلیس مونرو به ویژه همین داستان «آموندسن» از نظر روایی ساده و روان است. در واقع مونرو به دلیل سبک نگارشی و شیوه‌ی تکنیک‌پردازی در این داستان خواننده را در تمام مسیر مثل یک مغناطیس به دنبال خود می‌کشاند. احساس همذات‌پنداری خواننده با شخصیت زن داستان را به وجود می‌آورد و در ادامه خواننده را با داستان همراه می‌کند.

سبک نگارش روایی مونرو سراسر تصویر و توصیفات است. چه این تصاویر و توصیفات از مکانی باشد که داستان در آن اتفاق می‌افتد، چه احساساتی باشد که شخصیت همواره با آن دست و پنجه نرم می‌کند. به نوعی مونرو در کنار کوتاه بودن داستان، ارائه‌دهنده تصویری کامل و تمام‌قد از شخصیت و داستانش است. جهانی که مونرو تصویر می‌کند در جزئیات بسیار مهم هستند. مثلاً داستان در برهه‌ای تاریخی از جنگ جهانی دوم شکل می‌گیرد و نه در ظاهر، اما در جزئیات به اثرات مخرب باقی‌مانده از آن اشاره دارد یا دیالوگ‌های کوتاه و در ظاهر بی‌اهمیتی که دکتر با دیگران دارد و چه در توصیف غذاهایی که دختر در رستوران یا خانه‌ی دکتر فاکس می‌خورد. در همه‌ی این جزییات گویی هشداری برای شخصیت دخترِ داستان وجود دارد که باید متوجه‌اش باشد و از دل آن‌ها نشانه‌هایی برای خود متصور شود. اگر چه داستان به شکل خاطره‌ای از دختر که در زمانی خیلی دور اتفاق افتاده بیان می‌شود، اما یک تلنگر چنان خاطره را زنده می‌کند که گویی همین اکنون اتفاق می‌افتد. طوری که خواننده نیز در داستان فکر می‌کند این قصه‌ی حالِ حاضر شخصیت است.

فایل صوتی این داستان در کتاب گویای ایران‌صدا وجود دارد. در توضیح کتاب گویای این کتاب در ایران‌صدا آمده است: «پیش‌بینیِ سرانجامِ اتّفاقات عاشقانه همیشه ممکن نیست. گاهی ناگهان داستان عشق آدم‌ها در بیراهه می‌افتد و آنها را با خود تا ته درّه می‌برد. اگر می‌خواهید ماجرایی عاشقانه با سرانجامی عجیب بشنوید، داستان آموندسن را به شما پیشنهاد می‌کنم.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top