بستن

ذرّه‌بین تاریخ ۲۴: آغاز حکومت خوانین گراشی بر لار

هفت‌برکه – غلامحسین محسنی: در بخش پیش خواندیم که گزارش‌های «فارسنامه ناصری» از تاریخ لار در روزگار حکومت «علی‌خان» و جانشینانش با واقعیات تاریخی همخوانی نداشت. حال از «تاریخ جهانگیریه و…» می‌آوریم که به واقعیت نزدیک‌تر است. «محمداعظم بنی‌عباسیان» ‌نوشته: چون علی‌خان فوت کرد و اختلاف شدیدی بین خوانین لار ایجاد شد، «محمدعلی‌خان» برادر «علی‌خان» بلادرنگ به شیراز رفته، حکم از والی فارس گرفته، به حکومتی لار نشست.

اما پسر علی‌خان «نصرالله‌خان (آتشپاره)» که جوانی شایسته بود، به دعوی حکومتی برخاست. و پس از چندی زد و خورد با عمویش، چون کاری از پیش نبرد، عازم پایتخت (تهران) گردید و به هر نحوی بود فرمان حکومتی لارستان را از «محمدشاه قاجار» دریافت داشته به لار برگشت. (سفر نصرالله‌خان به تهران که در بخش پیشین آورده شد، در واقع برای به دست آوردن جانشینی پدر بوده است، نه جدایی لارستان از فارس و یا «تفریغ محاسبات دیوانی» که «فارسنامه ناصری» نوشته است.)

ولی محمدعلی‌خان که حاکم لار بود، از ورود او به شهر جلوگیری کرد، چرا که وی در سال ۱۲۵۶ هـ.ق. به شیراز رفته، با تقدیم پیشکشی‌های فراوان و تعهدات و اسناد لازم، حکم حکومتی لارستان را از «صاحب‌اختیار نصرالله‌خان» و «فرهادمیرزا» والی فارس دریافت کرده بود.

نصرالله‌خان برای باز پس‌گیری قدرت از عمو، ناچار عده‌ای جمعیت فراهم آورده، اطراف لار را محاصره و با او به مقابله پرداخت. «مصطفی‌خان بستکی‌» که جانشین پدرش حاکم جهانگیریه گردیده بود، چون فرمان شاه را در دست نصرالله‌خان دید؛ با عده‌ی دو هزار نفر تفنگچی به کمک او شتافت[۱]. این درگیری‌ها با همکاری مشایخ «کاریچوی لار (کوریچو)» [محله‌ای در جنوب لار که در آن موقع از شهر فاصله داشته است] و اهل «پَدِز» [آبادی در شمال غربی شهر لار که اکنون خالی از سکنه است] به پایان رسید، چرا که در این زد و خوردها، محمدعلی‌خان کشته می‌شود.

در سال ۱۲۵۸ ه.ق. «فرهادمیرزا» را از حکمرانی فارس کنار گذاشتند و «میرزانبی‌خان قزوینی» امیر دیوان‌خانه‌ی عدلیه به حکومت فارس گسیل شد. درگیری‌های خوانین لار بر سر قدرت سبب گردید حکمران فارس در شعبان همین سال با فوجی (هَنگی) سرباز و دو ارابه توپ به سوی گرمسیرات حرکت کند. چون به نواحی لارستان رسید، جنگ قدرت در لار به پایان رسید. میرزانبی‌خان طی «دستخط»ی به پاس خدمتگزاری مصطفی‌خان بستکی به دولت، محال بستک را که ملک موروث و خانه نیاکان او بود؛ و مالیات آنجا که مبلغ پانصد و هشتاد تومان است، به صیغه مواجب و تیول او از ابتداء معامله و ما بعدها به او واگذار کرد[۲]. تاریخ «دستخط» صفر ۱۲۶۰ (ه.ق) می‌باشد، که با تاریخ سفر میرزانبی‌خان به منطقه، یعنی شعبان ۱۲۵۸ ه.ق. همخوانی ندارد!

در این وقت در مرکز فارس (شیراز) بر سر حکمرانی میرزانبی‌خان و «فریدون‌میرزا»، میان بزرگان شیراز اختلاف افتاده بود. در نتیجه عید نوروز سال ۱۲۶۰ ه.ق / مارس ۱۸۴۴ م. «حسین‌خان نظام‌الدوله مراغه‌ای (صاحب‌ اختیار)» را به والی‌گری فارس گسیل داشته بودند. در آغاز سال ۱۲۶۱ ه.ق. صاحب‌اختیار، حکومت حومه شیراز و فسا و داراب را که سال‌ها در دست «آقا میرزامحمد فسائی» و نیاکان او بود، به وی واگذاشت، و «سبعه و رودان و احمدی» را هم به آن افزود، و «عزیزخان مکری» سرهنگ فوج آذربایجانی را مأمور به خدمت او نموده[۳].

چون «میرزامحمد فسایی» با چند فوج سرباز از سبعه به سوی لار رفت، «نصرالله‌خان، فتحعلی‌خان و علی‌نقی‌خان» به سبعه فرار کردند. مدت چند سال پسران نصیرخان تحت تعقیب بودند. سپس دستگیر شده، به شیراز برده شدند. پیداست سفر میرزا نبی‌خان به لار که تاریخ جهانگیریه گزارش کرده، آمدن میرزامحمد فسایی با هَنگ آذربایجانی به لار می‌باشد، که با تاریخ آن همخوانی دارد.

«پس از آن دیگری از دودمان نصیرخان (اول) لاری [منظور، نصیرخان کالی است] حاکم لارستان و سبعه نگردید و حکومت لار و سبعه در هر سالی به کسی دادند و در هر حال کلانتر لارستان و ضابطی بیشتر نواحی آن با کربلایی‌ علیرضا گراشی مقرر بود و در سال ۱۲۷۹ بعد از ۱۱۸ سال زندگانی وفات یافت و پسرش فتحعلی‌خان گراشی ‌لاری [!] گاهی به حکومت و بیشتر اوقات به نیابت نواحی لارستان برقرار است و از عهده نظم ولایتی و وصول مالیات دیوانی به احسن وجوه در آمده، رعیت را آسوده و حاکم را خشنود داشته است[۴]».

با برچیده شدن دودمان «نصیرخانی» از جمادی ‌اول سال ۱۲۶۲ ه.ق. حکمران فارس، ابتدا «میرزاتقی‌خان وکیل‌الملک کرمانی» و سپس «مصطفی‌خان بستکی» را به حکومت خطه لار، سبعه و مضافات آن انتخاب ‌نمود و با حکمی، او را مأمور گردآوری و گسیل مالیات مناطق زیر فرمان خود به حکومت فارس کرده است[۵]. نایب‌الحکومه او هم برای مدت حدود سه سال با «رئیس‌علی‌خان اشکنانی» بوده است.

«مورخ لاری» نوشته: «در این مدت [از انقراض دودمان نصیرخانی تا نایب‌الحکومه‌ای کربلایی‌ علیرضاگراشی] چهارده سال، پیشکاری حکومت لار زمانی با خواجه رضای خوری که از مردم قریه خور لار و دوره‌ای با سید رضای لاری که از اهالی لار بوده و گاهی با رئیس‌علی‌خان اشکنانی که از مردم اشکنان لار وقتی هم با فتحعلی‌خان گراشی که از اهالی گراش می‌بود، برگذار می‌شده…[۶]».

با مرگ «محمدشاه قاجار» در شوال ۱۲۶۴ ه.ق. / ۱۸۴۷ م. فرزندش به نام «ناصرالدین‌شاه» جانشین گردید. سال‌های آغازین سلطنت این پادشاه گزارش‌هایی از سرکشی و ناامنی در خطه‌ی لار ثبت شده است. «ناسخ‌ التواریخ» در سال  1267 هـ.ق. / ۱۸۵۰ م. می‌نویسد: «در این سال جماعتی از مردم لار آغاز سفاهت کردند، و در قلعه بِهده که در قله جبلی (کوه) بنیان شده که ۶۰۰ ذراع ارتفاع دارد، متحصن شدند. فیروز میرزای نصرت‌الدوله که این هنگام حکومت فارس داشت، جمعی از لشکریان را برگماشت تا بدانجا شده، ایشان را حصار دادند و با این که در میان لشکر علف و آذوقه چنان تنگ‌یاب بود که مردم از بیخ گیاه قوت می‌کردند، پای مصابرت (بازگیری) استوار نمودند. بالجمله روز  27 ربیع‌الثانی فوج سیلاخوری به قوّت یورش قلعه را مفتوح داشتند؛ و قلعگیان را کیفر کردند. و از پس آن قلاع شهریاری را مسخر داشته با خاک پست کردند…» و پس از گرفتن قلعه سفید «کار آن اراضی را به نظام کرده مراجعت به شیراز فرمود[۷]».

این گزارش را «اعتمادالسلطنه» در «تاریخ منتظم ناصری» به همراه سرکشی دیگری در سال ۱۲۶۸ هـ.ق. / ۱۸۵۱ م. مختصر آورده است. در گزارش دوم می‌نویسد: «بعضی قلاع صعبه [دشوار] لارستان و گرمسیرات فارس که مسکن طاغیان بود، به اهتمام نواب نصرت‌الدوله مفتوع و خراب شد[۸]».

«فارسنامه ناصری» از سفر «نصرت‌الدوله فیروزمیرزا» حکمران فارس برای نظم گرمسیرات در صفر ۱۲۶۸ ه.ق. می‌نویسد: «از شیراز حرکت فرموده، از فیروزآباد و بلوک صیمکان و قیروکارزین و افزر و خنج و نواحی گله‌دار و ناحیه بیخ فال لارستان گذشته، وارد شهر لار گردید [یک مسیر کنگره‌دار (زیگزاگی)!] و میرهاشم عوضی (اوزی) لاری [!] (کلانتر اوز) را که مدت‌ها سر به عصیان کشیده، اعتنایی به حکومت لارستان نداشت، مأخوذ داشته، مقید فرمود و در ماه ربیع دویم این سال [۱۲۶۸] از لار حرکت فرموده، به جانب بندرعباس که سال‌ها در تصرف اهالی مسقط بود… وارد محال سبعه که نزدیک بندرعباس است گردید و دو روز بعد از ورود در قصبه فرگ، میرهاشم عوضی (اوزی) را بکشت و جنازه او را چهار حصه (بخش) نموده، هر حصه‌ای را برای صاحب منصبی فرستاد[۹]». سپس با اعزام نیرو به بندرعباس و گفت‌وشنود، مبلغی بر وجه مقرری عمانیان افزوده و همچنان بندرعباس و مضافات آن در تصرف «شیخ ‌سیف مسقطی» باقی گذاشت.

دنباله دارد.

 

پانوشت‌ها:

[۱]– تاریخ جهانگیریه و…، ص۲۳۱ و ۲۳۲

[۲]– تاریخ جهانگیریه و…(همان)، ص۴-۲۳۳

[۳]– فارسنامه (همان)، ج۱، ص۷۸۴

[۴]– فارسنامه ناصری (همان)، ج۲، ص۱۵۰۸

[۵]– پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی (همان)، ص۱۴۸

[۶]– تاریخ لارستان (همان)، نسخه ب، ص۲۴۸

[۷]– ناسخ‌التواریخ (تاریخ قاجاریه)، محمدتقی لسان‌الملک سپهر، به اهتمام جمشید کیانفر، اساطیر، ۱۳۷۷، ج۳، ص۱۱۳۴

[۸]– تاریخ منتظم ناصری محمدحسن صنیع‌الدوله اعتمادالسلطنه، به تصحیح محمداسماعیل رضوانی، ج۳، ص۱۷۱۴ و ۱۷۲۵

[۹]– فارسنامه (همان)، ج۱، ص۷۹۸

 

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top