بستن

پرکشش‌ترین شخصیت تاریخ انگلستان بر صحنه‌ی تالار وحدت

هفت‌برکه: «چرا شخصیت‌های تاریخی را به روی صحنه فرا می‌خوانیم؟» این سوال را رقیه ارشادی، کارشناس ارشد ادبیات نمایشی، پس از تماشای نمایش «مردی برای تمام فصول»، درباره‌ی زندگی و مرگ سر توماس مور، یکی از پرکشش‌ترین و برجسته‌ترین شخصیت‌های تاریخ انگلستان در سده‌ی شانزدهم، اینگونه جواب داد: «چون جامعه و تاریخ در حال تکرار است. بن‌مایه‌های ما مشخص است و همیشه تکرار می‌شود. نه فقط در جامعه‌ی ایران، بلکه اگر به صورت جهان‌شمول هم نگاه کنیم، آیا این نمایش در حال حاضر در دنیا در حال تکرار نیست؟ شخصیت‌ها قدیمی نمی‌شوند و به همین خاطر برمی‌گردیم و آنها را به روی صحنه می‌آوریم. قرآن هم توصیه می‌کند که برگردیم و سرنوشت پادشاهان قدیم را ببینیم.»

رقیه ارشادی مهمان ویژه‌ی هفدهمین جلسه‌ی «تماشا» بود که در یک‌شنبه‌ی بارانیِ ۱۹ تیرماه ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۰ در موسسه هفت‌برکه گراش برگزار شد. در این نشست، فیلم‌تئاتر «مردی برای تمام فصول» نوشته‌ی درخشان رابرت بولت و ساخته‌ی بهمن فرمان‌آرا پخش و نقد و بررسی شد.

به گفته‌ی ارشادی، این نمایش‌نامه در ابتدا به فرم نمایش رادیویی در رادیو بی‌بی‌سی و بعد به صورت اجرای زنده‌ در تلویزیون پخش شد. پس از این بود که به روی صحنه‌ی تئاتر رفت و در سال ۱۹۶۷ فرد زینه‌مان، کارگردان سرشناس سینما، آن را به فیلم در آورد. این نمایش بعد از هشت سال تلاش بهمن فرمان‌آرا در سال ۱۳۹۳ به اجرا بر روی صحنه‌ی تالار وحدت رسید و خود او در کنار بازیگرانی چون رضا ‌کیانیان، سیامک ‌صفری، سهیلا ‌رضوی، فرزین ‌صابونی، هدایت ‌هاشمی، احمد ‌ساعتچیان، امیررضا ‌دلاوری و بهناز ‌جعفری در این نمایش نقش ایفا کرد.

پیش از پخش فیلم‌تئاتر، مسعود غفوری به طور مختصر وقایع مهم تاریخ انگلستان در سده‌ی شانزدهم را که بر شخصیت‌ها و وقایع این نمایش تاثیرگذار بودند شرح داد. سر توماس مور، وکیل، سیاستمدار و نویسنده‌ی برجسته‌ای است که کتاب «مدینه‌ی فاضله‌» از او هنوز هم یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها در این دسته است. او در دوران پادشاهی هنری هشتم به صدر اعظمی رسید، اما در گرداب وقایع آن قرن که به نوعی شروع رنسانس در انگلستان و لحظه‌ی جدایی کلیسای این کشور از کلیسای کاتولیک است، با پادشاه همراه نشد و در نهایت جانش را بر سر اعتقادات حقوقی و مذهبی‌اش از دست داد.

پس از تماشای فیلم‌تئاتر، رقیه ارشادی به ظرافت‌های ساخت این نمایش پرداخت و اظهار نظر کرد: نگاه ایده‌آل‌گرای بهمن فرمان‌آرا را می‌توان در این نمایش دید، چون او از همه‌ی جوانب به کار نگاه کرده است و در پرداخت جزییات المان‌ها بسیار موفق بوده است. نورپردازی و طراحی صحنه کاملا نگاه رنسانسی را برجسته می‌کند. نورپردازی، از جمله استفاده از نور آبی که گاهی فضا را وهم‌آلود می‌کند به همراه سایه‌روشن‌ها، خیلی ظریف و وهم‌آلود شما را به نقاشی‌های دوره‌ی رنسانس پرت می‌کند. پرده‌ها علاوه بر ایجاد فضای وهم‌آلود و ایجاد محدودیت‌های مکانی، گویای نگاه سینمایی فرمان‌آرا هستند. پله‌ها هم علاوه بر ایجاد «سطح چندگانه» برای تصویرسازی یا بازی‌گری بهتر، نشانه‌ی دیگری از طبقات اجتماعی مختلف هستند، مثلا پادشاه در بالاترین قسمت و قشرهای پایین‌تر در پله‌های پایین‌تر قرار می‌گیرند.

او سپس به بررسی شخصیت‌های نمایش پرداخت و آنها را نمادین دانست: هر کدام از شخصیت‌ها نماینده‌ی یک قشر هستند. در پرداخت آنها حتی به نحوه‌ی حرف زدن و نوع لباسشان هم دقت شده است. در این بین، متیو، پیشکار سر توماس، یک نمونه‌ی عالی است: او یک فرد عامی است که پله‌پله با شخصیت راوی بالا می‌رود. ما در جاها و زمان‌ها مختلف با این نوع آدم‌ها روبه‌رو هستیم، آدم‌هایی که درکی از سیاست ندارند و هدفشان سو استفاده از شرایط موجود است.

ارشادی در مورد ساختار این نمایش و تفاوت‌هایش با تراژدی ارسطویی نیز گفت: این یک کار نئوکلاسیک است. وحدت سه‌گانه (کنش، مکان و زمان) را ندارد و در عین حال هدفی که دنبال می‌کند، مساله‌ی تفکر، اخلاق و اعتقاد است. بن‌مایه‌ی این نمایش ایثار است و سرنوشتی که شخصیت برای پایبندی به اعتقادش پیدا می‌کند. اینجا هم جنگ بین قهرمان و ضد قهرمان وجود دارد. شخصیت قهرمان ایده‌آل‌گراست اما نقطه‌ ضعفی را با خود یدک می‌کشد: سکوت و محافظه‌کاری. او سعی می‌کند به هیچکس آتو ندهد ولی همین سکوت باعث این موقعیتش است. البته او به این مساله آگاهی دارد و می‌داند چنین سرنوشتی خواهد داشت اما باز هم بر سر آن عتقاد می‌ماند. سر توماس مور شخصیتی اصول‌گرا و سرسخت است که تا آخر سر رفتارش می‌ماند. او در تمام افکار و رفتارش متفکری اومانیستی است. شاید بتوان در فرهنگ ایرانی، او را با منصور حلاج مقایسه کرد و وجه تشابهات بین آنها را در آورد.

ارشادی بن‌مایه‌ی اثر را کمی بیشتر هم واکاوید: اگر بن‌مایه‌ی اثر را بکاویم، به چیزی بنیادی‌تر به اسم حسادت می‌رسیم: حسادت کراموِل نسبت به سر توماس مور.

او به برخی نقاط ضعف نمایش نیز اشاره کرد: در شخصیت‌پردازی، هم نویسنده و هم کارگردان خوب عمل کرده‌اند؛ ولی تنها نقطه‌ضعف این کار، بازی خود فرمان‌آرا است! او از سرشناس‌ترین بازیگران تکنیکی ایران یعنی رضا کیانیان و سیامک صفری استفاده کرده است، اما بازی خود او به شدت ضعیف است. در مورد نمایشنامه، می‌توان پرداخت شخصیت‌های زن را ضعیف دانست؛ حتی جاهایی با تضاد در رفتار این شخصیت‌ها مواجه می‌شویم، مثلا در شخصیت مارگارت، دختر سر توماس.

«مردی برای تمام فصول» لقبی است که اراسموس، از بزرگترین متفکران رنسانس، به سر توماس مور می‌دهد؛ و برخی تاریخ‌نگاران سر توماس را از برجسته‌ترین شخصیت‌های تاریخ انگلستان قلمداد می‌کنند. او در اواسط قرن بیستم به عنوان یک قدیس در کلیسای کاتولیک شناخته شد. مدت نمایش «مردی برای تمام فصول» ۱۲۰ دقیقه بود، و بحث در مورد چنین شخصیتی، به زمانی بیش از اینها نیز نیاز داشت. در چنین پس‌زمینه‌ای، نشست تماشای هفدهم تا ساعتی از بامداد نیز ادامه داشت.

سردبیر پایگاه خبری هفت‌برکه عضو هیات مدیره موسسه فرهنگی هنری هفت‌برکه گراش دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top