هفتبرکه: هفته پیش حجتالاسلام و المسلمین دکتر عبدالرضا زاهدی از چهرههای فعال علمی و اجتماعی گراش در ۶۲ سال درگذشت. با وجود فعالیت فراوان کمتر جایی او از نقش خود در توسعه اجتماعی و سیاسی گراش گفته است. مهرماه ۱۳۸۷ به مناسبت پرونده جریانشناسی گروه اجتماعی گراش گفتگویی با دکتر زاهدی و دوستاناش در قم داشتیم این گفتگو در شماره ۲۴ صحبتنو گراش منتشر شد. جا داشت که خاطرات او از این سالها منتشر میشد اما خواندن این گفتگو بعد از ۱۳ سال یادکردی از این فعالیتهاست.
جریانشناسی گروههای اجتماعی گراش
هفتبرکه – محمد خواجهپور: در عید فطر امسال مهمانشان بودیم. حمزه مهرابی به صادق رحمانی میگوید باید بیستسال باشد که دور هم جمع میشویم. هر چند از جمع طلبگیشان این روزها تنها حجتالاسلام دکتر شیخ رضا زاهدی و علی اکبر پرهیزکار، لباس روحانیت را بر تن دارد. رضا یحیایی و صادق رحمانی را هنوز در گراش با نام شیخ میشناسند، ولی آنها سالهاست هر کدام به دلایلی ،دیگر از فضای درس و حوزه دور شدهاند و هر کدام به راه خود رفتهاند.
دکتر علی اکبر محمدی نفر پنجم جمع است که مربی عقیدتی سیاسی سپاه است. قعدهی گراشیهای مقیم قم این طوری جمع میشود و من غریبه جمع هستم که کمی از فرزندان آنان بزرگترم. گراشیهای دیگری هم در قم بودهاند و هستند، اما شاید در میان آنها در سالهای گذشته نقش حمزه مهرابی و رضا زاهدی پررنگتر از بقیه بوده است. از روزهای انقلاب تا روزهای جنگ آنها از نقشآفرینان اجتماعی گراش بودهاند و هنگامی که در قم اقامت داشتهاند نیز در مقاطع مختلف نقش حلقه واسط بین گراشیها و مراکز دولتی را در برهههای مختلف ایفا کردهاند.
شیخ رضا زاهدی سابقهی نامزدی در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی را نیز در کارنامه دارد که آن را میگذاریم برای مجالی دیگر و صحبت را بر روی چگونگی انتخاب امام جمعههای گراش متمرکز میکنیم. من و صادق رحمانی میپرسیم و مهرابی و زاهدی تا جایی که خط قرمزهایی، که آنان تعیین میکنند، اجازه دهد جواب میدهند.
صحبت نو: بعد از رفتن آقا عباس چگونه امام جمعه جدید انتخاب شد؟
زاهدی: من برای برکناری آقا عباس معصومی حتی یک کلمه هم صحبت نکردم، ولی بعد از برکناری ایشان، حدود چهار سالی شهر بدون امام جمعه بود. در این مدت شاید هفتهای یک بار به شورای سیاست گزاری ائمه جمعه مراجعه میکردم جوری که اعضای شورا خسته شدند. آن زمان رییس شورا آقای خاتم یزدی بود و آقای قاضی عسکر نقش زیادی داشت.
مهرابی: شرایط جنگ بود و شهر نیاز به سخنگو داشت. مسئولی اگر میآمد کسی نبود که پاسخگو و بچهها از داخل شهر خیلی اصرار به انتخاب سریعتر امام جمعه داشتند. بیشتر مراجعات به شورا بر عهده آقای زاهدی بود من هم یکی دو بار رفتم. حرف اول را در شورا آقای خاتم یزدی میزد. اما به نام قاضی عسکر تمام میشد. کسانی دیگری مثل آقای رسولی محلاتی هم بود که ایشان مدافع آقاعباس بود.
صحبت نو: گزینههای امامت جمعه گراش در آن زمان چه کسانی بودند؟
زاهدی: آن زمان فردی به نام رسولی امام جمعه استهبان بود. او را معرفی کردند و قرار شد من برای صحبت بروم. روز جمعهای بود که به آن شهر رسیدم و گفتم اگر مایل به ترک استهبان هستید به گراش بیایید. گفت که من باید به نماز بروم و امام جمعه در نماز اعلام کرد که این آقا برای دعوت من آمده است، ولی مردم به شدت مخالفت کردند.
صحبت نو: چطوری به آقای موسویپور رسیدید؟
زاهدی: موارد متعددی وجود داشت. یک مورد ایشان بود. یک بار گفتند که کسی در زنجان است که درکوران برف رفتیم و خودمان را به آنجا رسیدیم. او آقای مالک امیری بود. حتی گزینهای در آذربایجان هم بود. از دبیر میگفتند شما کسی را معرفی کنید و ما هم میگفتیم هر کسی که شما بگویید. با افراد زیادی صحبت شود که بسیاری از افراد خودشان نپذیرفتند. خیلیهای دیگر بودند که با گذشت بیست سال دیگر به یاد ندارم.
صحبت نو: آقای موسویپور از سوی چه کسانی معرفی شد؟
مهرابی: ایشان از طرف آقای پهلوانی معرفی شد. او همکار بنده بود. آقای پهلوانی با سید اسماعیل مُهری ارتباط داشت و گفتند که کسی است که ایشان از منطقه خودمان است و سید است. آقای موسویپور کارمند آموزش و پرورش و مدیرکل امور تربیتی اراک در استان مرکزی بود و گفتند ایشان بین ما لامردیها و مهریها تک است. البته بعید است قبول کند. ما هم یک سفر به اراک رفتیم. من و آقای زاهدی و حاج محمد نیساری بودیم که شرایط را تشریح کردیم. با افراد مختلف همانند خود سید اسماعیل و آقای موسویلاری صحبت کردیم تا قبول کنند. دبیرخانه شرط سختی گذاشت که حجتالاسلام معصومی نباید مخالفت کند و فضا متشنج نشود.
صحبت نو: آیا این شرط عملی شد؟
مهرابی: امکان عملی بودن نداشت. آقای موسوی پور را به مناسبتی برای سخنرانی به گراش فرستادیم تا صدا ضبط شده را به شورا تحویل دهیم که تایید شود. بعد از آن کسانی به عنوان راننده از گراش آمدند و همزمان رییس سازمان تبلیغات و امام جمعه را فرستادیم گراش. در مسیر گراش راننده به خواب میرود و ماشین چپ میکند اما شانس میآورند که تپه کنار جاده برخورد میکند ولی دوباره بلند میشود و به جاده بر میگردد. آقای اسماعیلی میگوید به راننده میگوید که خیلی جالب کار کردی ولی راننده میگوید والله من خواب بودم نفهمیدم کی از جاده خارج شدیم و کی به جاده برگشتیم.
زاهدی: فکر کنم سخنرانی به مناسبت عید غدیر بود. نوار را تحویل دادیم و فن بیان ایشان تایید شد و حکم توسط امام (ره) زده شد.
صحبت نو: آیا برای معرفی امام جمعه با توجه به جو گراش مشکلی وجود نداشت؟
مهرابی: قبل از رفتن به گراش، شیراز قصد دیدار امام جمعه شیراز را داشتیم. اما انگار به او رسانده بودند که موسویپور از جناح چپ است و در دفتر گفتند که آقای حائری وقت ندارند و فردا هم وقت دیدار نشد. چون قرار بود ظهر نماز جمعه در گراش برگزار شود به سمت گراش حرکت کردیم.
صحبت نو: آقای حائری با آقای معصومی دوست بودند؟
مهرابی: بله، و از برکناری امام جمعه گراش هم ناراحت و دلخور بود. آقا عباس دوستان زیادی از جمله همشاگردان خود در حکومت داشت. البته رابطه آقای حائری و موسویپور بعدها با هم صمیمی شدند.
صحبت نو: چه تاریخی بود که به گراش رسیدید؟
زاهدی: دقیق یادم نیست. مدتی بعد از فوت امام(ره) بود. هر چند حکم با امضا ایشان بود ولی اعزام به گراش تا حدود تیر طول کشید میشود تقریباً تیرماه ۱۳۶۸
مهرابی: در گراش در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودند. سخنرانی در حسینیه اعظم انجام شد و خوشبختانه اتفاق خاصی هم روی نداد.
زاهدی: آقای موسوی لاری هم بودند و از اعضای شورا هم کسی آمده بود. البته همزمان با این روزها روزنامههای اطلاعات و کیهان حکم را زدند و تلویزیون هم حکم خوانده شد.
صحبت نو: آیا پیگیری برای بازگشت آقا عباس هم انجام شد؟
مهرابی: بله شدیداًٌ به ویژه در هفته آخر گروهی به دنبال این مساله بودند. حتی نامهای با امضا خانواده شهدا هم به شورای سیاست گزاری ائمه جمعه ارسال شد.
صحبت نو: آن زمان فعالیت دیگری هم داشتید؟
مهرابی: ما نقش واسطه بچهها در گراش را داشتیم و خواستهها را پیگیری میکردیم. صورت جلسههای پیگیری برای ادارات مختلف مثل سازمان تبلیغات و آموزش و پرورش را دارم. دبیرخانهمان در گراش هم احمد درویشی بود. بحث کمیته امداد و سازمان تبلیغات و آموزش و پرورش به نتیجه رسید، برای آموزش و پرورش آقای موسویپور خیلی تلاش میکردند.ولی با بنیاد شهید موافقت نشد.برای بخشداری تیمی در گراش کسانی همانند آقایان رادمرد و درویشی که در سفر به اینجا به ما مراجعه میکردند. حکم رییس سازمان تبلیغات برای محکم کاری از تهران صادر شد.
صحبت نو: نقش سازمان تبلیغات در این دوره چه بود؟
مهرابی: آن زمان تازه مجوز سازمان تبلیغات را گرفته بودیم. آقای اسماعیلی کم کم به عنوان امام جمعه موقت معرفی شد و نقش مهمی در تثبیت امام جمعه جدید داشت.
صحبت نو: انتخاب امام جمعه بعدی آقای اسماعیلی هم به پیشنهاد شما بود؟
زاهدی: ایشان امام جمعه موقت بود و بعد از فوت آقای موسویپور ایشان تنها گزینه ممکن و موجود بود.
مهرابی: خود آقای موسویپور هم پیشنهاد داد و البته نظر هم خواست که آیا مناسب است یا نه
صحبت نو: از زمان آقای اسماعیلی فعالیت های رسمی مذهبی در اختیار روحانیون کاشانی قرار گرفت. پسر عموی ایشان اکنون در حوزه حضور دارد و آقای حلاجی نیز امام جمعه است.
مهرابی: آن زمان پیشنهاد ما برای رییس سازمان تبلیغات به آقای پهلوانی بود که ایشان آقای اسماعیلی را پیشنهاد کرد.
صحبت نو: از انتخاب آقای حلاجی شما مطلع بودید؟
زاهدی: خیر، آقای اسماعیلی امام جمعه وقت به آقای حلاجی گفته بودند که همه گروهها در گراش خواهان حضور شما هستند که البته این طور نبود.
مهرابی: ما آن زمان به عنوان مخالف به دبیرخانه مراجعه کردیم. اما آنان گفتند این گونه افراد مناسب هستند که خیلی در کار اجرایی دخالت نکنند. گفتند کسی را معرفی کنند. اسم آقای زاهدی بود.
صحبت نو: شما نپدیرفتید؟
زاهدی: آن زمان بعد از آقا عباس هم گفتند شما که این همه پیگیری میکنید. خودتان قبول کنید. اما نپذیرفتم. بعد هم همینطور.