هفتبرکه: هر چند دیدن کودکان با کیسهی چرکین روی دوش کنار سطلهای آشغال و در سطح شهر هنوز آزاردهنده است اما حضور آنها در شهر دیگر به چشم ما اتفاق غریبی نیست. تعداد آنها آنقدر در شهر زیاد شده که به دیدنشان عادت کردیم و مدت دیگری که بگذرد میبینیم میتوانیم حتی نسبت به آنها بیتفاوت هم باشیم. مثل دیدن کودکان کار در شهرهای بزرگ.
افزایش جمعیت و بزرگی شهر هر چند مزایای زیادی برای ما خواهد داشت اما برق این پیشرفت نباید باعث شود چشمانمان را به روی معایب و چالشها ببندیم. چالشهایی که بیشتر از قبل لزوم داشتن اورژانس اجتماعی را به ما گوشزد میکند.
برای گرفتن آماری از تعداد کودکان کار، در نبود ارگانی مثل اورژانس اجتماعی، مجبور به پیگیری از طریق ادارهی بهزیستی هستیم. پیش از این در اسفند ۱۴۰۰، هفتبرکه در گزارشی با تیتر «همه و هیچکس: ۱۳ سازمان در ساماندهی متکدیان و زبالهگردها وظیفه دارند» در پی پیدا کردن جوابی برای این سوال بود: چه نهادی مسئول ساماندهی این افراد است؟ سوالی که در پایان گزارش به این جواب ختم شد: «به دلیل ابهامهای قانونی، متولی اصلی این موضوع مشخص نیست یا اقدام عملی در مورد ساماندهی این افراد انجام نمیشود.»
حلیمه خاتون ملکی، سرپرست اداره بهزیستی شهرستان گراش، در این گزارش نیز به اهمیت اورژانس اجتماعی اشاره کرده و گفته است: «اگر اورژانس اجتماعی و گشت شهری داشتیم راحتتر میشد آنها را شناسایی و اقدام کرد. ولی بهزیستی در حال حاضر فاقد اورژانس اجتماعی و گشت داخل شهری است و در این وضعیت، دفتر امور اجتماعی فرمانداری، مسئولیت ایجاد هماهنگی، نظارت و مدیریت بر روند فعالیتهای حوزه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی شهرستان را بر عهده دارد.»
سختی شناسایی کودکان کار نیز معضل دیگری است که سرپرست ادارهی بهزیستی از آن حرف میزند: «نمیتوان تفکیکی بین کودکان کار، زبالهگردان، معتادان متجاهر و متکدیان قائل شد. آنقدر در هم تنیدهاند که قابل تشخیص نیست. کودکان کار در گراش طی سالهای اخیر بسیار بیشتر شده است. موضوع کودکان کار مربوط به یک ارگان نیست و چندین ارگان در مدیریت این موضوع نقش دارند.»
اما ما در این گزارش این بار دنبال رسیدن به جواب سوالهای دیگری هستیم. چه تعداد کودکان کار در شهر داریم؟ چطور میتوان آنها را شناسایی کرد؟ چه تعداد از آنها اتباع و چه تعداد ایرانی و بومی منطقه هستند؟ و وظیفهی بهزیستی در قبال این کودکان کار چیست؟
با سلیمانی، روابط عمومی ادارهی بهزیستی شهرستان گراش، تماس میگیریم. او با بیان این موضوع که آماری در این زمینه ندارند، ما را به سازمان بهزیستی استان ارتباط میدهد. اما پیگیری چند هفتهای ما از استان بینتیجه میماند و باز هم برای ما راهی جز گرفتن اطلاعات از ادارهی بهزیستی گراش نمیماند.
سلیمانی دلیل نداشتن آمار و اطلاعات در زمینهی کودکان کار را به ما توضیح میدهد و میگوید: «شاید دلیل اصلی عدم وجود آمار و اطلاعات در زمینه کودکان کار این باشد که شیوع پدیده کودکان کار، به شکل یک آسیب اجتماعی در گراش یک پدیده نسبتا نوظهور است. به همین دلیل تا قبل از این نیاز و دغدغهای در این زمینه از سوی متولیان امر احساس نشده است.»
او اضافه میکند: «این مسئله در شهرستان اخیرا به شکل کودکان کار و یا خیابانی و اشتغال کودکان به فعالیتهای نامناسب و آسیبزا بروز پیدا کرده است، که به نظر میرسد این مساله ارتباط مستقیمی با افزایش میزان ورود مهاجرین، به ویژه اتباع کشورهای دیگر به این شهر دارد. در حال حاضر با توجه به افزایش میزان شیوع و اهمیت یافتن این پدیده اجتماعی، که منجر به ایجاد احساس نیاز و دغدغه در بین متولیان امر شده، بیش از پیش انجام اقدامات مقابلهای مناسب با این مسئله ضروری است.»
سلیمانی پیدا کردن راهکار و برنامهریزی در این زمینه را منوط به داشتن آمار و اطلاعات میداند و میگوید: «از آنجائی که ارائه راهکار و برنامهریزی برای انجام اقدامات مقابلهای مناسب در هر موضوعی، نیازمند داشتن اطلاعات و آگاهی دقیق در خصوص آن موضوع است، در جهت مواجهه مناسب با مسئله کودکان کار و خیابانی شهر گراش نیز، قدم اول و موثر، جمعآوری آمار و اطلاعات دقیق از این کودکان است تا بتوان در مراحل بعدی متناسب با تعداد، سن، جنسیت، نوع فعالیت، تابعیت و …. برنامهریزی و تصمیمات مناسب اتخاذ شود.»
او با تاکید روی موضوع آمار، ادامه میدهد: «داشتن آمار و اشراف اطلاعاتی در هر زمینهای به ما کمک میکند که به بهترین تصمیم و راهکار برسیم. مداخله و اقدام بدون آمار و آگاهی به ویژه در حوزه پدیدهها و آسیبهای اجتماعی که کاملا پیچیده و چندوجهی هستند همانند رانندگی کردن با چراغ خاموش در شب است. به عنوان مثال در زمینه راهاندازی مراکز تخصصی در زمینه خدمترسانی به این کودکان کار و مراکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده ما به آمار نیاز داریم. اما در حال حاضر بدون داشتن آماری از این کودکان، ما قادر به تصمیمگیری در این خصوص که آیا راهاندازی همچین مرکزی ضرورت و توجیه دارد یا خیر نیستیم. پس قبل از هر تصمیمی داشتن آمار دقیق کاملا ضروری است.»
او در پایان با نام بردن از نهادهای تاثیرگذار در رسیدگی به این موضوع میگوید: «در شرایط فعلی شناسایی و جمعآوری اطلاعات کودکان کار نیازمند همکاری تمامی دستگاههای مربوط به ویژه شهرداری، اداره کار، نیروی انتظامی، بهزیستی، بسیج و … است. مسلما وجود یک مرجع تخصصی همانند مرکز اورژانس اجتماعی در شهرستان میتوانست کمک شایانی در این زمینه باشد، ولی با توجه به عدم وجود چنین امکانی در شهرستان، وظیفه اصلی بر دوش د یگر دستگاهها و در راس آن فرمانداری به عنوان بالاترین مرجع نظارتی و هماهنگ کننده شهرستان است. نقش رسانهها و نوع عملکرد آنان نیز در این زمینه بسیار تاثیرگذار است.»
گراشی
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
اینها کودکانی هستند که دارن دورههای آموزشی گدایی میبینن و به اصطلاح دارن طرحشونو میگذرونن.
کودکان کار در گراش ؛
۹۸/۲درصدش دختران دهه پنجاهی(۱۳۴۱ تا ۱۳۵۰) و
دختران دهه شصتی (۱۳۵۱ تا ۱۳۶۰)گراشی هستند اونم مخصوصا دخترانی که توو خانواده ضعیف و متوسط بدنیا اومدند و از بچگی توو سرمای سرد و خشک منطقه و توو چلّه تابستون توو هوای گرم و خشک منطقه توو آفتاب و گرما توو خونههای چارطرفه بدون امکانات اولیه رفاهی حتی بدون آب گرم برای زمستان واسه کارهایی که با آب باید انجام میدادند و بدون آب خنک برای تابستان واسه کارهایی که با آب باید انجام میدادند ؛ مجبور بودند کارهای سخت و طاقتفرسا حتی کارهایی که در حد توان و جنسیتشان نبود انجام دهند و دم برنیاورند.
حتی با اوضاع و احوال فلکزده زمان نوجوانیشان تحت سختترین شرایط جسمی و روحی باید کار میکردند و حتی آب دستابشان توو زمستان یخ و توو تابستان داغ بود. این اختلافات طبقاتی ثروت و دارایی از ازل و ابد بین مردم گراش بوده و هست و ثروتمندان و مرفهین بیدرد جامعه چه مربوط به گذشتهها و چه الان هیچوقت نخواهند فهمید که دختران کودکان کار در خانه چه کشیدند.😔🤨
و الان شماهای تحصیلکرده که مادرهایتان خوراک براتون آماده میکرده و لباس مدرسهایتون رو براتون میشسته و کار و بارتون روو دوش مادرهاتون بوده و آب توو دلتون تکون نخورده و فقط به فکر درس خوندن و تحصیلات آکادمیک و رتبههاش بوده و حتی هیچی از کار روزمره خونه نمیدونستین الانم هیچی از بدبختیها و سختیهای کودکان کار مخصوصا دختران کودک کار در خانه توو اون سالها نمیدانید هیچچچچی نمیدانید.
اینها که توو خیابونها و توو کوچهها هستند کودکان کار نیستند و مردم گراش که به علتهای مختلف گداپروری توو خونشان است باعث شده این جماعت به گراش کوچ کنند.
خودکرده را تدبیر نیست.
از شماست که بر شماست.
حالا ببینیم این تحصیلکردهها که خودشونو توو اجتماع با القاب و عناوین دکتر و مهندس و فلان جولان میدهند چکار میتوانند بکنند در مورد این معضل؟!!! فقط با این معضل و معضلات دیگه عین توپ برخورد میکنند هی میاندازند توو زمین همدیگه🤨🤔😐
عزیز نوبهار
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
اطلاق لفظ کودکان کار ایا برای این کودکان درست است؟
اینها تا انجایی که من روزانه با این ها سروکار دارم افرادی است که با پوشش تحت عنوان زباله گرد اقدام به گدایی می کنند و در گدایی با سماجت و برانگیختن حس دلسوزی و ترحم تبحر دارند .در واقع جامعه در حال اموزش گدایان حرفه ای اینده هستند .شما یکی از اینها را با گونی پر دیده اید ؟ فقط یک کارتن تا نزده ته گونی قرار داده و جولان می دهند و مکان هدف ظهر ها روبروی غذاخوری ها و قبل از ان درمانگاه و سوپری ها و داروخانه ها است .معضل اینده این پدیده است .