هفتبرکه – فاضل نریمانی: دلنوشتهای برای برادران بیرمیمان که به فرهنگ و تاریخ غنی زبانزدند…
چند روزیست موضوع بازگشت سد تاریخی گمپو به فداغ بحث داغ رسانههای مختلف شده است. بعضیها با حاشیهسازی به دنبال ایجاد جو تفرقه، و بعضیها با مستندسازی و مستدلگویی در پی نشان دادن حقیقت ماجرا، و برخی نیز با بیتفاوتی باعث خلق علامت سوال جدی در اذهان عمومی شدند! در این میان شاید کمتر کسی به فکر لبخند رضایت پیرمردها و پیرزنهایی ست که با شنیدن نام گمپو، همه خاطرات تلخ و شیرین دوران کودکی، جوانی و بزرگسالیشان زنده شده است.
اکنون که به فضل الهی بعد از بیست و یک سال از تاریخ هشتصدساله گمپو، نام این اثر دوباره در کنار نام پدری خود فداغ آمده، شاید لازم باشد مروری کنیم بر گلهها و دلنگرانیهای اهالی فرهنگدوست فداغ که سالها با بغض و حسرت جار زدند و گوشی برای شنیدن نیافتند.
مردمان اینجا با گمپو خاطراتی دارند که به مراتب ماندگارتر و زیباتر از باقی لحظات شیرین زندگیشان است. خاطراتی تاریخی که برای آنها که با این گوهر زیبا غریب و نامانوسند هرگز قابل درک نیست! گوش و دل و ذهن ما مالامال از خاطراتیست که نسلبهنسل از #فداخیها به فداغیها رسیده و همچنان به آیندگان خواهد رسید.
خاطرات سیده بیبیبانو، پیرزن مرید گمپ، که با یار خود #مار باریک چشمه محافظ آب و گمپ و چشمه بودند. خاطرات حبههای قندی که برای مار بیبیبانو در کنار تختهسنگ میگذاشتند و اعتقاد داشتند غذای این مار زیبا و بیآزار است.
خاطرات آبگرم گمپو و شفای امراض پوستی و شوق و اشتیاق پیرمردها و پیرزنهای فداغی به این آب باد.
خاطرات کشت و زرع جو و گندم و پنبه و فسیل و مرکبات و گز و کنار و تنباک اهالی با آب پشت این سد. آبی که از بریکی و شهادو و لشتی و گری گمپو میآمد و تا بندزرد و گزسیاه و گود مودون و کفه غارس و پشته بونه، زیر دست زارعین و غارسین فداغی باعث رونق و آبادانی منطقه بود.
خاطرات سیلوها و انبارهای زیرزمینی جو و گندمی که در زمین صاف و مسطح زیر سد رونق داشت؛ ولی شکستن سد و نفوذ آب باعث ایجاد گود و درههایی شد که هیچگاه دیگر صاف و یکدست نشد.
خاطرات صدای مهیب و دهشتناک شکستن سد گمپو و دیدن سفیدی آبی که همچون سیل به طرف آبادیشان میآمد. خاطرات سه غلام سیاه معروف به الوسیاه که با اسید و تیزآب دیوار قطور سد را شکستند و تا انتهای تاریخ برای خود لعن و نفرین خریدند. خاطرات نفرت و کینه فداغیها از الوسیاه و سنگسار آنها. خاطرات سنگ انداختن پیر و جوان فداغی به مزار الوسیاه حتی تا چهارصد سال بعد از شکستن سد. خاطرات دیدن روزانه و مداوم دو مزار یکی در کنار سد و دیگری در وسط روستامان با تلی از سنگریزههایی که نشان از نفرت اهالی به باعثان تخریب و علاقه آنها به میراث پدریشان بوده است.
خاطرات مشتیغلومها و غلومحسینها و دیگرانی که تا همین اواخر در بین ما بودند و نقل کار و کارگریشان در زمین سد برای فرزندانشان از زبان نمیافتاد…
خاطرات حمله محمود افغان و خرابی گسترده منطقه و فرار اهالی و سپس ظهور نادر و تشکیل دوباره فداغ آباد و زیبا….
اینها و خیلی از خاطرات بزرگانمان تنها بخشی از تاریخ ماندگار فداغ، این کهندیار منطقه است. بپرسیم، بسنجیم و ببینیم اهالی کدام یک از قرای همجوار اینگونه به گمپو دل دادهاند و روزگار سپری کردهاند جز فداغ؟!
فداغی که با قلعه میمی و دولاب و حمام تاریخی و چهارطاق و خندق و پارو و آسیاب و قنات و کنار پیر و بیش از ۳۶۰ برکه که نام ۱۵۰ برکه در دفتر اذهان مانده، چگونه میتواند از گوهر نایاب خود گمپوی تاریخی جدا باشد و برای وصلش کاری نکند؟!
گمپو برای ما نماد هویت فداخی و فداغیست. کارگرانمان برایش عرق ریختند، زارعانمان برایش زرع کردند، غارسانمان در کنارش نهالها نشاندند، مریضانمان به دیدارش رفتند، معلمانمان برایش تاریخ خواندند، بزرگانمان برایش خاطره گفتند، شاعرانمان برایش شعر سرودند، عکاسانمان با تصاویرش خاطرهها ثبت کردند، نویسندگانمان برایش قلم فرسودند، جوانانمان برایش همایش گرفتند و اینک ماییم و یک تاریخ ماندگار و زنده. ماییم و مسئولیت یک عمر نگهداری از جانمان بلکه عزیزتر از جانمان…
برای آنها که مدعی دوستی و حفاظت و مالکیت این گوهر زیبایند، از هر شهر و دیار ایران زمین که باشند، دعوتی داریم به همکاری در حفظ و احیای این تاریخ ماندگار. گمپو اکنون تشنهی حفاظت و مرمت است نه تنش و تفرقه و حاشیهسازی. هرکس از هر کجا با هر زبان و ملیت و هویت که دغدغهی حفظ تاریخ ایرانزمین را دارد و برای جبران کمکاریها و بیتوجهیهای گذشته آمادهی همکاریست، دوست و عزیز ماست و دستان او را برای همراهی به گرمی میفشاریم.
سخن آخر: تمام صحبتها را در دو بیت شیرین از سید مرتضی، شاعر جوان و باذوق شهرمان فداغ، به پایان میبرم:
در حق همسایگیشان هرچه بنویسم کم است
همچو روحی در دو تن وصف فداغ و بیرم است
در میان خدعههای پوچ بدخواهان هنوز
عهدشان چون سد گمپو استوار و محکم است
برگرفته از کانال تلگرامی صدای فداغ:
مطالب مرتبط:
http://www.gerishna.com/archives/107666
http://www.gerishna.com/archives/107706
اچمی از بندرعباس
۲۳ دی ۱۳۹۹
با سلام
حالا کی گفته میخاد استانی به فارس اضاف بشه که شما دعوا میکنید؟
بحث الان در مورد سد فداغ بود چرا دوباره لار و گراش میکنید؟
ای کاش لاریها دست از خودخواهی بکشن تا اتحاد اچمیها بیشتر بشه.
گراشی اصیل
۲۱ دی ۱۳۹۹
آقای لاری شما میخوایین با پنبه سر
گراشیها را
ببرین
مانمیخواییم زیر نظر لارباشیم
لار
۲۱ دی ۱۳۹۹
سلام
1. زبان ما لاری است و زبان شما هر چی دوست دارید .اشکالی هم ندارد مگر تا الان تو استان فارس مشکلی بوده که زبان های مختلف در یک استان بودند .
2.به کامنت ها زیاد تکیه نکنید چون ممکن است لامردی ها و جهرمی ها باشند . چون تنها اون دو شهر از اختلاف ماها برد می کنند .
3.حتی خود بنده دورگه لاری -دارابی هستم ولی چون متولد لار هستم و دلبستگی دارم از اونن دفاع می کنم .
4.آدم عاقل گذشته رو رها میکنه و به حال و آینده می اندیشه . باید تصمیم بگیریم کدام به نفع ماست . این دیگر بازی بچه گانه و لجبازی نیست
5.نزدیکی به مرکز سودش بیشتر از ضررش است همان طور که تا الان مردم لار برای شما مشتری بودند نه اون شهرها .
6. عقل حکم می کند یک تصمیم درست بگیریم و شما سهم خود را طلب کنید و جایگاه خود را در استان جدید پیدا کنید نه این امتیاز را دو دستی تقدیم جاهایی کنید که تجربه نشون داده حتی با وجود داشتن یک بخش باز هم به اونجا امتیاز ندادند .(خفر)(مهر – لامرد)
7.در مورد تقسیمات فکر کنم در همین سایت هم گفته شد که آقای جعفرپور گفته بود هر چه وزارت کشور تعیین کند که اونها هم ملاک زمان شهرستان شدن گراش اون هم د ر زمان نماینده خودتون حسنی گراشی قرار دادند . پس از آقای حسنی بپرسید چه چیزی به وزارت کشور دادند . همان طور که در مورد این سد فداغ ارجاع به وزارت خونه دادند.
8. در مورد پیشرفت شهرها نیز متاسفانه همان طور که دوستمون ۱ گفتند مخالفت ها داخلی بود یعنی اگر در همین گراش مخالف نبودند الان ادارت کل مستقر بودند . در مورد علوم پزشکی هم فکر کنم زمانی که محتاجی فرماندار لار بودند به حسنی گراشی پیشنهاد داند در مرز دوشهرستان دانشگاه مستقر باشه با وجود اینکه شبکه بهداشت لار گشترده تر بوده ولی ظاهرا ایشون قبول نکردند .
9.همین الان هم اگر قرار باشد ایرادی بگیرید مسئولین لاری نیستندد که کار نمی کنند بلکه مثلا همین اداره راه در دست لامردی هاست حتی چند پست هم گراشی ها دارند اگر عملکرد ضعیف است باید از این اداره طلب شود باید از وزارت راه طلب شود نه از مردم لار .
.
.
امیدوارم دل ها یک دل شود و شکوفایی گذشته به منطقه برگردد
محمد
۲۱ دی ۱۳۹۹
به ۱ :
آخه برادر عزیز شما اگه بگید زبان لاری که به ضرر خود لار هست. زبانی که منتسب به فقط یک شهر باشه کوچک جلوه میکنه. نام هر زبان هر چه بیانگر ناحیه وسیعتری باشه حاکی از بزرگی و وسعت مناطقی است که آن زبان به کار برده میشه.
و نکته مهم دیگه این است که زبان معرف نژاد اهالی یک منطقه است. ترکی زبان ترکهاست. عربی زبان عرب هاست. فارسی زبان فارسها ست. کردی زبان کردهاست. پس زبان اچمی ها هم میشود اچمی.
قدرت در اتحاد است.
درود بر لار. گراش. تمام اچمی ها
او زی شهرستانی
۲۱ دی ۱۳۹۹
در جواب لاری مااوزیها تازه ازدست شمالاریها راحت شدیم دیگه هم حاضر نیستیم دوباره بریم زیرنظرلارتاحالا که بودیم چه گلی به سرمون زدین فقط حق چندصدساله ماراپایمال کردین فقط مرکز استان جهرم است اوزوخنج وگراش ولامردومهرازجنوب میریم زیرنظراستان آینده یعنی جهرم شمالاریها هم بهتره لجبازی نکنین وبه مابپیوندین
محمد
۲۱ دی ۱۳۹۹
نکته اول : زبان ما زبان اچمی است نه لاری. چون اگه بگیم لاری این زبان را کوچکتر و محدودتر نشان داده ایم.
نکته دوم : آرزوی هر فرد اچمی باید این باشه که لار به مرکز استان تبدیل بشه که این استان تمام مناطق اچمی زبان رو در بر بگیره تا یک واحد متمایز و برجسته از نظر زبان و فرهنگ به وجود بیاد.
نکته سوم : اچمی اچمی است از هر شهر و روستایی که باشد اچمی است. همه همشهری هستیم. اختلاف هیچ معنایی ندارد. شیعه یا سنی هیچ فرقی ندارد. وقتی شخصی فارسی صحبت میکند احساس غریبی میکنی اما وقتی با یک اچمی زبان مخصوصا در جای دوری روبرو میشوی آن وقت حس صمیمیت را درک میکنی. زنده باد اچمی
گراشی اصیل
۲۱ دی ۱۳۹۹
خوبه که خودتون هم میگیم تنهاشهراستان فارس که ازنظرتفسیمات کشوری بخشهاش مخالف بوده لاراست خوب بنشینیدفکرکنیدمشکل از کجاست مشکل ازخودتونه که همه چیز فقط برای لارمیخوایین فکرمیکنیدبقیه بخشها وشهرها مستعمره شما هستند نه جانم دنیا عوض شده مردم همه باسوادهستندخیلی زود نقشه شمارامیخونند میآریم زیرنظرجهرم صد شرف داره به لار بگو صدوپنجاه کیلومترباشه فاصله مون بامرکزاستان شما هم به همون لارستان بزرگ خودتون دل خوش کن
1
۲۱ دی ۱۳۹۹
خوب برید زیر نظر جهرم ما که نمی اییم . ببینیم چی بهتون میرسه
خوب لا اقل دلتون خنک میشه ….. ههههه
متاسفانه عدم پیشرفت لار به دلیل شما هستید
وگرنه زمانی که خواست پزشکی پیشرفت کنه شما نزاشتید
زمانی که خواست اداره کل بگیره شما نزاشتید
حالا لامرد یا جهرم یه هدف و برنامه ای دارند شما که منفعتتون تو نزدیکی به لار است چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بااینکه راضی نیستم ولی امیدوارم برید زیر نظر همن جهرم ببینیم با پول های شما چیکار می کنند.
لامرد که اصلا به اینها فکر نمی کند حتی اگر به استان لار یا جهرم هم ملحق شود به زودی یه استانی بین بوشهر و هرمزگان تاسیس میکنه شما میمونید و ………
البته اسناد خیانت شما به اوز و خنج هم کم و بیش رو شده ولی فعلا با مثلا مخالفت با زبان لاری و غیره دارید لاپوشینی میکنید.
البته نظر بنده اینه که بعد الحاق شما به اونها ما از فارس جدا بشیم تا شما زحمت بکشید واسه کارهای اداری تون هم یه ۱۵۰ کیلومتری مصافت طی کنید .
بهتره اول نماینده تون رو از لار جدا کنید اونوقت اوز و خنج بیشتر فرصت می کنند شما رو بشناسند.
تنها شهر در استان فارس که درگیر تقسیمات کشوری بوده و هرگاه خواسته قدمی برداره بخش هاش مخالف بودند لار بوده
هیچ شهری حتی جهرم تو این چهل سال با این مشکل مواجه نبوده اونها تلاش کردند مجوز گزفتند ولی اینجا تلاش می کردند یه عده خائین مشکل بوجود می اوردن
تاکید می شود بیش از نیمی از مسئولین خائن لار غیر لاری و متاسفانه از شهرهای مد نظر هستند
گراشی اصیل
۲۱ دی ۱۳۹۹
ماگراشیها با استان شدن جهرم مشکلی نداریم ولی بالارازگذشته مشکل داشته وداریم نه تنها گراش بلکه خنج واوزولامردهم مشکل دارند هیچ کدوم حاضرنیستندلاراستان بشه اینها همش برمیگرده به تنگ نظریشان که فقط همه چیز برای خودشان میخوان
ا.ا
۲۰ دی ۱۳۹۹
به اقای آ که اهل لار هستند باید بگویم تنها تقسیم استان فارس با مرکزیت جهرم خوشنام هست .تا حدودی لامرد و گراش و خنج پذیرفته اند و آماده برای زیر مجموعه شدن هستند .اگر جهرم استان شود هیچ در گیری نخواهد شد و اگر لار سختشه به هرمزگان بپیونده ولی احترام ایت اللهی که اصلیتش مال جهرم هست باید نگه داشت .به نماینده آقای جعفرپور می گوییم که این اسناد سال ۴۵ هست که محدوده گراش را مشخص می کند با پر روحی تمام می کند بحرین زمان جز ما بوده .اقای جعفرپور چراغ خاموش کارهای بدی کرده اند . .این غرور برای شهر بی اب و بی صنعت لار واقعا مضحک هست .لاری ها با تاریخ ساختگی سعی دارند به شهرها ظلم کنند .نماینده فعلی منطقه را نگاه کنید و نمایندگان قبلی منطقه را نگاه کنید . نمایندگان لار از جمله جعفر پور واقعا جلو پیشرفت شهرها را گرفتند .اسناد معتبر گراش نشان می دهد که تا بال سرخ مال گراش هست و با زلزله لار لار به سمت شهر گراش کشیده شد .وگرنه لار با گراش فاصله داشت . امروز زمانی نیست که با دروغ و تقلب بتوانیم جلو مسیر پیشرفت را گرفت .
گراشی اصیل
۲۰ دی ۱۳۹۹
درجواب۱: ماگراشیها اگرجهرم استان بشه که انشالله میشه اگه جزجهرم بشیم بازهم بهتره ازاینکه جزلارستان بشیمکه همتون دیده تنگ هستین وفقط همه چیزرابرای لارمیخوایین واینجورکردین که همه بخشها ازتون جدا شدند فقط لا براتون مهمه وبه قول خودتون نام جعلی لارستان بزرگ !!!!!!!
1
۲۰ دی ۱۳۹۹
با سلام زبان ما لاری است
شما هر اسمی دوست دارید برای زبان خود بگذارید . خود دانید.
اما زمین … شما اول به تاریخ بخش شدن و تعیین حوزه برای آن بنگر . توجه نکردید که جز بخش مرکزی لار بوده و برای بخش شدن یه نقاشی براتون ترسیم کردند.
هر چند این مسائل برای شخص بنده اهمیت ندارد اما بعضی ها دنبال اختلاف هستند دنبال کشورگشایی
مانند لامرد که با تسخیر زمین های بیرم خود را شهرستان کرد
البته خوشم میاد لامردی ها و جهرمی ها رو به آدم نمی دن مفتی سلامتون نمی کنند.
جهرم هیچ راهی ندار جز اینکه شما با لار اختلاف داشته باشید
ا.ا
۱۹ دی ۱۳۹۹
البته رییس میراث فرهنگی گراش که اهل بیرم می باشند در برگشت این سد به فداغ بسیار موثر بودند.فداغ خود دارای تاریخ و فرهنگ و جمعیت جدا هست و کاری به گراش ندارد شاید این سراغازی باشد برای احقاق حقوق زمین های سمت لار و حوزه استحفاظی گراش.ان شااله که تا بال سرخ به گراش برگردد و لاری ها دست از بلند پروازی بردارند.زبان شاید لاری باشد ولی مردم منطقه به روی اچمی اجماع کرده اند و لار اگر می خواهد فرهنگس نابود نشود به اجماع تن دهد و به شهرهای بزرگ خنج و گراش بپیوندد .
مرتضی
۱۹ دی ۱۳۹۹
چطور برای زبان لاری که این همه میگفتیم بیشتر از نام های مجهول و دعوا بر سر نام های من درآوردی، نیازمند حفظ است شما به هیچ میگرفتید الان که سد را از یک منطقه با اسناد جعلی و ساختگی و صد البته به روال سابقمون با پول به نام خودمان ثبت کردیم نیازمند حفظ است؟؟؟