بستن

سفر استاندار: حرف‌هایی تکراری که شنیده نشد

هفت‌برکه – فاطمه یوسفی: چهره‌هایی آشنا، درخواست‌هایی تکراری دارند از مسئولینی که آشنا نیستند اما وعده‌های آن‌ها کلیشه‌ای است. «استاندار محترم جناب آقای دکتر ایمانیه، به داد دامداران تنگ حسین برسید» مردم پشت این بنر جمع شده‌اند. صدایی از بین جمعیت می‌گوید: «بیست سال از عمرمان تلف شد، اهالی شهرک آزادگان تا کی بلاتکلیف بمانند؟» و یک نفر دیگر از مشکلات حاشیه‌نشینی می‌گوید: «محمدآباد، کوچه دبیری، نه آب داریم نه برق و نه هیچ امکاناتی. مگر ما ایرانی نیستیم؟»

به گزارش هفت‌برکه، در روزی که استاندار به گراش سفر کرد، درخواست‌ها قابل پیش‌بینی بود. فرقی نمی‌کرد که آن تقاضا از زبان یک سرمایه‌گذار گفته می‌شد یا یک دامدار و یا یک فرد عادی از طبقه‌ی ضعیف جامعه. هر چه بود، مرور مشکلاتی بود که بارها از آن حرف زده و در مورد آن شنیده‌ایم.

یک روز قبل از سفر استاندار به گراش، امام جمعه در خطبه‌ی نماز جمعه، تقاضای رسیدگی به درخواست‌های تکراری مردم از مسئولین را دارد. اما برنامه‌ی استاندار برای رسیدگی به همه‌ی مسائل و مشکلات جنوب استان فارس زیادی فشرده بود و همین فشردگی گلایه‌ها را بیشتر از قبل کرده بود. اگر استاندار فرصت شنیدن آن‌ها را نداشت به عنوان یک رسانه این بار میکروفن را به جای مسئولین به سمت مردم گرفتیم.

این گزارش را با عکس‌های مجید افشار بخوانید:

روایت ۱: از این قول‌ها زیاد به ما داده‌اند

دامداران ساکن سکونتگاه تنگ حسین با بنری روبه‌روی سلف دانشگاه که آماده پذیرایی از استاندار و هیات همراه است تجمع کرده‌اند.

زنی که چهره‌ای آفتاب سوخته دارد می‌گوید: «من دامدارم. من خانه‌دارم. دامداران تنگ حسین، مشکل آب دارند ما سی سال است دامداری می‌کنیم. دام‌ها به کنار، من بچه‌ی مدرسه‌ای دارم حتی برای حمام بردن آن‌ها مشکل دارم. ما حتی برای آشامیدن و استفاده‌ی خودمان هم آب نداریم. مجبوریم تانکری هشتصد هزار تومان آب بخریم و برای خانواده و دام‌هایمان از آن استفاده کنیم. آن هم در شرایطی که دیگر کسی دام‌های ما را هم نمی‌خرد و تقاضای خرید کم شده است، خسته شدیم از این زندگی. بی‌آبی باعث می‌شود که دام‌ها تلف شوند. تا می‌آییم چند تابوک روی دیوار بگذاریم که سگ یا دزد اذیتمان نکند، می‌روند و خبر می‌دهند و می‌آیند و تخریب می‌کنند. رفتیم پیش آقای حسین‌زاده می‌گوید، چشم. می‌رویم پیش امام جمعه می‌گوید، باشد. رفتیم پیش فرماندار قبلی گفت اصلا اسمش را نیاور.»

مردی بالای سکو می‌ایستد و مردم را به سکوت دعوت می‌کند و می‌گوید: «اگر می‌خواهید شلوغ کنید نمی‌توانم به شما راه‌حل بدهم. پس گوش کنید. من حدود هفت سال در گراش زندگی کرده‌ام و با مشکلات آشنا هستم. من بازرس ویژه‌ی آقای استاندار هستم.  راه‌حل این است؛ یک نامه مبسوط می‌نویسید. این نامه را تا فردا به من برسانید یک شماره به شما می‌دهم اگر نامه را نرساندید تا فردا پی دی اف آن را  روی این شماره برای من بفرستید تا با دکتر صحبت کنم و اگر لازم باشد خودم باز می‌آیم با آقای فرماندار و مسئولین اینجا صحبت می‌کنم و کارتان را حل می‌کنم.»

یک نفر می‌گوید: «خیلی از این قول‌ها به ما دادند.»

و او در جواب رو به سوی محسن افشار، رئیس تربیت بدنی گراش می‌گوید: «آقای افشار من را می‌شناسد، آقای افشار به مردم بگو من کی هستم.» و افشار می‌گوید: «آقای دیمی، بازرس ویژه‌ی آقای استاندار.»

روایت ۲: در شهرک صنعتی آب و برق نداریم

قدرت بهمن‌پور یکی از سرمایه‌گذران گراشی است. کارخانه‌ی صنایع فلزی او با اعتباری بالغ بر ۲۵ میلیارد تومان با حضور استاندار به بهره‌برداری رسید. او می‌گوید: «هدفم از ساخت این پروژه خدمت‌رسانی به مردم و اشتغال‌زایی بود. اما مشکلاتی داریم. زنگ زدم مهندس حسین‌زاده و گفتم ما احتیاج به برق داریم. من یک دستگاه ۴ میلیاردی در بیابان گذاشته‌ام که فعلا امکان استفاده از آن نیست. گفتند پیگیری می‌کنیم ولی نیامدند. امروز آمدند و به ما وعده دادند و ما منتظریم که ببینیم این وعده‌ها به کجا می‌رسد.»

بهمن‌پور به مشکلات دیگری هم اشاره می‌کند:«مشکل برق یک مساله است مشکل آب یک مساله. حتی آنتن دهی تلفن و اینترنت هم نداریم. ورودی شهرک صنعتی حتی یک تابلو نصب نشده که مشخص شود وارد شهرک صنعتی می‌شویم. با وجود این که ما در صنعت شهر فعال هستیم از خدمات ساده‌ای مانند برق، آب و تلفن بی‌بهره هستیم. در حالی که باید از سرمایه‌گذار حمایت کرد تا او مشتاق به کار کردن شود.»

او با اشاره به این که این کارگاه تولیدی می‌تواند برای حدود پنجاه نفر اشتغال‌زایی ایجاد کند، ادامه داد: «ما در حال حاضر برای شروع در صنعت فلزات فعالیت داریم که مشتمل بر دستگاه گیوتین شش متر و دستگاه خم پیشرفته مندیل‌دار است. این صنعت در منطقه وجود ندارد و همچنین دستگاه لیزر که مرتبط با صنایع فلزات است و در کنار آن در آینده ان شاالله قسمت ذوب فلزات و مجموعه سوله‌سازی که وجود این فن نیز در منطقه خالی است را خواهیم داشت.»

روایت ۳: خانه ما را خراب می‌کنند، چرا آن کله‌گنده‌ها را نمی‌گیرند؟

«همه گراشی‌ها ثروتمند نیستند، گول خیرهای این شهر را نخورید آن‌ها برکت این شهر هستند ولی همه‌ی ما اینجا دارا نیستیم. دلخوشی ما فقط یک تکه زمین است که بیست و یک سال است بلاتکلیف مانده است.» این را اهالی شهرک آزادگان می‌گویند و ادامه می‌دهند: «حدود سیصد تا چهارصد خانوار زمین‌های شهرک آزادگان را از چهار، پنج نفر خریدند. بعضی از این افراد روی زمین‌ها ساخت و ساز انجام دادند و بعضی‌ها هنوز خانه‌ای نساخته‌اند تا این که دولت مدعی شد این زمین‌ها مربوط است به اراضی ملی و مردم هم بلاتکلیف شدند. بیست سال است مردم دارند خون دل می‌خورند و گرفتارند یک جواب درست و حسابی به مردم نمی‌دهند. اجازه‌ی ساخت و ساز به ما نمی‌دهند. اگر دیواری ساخته شود نیز آن را آوار می‌کنند. می‌گویند زمین متعلق به لار است زمینی که ما ده سال قبل از آقای چترآذر، آقای روستاییان و آقای شبانی گرفتیم. ما می‌خواهیم روی زمین کار کنیم. دارند خانه‌ها را می‌ریزند، در این اوضاع و تورم و گرانی مصالح، مردم تیرچه بلوک گذاشتند با لودر می‌آیند و می‌ریزند و می‌گویند اجازه ساخت ندارید. ما با فرماندار لار صحبت کردیم، مشکل ما حل نشد. چرا آن کله گنده‌ها را نمی‌گیرند آن‌هایی که زمین‌ها را به ما فروختند نمی‌گیرند. یک زمین داریم دلخوشی ماست. آن‌هایی که هکتار هکتار تفکیک کردند چرا آن‌ها را نمی‌گیرند. این مکان‌ها را نبینید که خیرهای گراشی درست کردند، همه گراشی‌ها این طور ثروتمند نیستند. ما پول نداریم. الان حتی اگر زمین‌مان را هم به ما بدهند به خدا برای ساختش پول نداریم، سنگش هم نمی‌توانیم بخریم چون بیست سال قبل باید این کار را می‌کردیم.»

ادامه می‌دهد: «این که می‌گویند گراشی‌ها ثروتمند هستند و این کارها را می‌کنند گول این‌ها را نخورید ما نداریم. همه دارا نیستند. شهرک آزادگان الان ۲۱ سال است که بلاتکلیف است هر مسئولی می‌آید یک وعده وعیدی می‌دهد و می‌رود. الان رعب و وحشت ایجاد می‌کنند. زندگی برایمان سخت کردند. خدا را خوش می‌آید با این گرانی ما مصالح ساختمان بگیریم و لودر بندازند و خراب کنند؟»

مردم گراش همیشه مردم آرامی بوده‌اند اما این بار صدای اعتراض‌ها و درخواست‌ها بلندتر است: «حتما باید مشکل امنیتی پیش بیاید که بیایند مشکل مردم را حل کنند. اهالی شهرک آزادگان بیست سال از زندگی‌شان حرام شد. ما  زمین دولتی نگرفتیم ملکی گرفتیم و اجازه کار داریم و شهردار امضا کرده. چطور بعد از چند سال الان راه و شهرسازی یادش آمد که این مال لار است؟»

روایت ۴: من کارمندم نمی‌توانم حرف بزنم، شما بنویسید

«استاندار هم مانند وزیر چند دقیقه آمد و کلینیکی را که خیرین برای آن میلیاردها خرج کرده‌اند، حتی ندید و رفت.»

از صبح گرفتار آماده‌سازی صندلی و پذیرایی و نصب بوده‌اند. قرار بود دیدار ساعت هشت و نیم شب استاندار به گراش برسد اما تا ساعت ده و نیم هنوز خبری از استاندار نیست. خیلی‌ها بعد از سفر وزیر که با گلایه خیرین همراه بود این بار ترجیح داده‌اند خود را علاف نکنند و اصلا به برنامه نیامده‌اند. استاندار خود پزشک و با بسیاری از افراد حاضر در محل آشنایی قبلی دارد ولی بعد از ۱۷ ساعت برنامه متوالی، دیگری رمقی ندارد.

یکی از مدیران که از دیدار ۵ دقیقه‌ای استاندار دلخور است کنار ما ایستاده است: «من کارمندم و نمی‌توانم چیزی بگویم اما شما بنویسید. این همه تدارک دیده شده و این همه مردم آمده که صحبت کنند و صحبت استاندار را بشنوند. این فرم برنامه‌ریزی و زمان‌بندی سفر مسئولین توهین‌آمیز است. یا اصلا نیایند یا اگر قرار است از شهرستانی بازدید شود سر فرصت و وقت کافی باشد.»

برنامه‌ریزی به شکلی است که استاندار از این شهرستان به آن شهرستان می‌رود. بیش از نیمی از حاضرین در سالن سلف‌ سرویس دانشکده علوم پزشکی گراش کارمندان و مدیران شهرستان‌های دیگر هستند: «اگر قرار است دیدار از گراش باشد معنی ندارد که فرماندار لارستان یا فرماندار اوز هم حاضر باشند. شاید مسئولین بخواهند حرفی محرمانه یا خصوصی بزنند. هر شهرستان حوزه خاص خودش را دارد. در حالی که برنامه در گراش است با حضور فرماندار لارستان برای بیمارستان امیدوار اوز جلسه گرفته‌اند.»

روایت ۵: اگر مشکلات شهر صنعتی حل شود، ۵۰۰ جوانان گراشی شاغل می‌شوند

فاضل حاجی‌زاده، یکی دیگر از سرمایه‌گذاران جوان در شهرک صنعتی است. دکتر ایمانیه از محصولات تولید سنگ فرش، سنگ مصنوعی، آنتیک و موزاییک فرش، بلوک فومی، بچین بتن به اضافه خط تولید فنس و سیم خاردار و توری او که با اعتباری بالغ بر ۱۸ میلیارد تومان ساخته شده است، بازدید کرد.

او هم مهم‌ترین مشکل شهرک صنعتی را تامین آب می‌داند و می‌گوید: «بیشترین مشکلات سرمایه‌گذاران در شهرک صنعتی گراش مربوط به تامین آب است که هیچ وقت فرمانداران پیگیری نمی‌کنند و نماینده هم چند بار قول داده است ولی به هیچ عنوان عملی نشده است. اگر این مشکل حل شود و بالای هفت تا هشت کارگاهی که به آب شیرین نیاز دارند در شهرک صنعتی گراش راه بیافتد، حداقل برای دویست نفر اشتغال‌زایی ایجاد می‌شود. ولی رئیس آبفا گراش معتقد است این آب حق صنعتگر نیست و فقط حق روستا است، یا باید یک تا دو میلیارد تومان حق انشعاب بدهیم که غیر معقول است و هیچ کسی پرداخت نمی‌کند.»

او با اشاره به دزدی‌ها و عدم امنیت در شهرک صنعتی می‌گوید:«مشکل دیگر این است که شهرک، نگهبان ۲۴ ساعته ندارد و خیلی دزدی صورت می‌گیرد. از طرفی ما دید مستقیم به دوربین‌ها نداریم و بعد از دزدی شدن در کارگاه تازه از اتفاق، باخبر می‌شویم. عدم دسترسی به خط تلفن و اینترنت نیز مشکل عدم امنیت را بیشتر کرده است.»

حاجی‌زاده با گلایه از وعده‌های بی‌عمل ادامه می‌دهد: «از اول گفته بودند هر کسی بیاید اینجا سرمایه‌گذاری کند به او برق می‌دهیم مثلا من برای وصل کردن برق، یک میلیارد و هفتصد و چهل میلیون تومان برایم آب خورد. چرا؟ چون هیچ کسی به وعده‌هایش عمل نکرد. گفتند حتی برای سیمی که در شهرک رد می‌شود و شما می‌خواهید از آن برق بگیرید باید انشعابی جدا بگیرید به اسم اشتراک که دویست میلیون و خرده‌ای از من گرفتند و از خیلی‌های دیگر هم گرفتند. الان مشکل آقای بهمن‌پور هم همین است که شاکی شده است.»

اما برق و گاز تنها مشکل شهرک صنعتی نیست. حاجی‌زاده می‌گوید: «اگر به ورودی شهرک دقت کنید حدود نیم متر گودی دارد. مثلا در کارگاه من تا یک متر و شصت سانت گودی داشت. روز اول که ما در گراش شروع کردیم به سرمایه‌گذاری، به ما گفتند،شما استارت بزن ما خودمان مخلوط و ماشین آلات شهرداری می‌دهیم. ولی این کار را نکردند. من خودم هم با هزینه‌ی شخصی زمین را پر کردم. خیلی از صاحبان زمین در شهرک با وجود این که سرمایه برای شروع کار دارند و می‌خواهند شروع کنند اما می‌گویند شما وعده دادید مخلوط به شما می‌دهیم، مخلوط به ما بدهید تا کار را شروع کنیم.الان حدود سه تا چهار کارگاه این وضعیت را دارند. اگر مشکلات این کارگاه‌ها حل شود حداقل ۵۰۰ تا ۶۰۰ جوان گراشی که بیکار هستند، اینجا مشغول می‌شوند.»

می‌گوید: «حتی یکی از شعارهای آقای رئیسی، رئیس جمهور، هم حمایت از سرمایه‌داران، سرمایه‌های در گردش و راه‌اندازی کارگاه‌های نیمه‌کاره و معطل مانده بود. ولی تا الان ما از این دولت حمایتی ندیدیم و حمایت نشدیم. خواسته شخصی من از آقای استاندار تامین تسهیلات ارزان قیمت و وام صنعتی و تامین آب شرب شهرک است.»

روایت ۶: انگار ما ایرانی نیستیم

مردی از منطقه‌ی محمدآباد که انگار از طولانی شدن روند پیگیری و حل مشکلات مردم در این منطقه ناامید است، خیلی کوتاه می‌گوید: «مشکل حاشیه‌نشین‌های گراش کی حل می‌شود؟ دارم در مورد منطقه‌ی محمدآباد و پل ساحلی و بعد از کوچه دبیری حرف می‌زنم. نه آبی داریم نه برقی نه گازی نه امکاناتی. انگار ما ایرانی نیستیم. دارد در حق ما ظلم می‌شود.»

این بخشی از حرف‌هایی که به گوش ما مردم گراش تکراری شده است اما استاندار فرصت نکرد آن را بشنود و رفت. کاش کسی این حرف‌ها را به گوش او برساند تا این سفر بی‌ثمر نباشد.

 

 

 

خبرنگار ارشد پایگاه خبری هفت‌برکه آغاز فعالیت روزنامه‌نگاری از سال ۱۳۸۸

2 نظر

  1. گوش شنوا وجود ندارد ، اگر هم هست یک گوش در ، یک گوش دروازه.
    تا بوده همین بوده.
    آیا این از نشانه‌های مملکت امام زمان است؟!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 نظر
scroll to top