بستن

انسان، ارشد عجایب‌المخلوقات!

هفت‌برکه: «نمایش‌های اینچنینی را باید دید. قرار نیست حتما درباره‌ی داستانش چیزی بدانیم. بلکه قرار است ما را به فکر فرو ببرد.» این چکیده‌ی سخنان علی‌اکبر شاه‌محمدی، مهمان سی و ششمین جلسه «تماشا» (پخش و نقد و بررسی فیلم تئاتر) بعد از دیدنِ نمایش «عجایب‌المخلوقات» به نویسندگی و کارگردانی رضا ثروتی بود. این جلسه سه‌شنبه ۴ مهرماه ۱۴۰۲ در موسسه هفت‌برکه گراش برگزار شد.

اجرای سال ۱۳۸۹ نمایش «عجایب‌المخلوقات» یک اجرای ۷۰ دقیقه‌ای فیزیکال و پست‌مدرن است. در تابلوهایی که به روی صحنه می‌آید، بازیگران بدون هیچ کلامی، تنها با حرکاتی نفس‌گیر، داستانی را روایت می‌کنند. این بهانه‌ی بحثی با عنوان «حیوان غیر ناطق» بود که علی‌اکبر شامحمدی، کارشناس روانشناسی، نویسنده و هنرمند آن را پیش می‌برد.

شاه‌محمدی با حکایتی در مورد حقوق حیوانات شروع کرد: «نیچه یک بار سوار درشکه بوده که درشکه گیر می‌کند. درشکه‌چی هی ضربه می‌زده به اسب. تا این که نیچه پیاده می‌شود و اسب را در آغوش می‌گیرد و در حال گریه، برای دکارت طلب آمرزش می‌کند. اما چرا برای دکارت؟ چون او گفته بود حیوان چیزی جز ماشین نیست؛ فقط کمی پیچیده‌تر است. از اینجا، نیچه این بحث را که حیوانات در خدمت انسان در نظر می‌گیریم، کنار می‌گذارد و با تفکر دیگری می‌آید. از این به بعد، حیوانات در خدمت بشر نیستند بلکه در کنار بشرند. قرن‌ها تصور می‌شده که حیوانات پست‌ترند. تا اینکه با کار فیلسوف‌هایی مثل توماس هابز در «لویاتان» (که می‌گوید انسان ها گرگ انسان‌های دیگرند) یا ماکیاولی (که می‌گوید انسان‌ها شرورترین مخلوقاتند) این تفکر به کنار رفت. این باعث شد حق و حقوق حیوانات که قرن‌ها نادیده گرفته می‌شد، دوباره به رسمیت شناخته شود.»

او سپس گذری به تفکرات نوح هراری زد: «او در کتاب «انسان خردمند» اعتقاد دارد که انسان هوش و ذکاوتش موجب تمایزش از حیوانات نشده؛ بلکه دو چیز بوده که او را از حیوانات متمایز کرده است: همکاری جمعی، و توانایی به اشتراک گذاشت تخیلاتشان.»

شاه‌محمدی به کتاب «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» نوشته‌ی زکریا قزوینی در قرن هفتم نیز اشاره کرد که این نمایش به نوعی از آن اقتباس شده است، البته خیلی آزاد. در این کتاب در مورد تمام کائنات روی زمین، بروج، ماه‌ها، فصول سال، ستارگان، زمین، کوهها، دریاها، رودها، جانوران، و تمام موجودات دنیا سخن رفته ‌است و، به گفته شاه‌محمدی، «نویسنده در انتها به این نتیجه می‌رسد که انسان عجیب‌ترین موجود و آفریده در این دنیاست.»

او سپس به بحث در مورد درونمایه‌های نمایش پرداخت: «هر کسی در موردش حرف بزند، خرابش کرده است. چون خود نویسنده و کارگردان ما را آزاد می‌گذارد تا هر کسی به فراخور ذهن خودش، یک برداشت را بکند. نشانه‌ها را می‌گذارد و آنقدر هم فراوان و زیاد است که گاهی درک آنها غیر ممکن است. مثلا چتر که سمبل آرامش و سرپناه است ولی اینجا هی نقشش عوض می‌شود، یک جا اسلحه می‌شود و یک جا ستون و یک جا پوشش. به صورت کلی، دنیای نشانه‌ها دنیای جالبی است. زبانشناس‌های قدیم مثل سوسور می‌گفتند پایه و اساس، نشانه‌هاست و زبان بخشی از این دنیای نشانه است. ولی زبانشناسان بعدی مثل رولان بارت نظرشان برعکس سوسور بود. او می‌گفت علم زبانشناسی اصل است و نشانه‌ها در دامن زبانشناسی قرار می‌گیرند. ما وقتی نشانه‌ی دیداری می‌بینیم، برای خودش یک زبان گویاست.

«در این نمایش هم نشانه‌ها دیگر پا را فراتر می‌گذارند و حالت فرانشانه‌ای به خودشان می‌گیرند. مثلا ماشین لباس‌شویی می‌تواند نشان صنعت باشد و یا خانم خانه و…. بسته به شخصی که نمایش را می‌بیند، در ذهنش مفهومی را از آن می‌گیرد. لزوما همه به یک درک نمی‌رسند.»

مسعود غفوری نیز در مورد شکستن قواعد زبانی در این نمایش گفت: «اینجا قطعیتی در کار نیست، نه در ارتباط بین صحنه‌ها و نه در خود صحنه‌ها. این همان محورهای همنشینی و جانشینی است که در زبان هم داریم. بخشی از کاری که این نمایش می‌کند، اشاره به همین ناتوان بودن زبان برای ایجاد معنا و ارتباط است.»

خواجه‌پور نیز در مورد نسبت معنا و پست‌مدرنیسم گفت: «معمولا این یکی از چیزهایی است که بین متن و مخاطبین فاصله می‌اندازد. بخشی از این حرف درست است که معنایابی در آثار پست‌مدرن سخت یا غیر ممکن است، ولی در واقع پست‌مدرنیسم به جای این که یک مفهوم قطعی را به ما بدهد، فضایی را می‌سازد که ما معنا را خودمان بسازیم و در آن فکر کنیم. این باعث می‌شود مخاطب نقش فعالی در متن داشته باشد. یکی از مشکلاتی که ما در ارتباط با چنین کاری داریم، نداشتن سابقه‌ی رقص است. ما در فرهنگ‌های مختلف حرکات بدن مختلفی را داریم؛ ولی در ایران در بافت هنر و ساختار فرهنگی ما نیست. این کار در اروپا مثلا با کمک گرفتن از انواع اپرا و باله و حرکات دیگر بدن، می‌توانست معناهای قطعی‌تری هم ایجاد کند ولی چون ما این زبان بدن را نداریم کار سخت‌تری در معنایابی داریم. ثروتی این معناها را با درک همین محدودیت‌ها به فضای هنر و نمایش برمی‌گرداند.»

عبدالحسین محمدی در مورد هماهنگی صدا و موسقی و افکت با بازی‌ها و همچنین اسرارآمیز بودن موسیقی صحبت کرد.

حوریه رحمانیان نیز به یک سیر منطقی در تغییر تاریخی و تفکری بشر در نمایش اشاره کرد: «انگار که تاریخ بشر را نشان می‌داد و در آخر، خود فرد یا بچه می‌شد خالق یا فرمانروا.»

محمدعلی شامحمدی نیز در مورد اجرای دکور و صحنه‌آرایی صحبت کرد: «هر کدام از قطعات یک پیام داشتند. بازی بازیگران هم همه یکنواخت و عالی بود.»

این سومین جلسه از دوره‌ی هفت‌جلسه‌ای پست‌مدرنیسم در تئاتر است که از طرف انجمن نمایش گراش برگزار می‌شود. اسپانسر این برنامه هایپر گلستان، حامی هنر و هنرمندان است.

سردبیر پایگاه خبری هفت‌برکه عضو هیات مدیره موسسه فرهنگی هنری هفت‌برکه گراش دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top