هفتبرکه: یک عمر همنشینی با هنر، زندگی را باطراوت میکند. بودن کنار کسی همچون فضلالله گلستانیِ خطاط، نوازنده و معلم هنر، مثل حضور در باغی است که میتوانی هر لحظه از یک گوشهاش گلی بچینی.
این فرصتی بود که در پانزدهمین آیین چراغ برای جمعی از فرهنگدوستان گراش پیش آمد تا به بزرگداشت فعالیتهای هنری و آموزشی آقای گلستانی، روز جمعه ۱۴ مهرماه ۱۴۰۲ در اتاق کارش در منزلش در بلوار صیاد شیرازی جمع شوند و خاطراتش را با پایانبندی نوای سنتورش بشنوند.
فضلالله گلستانی متولد ۱۵ شهریور ۱۳۳۰ و داماد منفرد و ساکن در گراش است. مراسم این ماه آیین چراغ به خاطر همزمان شدن تولد آقای گلستانی با ماه صفر، حدود یک ماه بعدتر برگزار شد.
زمانی تنها معلم هنر در گراش بودم
دانشآموزان دهههای شصت تا نود کلاسهای هنر آقای گلستانی را در مدارس به یاد دارند، و بسیاری از هنرمندان کنونی گراش در زمینههای خطاطی و نوازندگی، از کلاسهای او شروع کردهاند.
آقای گلستانی میگوید: «من متولد ۱۳۳۰ هستم و از سال ۱۳۵۲ وارد آموزش و پرورش شدم با مدرک دیپلم. در صحرای باغ معلم ابتدایی بودم. از سال ۶۳ شروع به تدریس هنر در گراش کردم. اول هم خودم تنها این درس را تدریس میکردم. در مدارس عالیان و شاهد درس میدادم. کتابهای آن زمان یک بخش طراحی بود و یک بخش خوشنویسی. در سال ۱۳۸۴ همراه با احمد حسننژاد و علیاکبر شاهمحمدی از طرف آموزش و پرورش رفتیم شیراز و دوره دیدیم و مدرک گرفتیم. سال ۱۳۸۶ هم بعد از ۳۴ بازنشسته شدم. آن موقع آقای مهروری مدیر آموزش و پرورش بود و نمیگذاشت من بازنشسته شوم.»
او در زمان معلمیاش با کانون فرهنگی تربیتی هم سرود کار میکرد و در چند جشنواره منطقهای و استانی هم شرکت کرده بود: «یک کانون برای براداران بود و یکی برای خواهران. یک سال با ۳۷ نفر رفتیم و در دانشکده علوم پزشکی لار سرود اجرا کردیم. هم دخترها بودند و هم پسرها در دو گروه مجزا. بعد از این به هر ترتیب اجازه دادند گروه سرود پسرها را به جشنواره یاسوج ببریم.» او بعضی از خوانندههای گروه سرودش را هم به یاد دارد، و دو تن از آنان را که شهید شدهاند نام میبرد: شهید احمد ایزدی، و شهید یحیایی.
او خاطرهای از این سالها هم تعریف میکند: «در سالن مدرسهی حاجیپور تمرین سرود میکردیم. بعد از این که مدرسه تعطیل و همهجا خلوت میشود، یواشکی سنتور را از مخفیگاهش بیرون میآوردم و تمرین میکردم. یکبار آقای غلامحسین محسنی آمد و حدود یک ساعت محو صدای موسیقی شده بود. بعد یکدفعه گفت: ای وای! خانمم مرا فرستاده که برای ناهار گوشت بگیرم! امروز غذا گیرم نمیآید! موسیقی اینطور تاثیر دارد.»
آقای گلستانی بعد از بازنشستگی هم فعالیت آموزش هنریاش را ادامه داد و به مدت ۵ سال در ساختمان وقارفرد، بالای کلوپ جام جم، کلاس برگزار میکرد. اما بعد از این که به خاطر شکستگی لگن، چند هفتهای مجبور به استراحت مطلق شد، توانش برای برگزار کردن کلاس کم شد. او تا سه سال پیش یعنی تا قبل از زمان کرونا، موسیقی تدریس میکرد. «همه نوع شاگردی هم داشتم، از پزشک تا دانشجو. دو خانم دکتر به نام صحراییان میآمدند که دوقلو بودند و من در شناختشان مشکل داشتم.»
یک عمر کلاس موسیقی
با اطمینان میشود گفت آقای گلستانی اولین کسی بود که آموزش موسیقی را در گراش شروع کرد. «موسیقی را از سال ۱۳۵۳ شروع کردم. میرفتم پیش آقای فتحعلیزاده. جالب این است که در زمان شاه، او مخالف پهلوی بود و تبعید شده بود و رگ دستش را بریده بودند و با حالت خاصی سنتور میزد. ولی بعد از انقلاب خودش را بازنشسته کرد و رفت شیراز. شب قبلش رفتم به دیدنش و گفتم پس آدرستان را برایم بفرستید. گفت نه، من تا حالا هر چه بلد بودم بهت گفتهام. حالا برو پیش کسی که تخصص سنتور داشته باشد. بعد از کلی تحقیق، دکتر سعید نیاکوثری را پیدا کردم که یک رگش هم لاری بود. ده سال پیش او میرفتم. الان مدیر کانون صبا در شیراز است. بعد من را معرفی کرد به آقای افقه. شش سال هم پیش او کلاس میرفتم. بعد هم چهار سال رفتم پیش آقای روایی.»
عجین شدن خوشنویسی با زندگی
«برای خوشنویسی به کلاس آقای مصطفوی میرفتم. سه سال امتحان خوشنویسی برای سطح عالی میدادم ولی قبول نمیشدم. اجازه گرفتم و خودم به شیراز رفتم تا علت را پرسوجو کنم. برگههای خوشنویسی و تمرینها و سرخطهایم را برداشتم و رفتم انجمن خوشنویسان شیراز در خانه زرتشتیان در خیابان زند. به آقایی که آنجا بود، آقای دیرین، قضیه را گفتم. گفت برگههایت را بیاور. نشانش دادم. گفت: نه عزیزم، این که تو مینویسی چلیپا نیست، قطعه است. اگر ده سال دیگر هم امتحان بدهی قبول نمیشوی. همان موقع اشتباهات و غلطهایم را گرفت. تصمیم گرفتم به کلاسهای خودش بروم. چهار سال هر هفته از لار به شیراز میرفتم. کلاسهای آقای مجید دیرین هم نظم خاصی داشت. اگر بیست نفر سر کلاس بودم، صدایی از کسی در نمیآمد. بعد از دو سال، سطح عالی قبول شدم.
«چهار سال به همین منوال گذشت. شب چهارشنبه میرفتم شیراز برای کلاس آقای دیرین در انجمن خوشنویسی و روز پنجشنبه هم کلاس آقای افقه برای سنتور.
«بعد خدا به ما دو فرزند داد که متاسفانه فوت شدند. دیدم خانمم تنهاست. تصمیم گرفتیم یکی از دو کلاس را رها کنم. پس کلاس خوشنویسی را رها کردم و تا چند سال پیش سراغش نرفتم. تا این که چهار-پنج سال پیش در انجمن خوشنویسی گراش امتحان سطح ممتاز دادم و قبول شدم.»
آقای گلستانی در سخن دیگران
«اگر آقای گلستانی نبود، موسیقی گراش الآن اینجا نبود.» این را مجید رایگان، استاد موسیقی و مدیر آموزشگاه موسیقی رایگان میگوید: «ایشان بود که موسیقی و خطاطی را به گراش آورد. شاید کسان دیگری بودند که خط مینوشتند یا سازی میزدند، ولی این که کسی ترویج و آموزش بدهد، تنها آقای گلستانی بود.» رایگان حسرت میخورد که چرا هیچ صدا یا فیلم ضبطشدهای از سرودها و برنامههای دهههای قبل پیدا نمیشود.
فروتن، استاد موسیقی، نیز خاطرهای از کلاسهای آقای گلستانی تعریف کرد: «خط من ضعیف بود و همیشه صفر میگرفتم. یک بار دادم یک نفر که خطش خوب بود برایم نوشت. وقتی جلوی آقای گلستانی گذاشتم، باز هم صفر دادند. گفتم این بار چرا؟ گفت چون خودت ننوشتهای!»
مسعود غفوری هم خاطرهاش را از کلاسهای آقای گلستانی تعریف کرد: «آقای گلستانی در مدرسه عالیان یک سال معلم هنر ما بود. هر وقت کسی اذیت میکرد یا مشق نمینوشت، ایشان با تهِ یک نِی کلفت که در دست داشت، ضربهای به کلهی او میزد که باعث میشد نیم ساعتی گیج باشد و صدایش در نیاید!»
جواد اکبری، رییس انجمن خوشنویسان گراش، نیز گفت اولین استاد خوشنویسیاش آقای گلستانی بوده است: «من افتخار شاگردی را در کلاسش در نمایندگی آموزش و پرورش آن زمان در سالن مدرسه حاجیپور استاد را داشتهام. از آنجا بود که اراده کردم برای ادامهی این رشته.» آقای گلستانی هم از زحمات اکبری و تمیز در انجمن خوشنویسی گفت.
نوای موسیقی پایانبخش این نشست خودمانی بود. آقای گلستانی پشت سنتورش نشست و با همراهی ویولون مجید رایگان و تنبک داریوش آرمانمهر، دو قطعه را نواخت تا مهمانانش را با خاطرهای خوش بدرقه کرده باشد.
معمار
۱۷ مهر ۱۴۰۲
درود بر شما برای ارزش قرار دادن هنر و این گزارش بسیار زیبایتان
جمع هنرمندان و اساتید بنام گراش 💐👏🏻
نوجوان دیروز
۱۷ مهر ۱۴۰۲
درود بر آقای گلستانی لاری استاد مسلم سنتور… یادش بخیر دهه شصت گروه سرود لار هر جمعه در صدا و سیما فارس اجرا داشتیم و آقای گلستانی یکی از نوازندگان گروه بودند که با استادی سنتور مینواخت