هفتبرکه – غلامحسین محسنی: دنبالهی نوشتارهای پیشین در «ذرهبین تاریخ» اکنون به این موضوع میپردازیم که آیا لارستان کهن است؟
نخست «کهن» را بشناسانیم. کهن را به معنی قدیم، دیرینه، باستانی و در برابر «نو» میشناسند. اگر به کتب جغرافیا بازمانده از دورهی باستان، همچون «جغرافیای بطلمیوس و استرابو» و «شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان» مراجعه کنیم؛ یا «شهرستانهای ایرانشهر» (سرزمین ایرانیان) را که بازمانده از پایان دورهی ساسانیان است مورد مطالعه قرار دهیم؛ همچنین «جغرافیای موسی خورنی» بر مبنای جغرافیای بطلمیوس که درحدود ۴۸۱ میلادی نوشته شده؛ و کتاب «شهرستانهای ایران» به زبان پهلوی که احتمالا در سدهی سوم هجری/ نهم میلادی نوشته شده است و اطلاعات جامعی دربارهی جغرافیای تاریخی ایران و وضعیت استانهای ایران به ویژه در عصر ساسانیان دارد بپردازیم؛ ما به نام «لارستان» که هیچ، به نام «لار» نیز برخورد نمیکنیم. البته در فهرست ۳۲ اسمیِ اطلاعات رسمی دولتی اسامی دهیوها (سرزمینها) و اقوامی که در شاهنشاهی هخامنشی قرار دارند، هم نامی از «لارستان» یا «لار» دیده نمیشود.
باید یادآور شد که فضای جغرافیایی ایران همچون دیگر سرزمینهای این کره خاکی در دورههای دراز تاریخی شکل گرفته است و بخش جنوبی پارس در ایرانزمین هم از این پایه و بنیان سوا نیست. منظور نظر ما مکان جغرافیایی شهر لار نیست، بلکه وجود آبادی و یا شهری به نام «لار» در این مکان جغرافیایی مدّ نظر میباشد.
با پژوهشی که سالیان درازی به آن پرداختهام، تا نیمه اول سدهی هشتم هجری (۷۴۰ ه.ق.) در هیچ کتاب جغرافیایی یادی و نامی از «لار» (لار فارس) دیده نمیشود. در عرصه پژوهش، این عدم حضور به معنای چیزی جز نبودن شهر یا آبادی بدین نام نمیتواند باشد. در سال ۷۴۰ ه.ق. «حمدالله مستوفی قزوینی» در کتاب جغرافیای خود به نام «نزهت القلوب»، «ولایت لار» را در کوره (شهرستان) شبانکاره (دارابگرد) برای نخستین بار به جغرافیای ایران معرفی کرد. نخستین تاریخنگاری هم که «لار» را به تاریخ آورد، «وصاف الحضره شیرازی» در سال ۷۲۸ ه.ق. میباشد. وی همچون «مستوفی» از «روستاهای میشکانات و لار و سانک…» در «ممالک شبانکار» نوشته است. پس از او نیز «محمد بن علی شبانکارهای» در سال ۷۳۳ ه.ق. در «مجمع الانساب» باز «لار» را در کوره (شهرستان) شبانکاره (دارابگرد) آورده، و دارای حاکمی از همین طایفه دانسته است.
با این اسناد، کهنگی و قدمت شهر لار به سدهی هشتم هجری برمیگردد. چرا که تا آن تاریخ، هیچ سند و مدرکی در اختیار ما نیست که بر پایهی آن به کهنتر (قدیمیتر) بودن «لار» رأی دهیم.
برای نشان دادن سابقهی تاریخی بیشتر آن شهر، در صورت وجود، باید بتوان سند (کتب، آثارباستانی، سنگنوشته و…) ارائه کرد تا مورد ارزیابی پژوهندگان تاریخ قرار گیرد. ولی چون «صدها و هزاران کتاب تاریخی در طول دورههای تاریخی به نگارش درآمده است که در آن هیچ ذکری از لارستان یا امرای میلادی لارستان نیست…» یا «در منطقه لارستان بزرگ هزاران اثر از دوره باستان به یادگار مانده که متأسفانه تاکنون به دلایل مختلف کاوش نگردیده است…» (دکتر رسول احمدلو، آفتاب لارستان) پس بر چه پایه و اساسی به پژوهش و داوری پرداختهاند که رأی به کهن بودن شهر «لار» دادهاند؟!
پژوهشگر در هر زمینهای که به داوری مینشیند، همچون قاضی در یک دادگاه به سند، مدرک و ادله کافی نیاز دارد تا به یقین حکم صادر نماید. مثلی داریم که میگویند: «بیمایه فطیر است».
در گذشته، کسانی بر پایهی افسانه و اندیشههای غیر مستند و غیر علمی، با خیالپردازی، تاریخ شهر و یا سرزمینی را دگرگون نشان دادهاند. ولی امروز در عصر ارتباطات سریع، از میان رفتن فاصلهها و تشکیل «دهکده جهانی» برای اثبات درستیِ اندیشهای و باز نمودن تاریخ گذشتهی مردمی یا جغرافیای سرزمینی، باید سند و مدرک ارائه داد تا برداشتِ تاریخی و جغرافیاییِ عرضه شده، علمی قلمداد گردد و به کرسی اثبات بنشیند.
جغرافینویسان، تاریخنگاران و سفرنامهها پس از فروپاشی ساسانیان و سلطه اعراب مسلمان بر ایران تا سدهی هشتم هجری بسیاری از شهرها و آبادیهای پیرامون لار را معرفی کرده، و حتی به آنها سفر نمودهاند. ولی نامی از «لار» با توجه به عنوان «لارستان کهن» نبردهاند! چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ به پاسخ آن اندیشیدهاید؟
به جای یافتن پاسخی درست و منطقی، تاریخنویسان لاری بر آن شدهاند، تا راهی غیر اصولی برای رهایی از نداشتنِ پیشینهی تاریخی خود بیابند. گاهی لار را «لاد» نامیده و به شاهنامه فردوسی منتسب میکنند؛ دگرباره «ایراهستان» نامیده، تا شباهتی به «لارستان» داشته باشد. هرچند میدانند در هیچ زمانی به «لار»، «ایراه» که معنی کناره دارد، گفته نمیشده است. ترفندی دیگر آن دانستهاند که بنویسند چون «لارستان» در قلمرو امرا و سلاطین سدههای اول تا هفتم هجری قرار نداشته، بدین خاطر از آن یاد نشده است! بیپایگی این ترفند زمانی آشکار میگردد که بسیاری از شهرها و آبادیهای پیرامون لار در سیطرهی آن امیران و سلاطین خودنمایی میکنند!
راه شگفتآور دیگری که برگزیدهاند، «هندی و جت» شمردن مردم ایرانیِ پارسینژادِ شهرهای بندر لنگه و لامرد و لارستان (چندی پیش نام شهر لار را به لارستان تغییر دادند! که باز ترفندی دیگر بود ناپختهتر از شگردهای یاد شده!) میباشد! بدین صورت که مردمی از «اقوام لاری» و دارای «زبان لاری» در سدهی پنجم هجری با فشار مسلمانان از هند به ایران مهاجرت کرده، شهر لار را ساختهاند! ولی فراموش نمودهاند که بندرلنگه و لامرد را بسازند! در این صورت، آن دو شهر نیز همسابقه با لار میشدند!
کتاب «شهرستانهای ایرانشهر» یادشدهی پیشین، بازمانده از عصر ساسانی، ایران را به چهار بخش (چهار جهت جغرافیایی) شمال، جنوب، خاور و باختر تقسیم کرده است. هر بخش را «کوست» نامیدهاند، که «کوست خوربران (پارس)» به نام «کوست نیمروج» (نیمروز) معرفی شده است. «استان پارس به عنوان سرزمین اصلی نیمروز محسوب میشود… سپاهیت این قسمت امپراتوری (ساسانی) عنوان «اصپهبذ (سپهبد) فارس» را داشته است.» استان پارس در عصر ساسانیان، خلفای راشدین، امویان و عباسیان شامل پنج ناحیه (شهرستان) به ترتیب: ۱- اصطخر به مرکزیت شهر استخر؛ ۲- شاپور به مرکزیت شهر شاپور (بیشاپور) در نزدیکی کازرون؛ ۳- اردشیرخره (خوره) به مرکزیت شهر گور (جور- فیروزآباد)؛ ۴- دارابگرد به مرکزیت شهر دارابگرد؛ ۵- ارّجان (ارگان) به مرکزیت شهری به همین نام در نزدیکی بهبهان کنونی تقسیم میشده است. این تقسیمبندی تا عصر مغول بر فارس پایدار بوده است.
در دوره مغولان (سده ۷ ه.ق.) بخش شرقی فارس جدا شده و به نام شبانکاره دارای ملوک محلی خود گردید. آیا با این تقسیمات سیاسی فارس تا تاریخ یادشده، اثری از «لار» و یا «لارستان کهن» دیده میشود؟! چگونه است که جغرافینویسان و تاریخنگاران همعصر، «لارستان کهن» را نمیبینند، ولی تاریخسازان در پشت صدها و یا شاید هزاران سال آن را دیده و به کهن بودنش پی بردهاند؟!
برابر اسناد و مدارک موجود، پیدایش «لار» در حدود سدهی هفتم هجری به عنوان ایستگاه بینِ راهی به ساحل خلیج فارس شناخته شده است. این ایستگاه زمانی در دست قراختاییان کرمان بوده است. سپس به تصرف شبانکارگان دارابگرد در آمده، که تا فروپاشی آنها به دست «خاندان مظفری» (۷۵۶ ه.ق.) افتاده است. در این فاصله ایستگاه بین راهی (لار) با گسترش رفتوآمد تجار و قوافل، رشد کرده و به آبادی، روستا و آنگاه شهر مبدل گردیده است. با شکست آخرین امیر مظفری (شاه منصور) از «تیمور گورکانی» در سال ۷۸۹ ه.ق.، اولین حاکم شناختهشدهی شهر لار در تاریخ (گرگین لاری) در شیراز به بساطبوسی او رفته، و خود را به عنوان حاکمی مستقل مطرح مینماید. هم اوست که خود را به «گرگین میلاد» پهلوان افسانههای ملی ایرانیان منتسب میکند.
حال این پرسش مطرح میشود اگر پیش از این، شهر لار و پادشاهی میلادیان آن در این بخش از استان فارس حضور فیزیکی (نه افسانهای) داشتهاند، چه دلیلی بوده که آن را همچون دیگر شهرها و حکام محلی آنها در کتب تواریخ و یا حتی به نام یک شهر در کتب جغرافیایی ننویسند و نشانی از آن نباشد؟!
میهن پرست
۷ بهمن ۱۴۰۲
از شرفویه
دست از دشمنی بردارید، من اگر جایی برم میگم اهل لار هستم،هم لار هم گراش محترم هستند،منطقه تکه تکه شد،با پول خلیج همدیگر رو خوردید،فکر آبادی و پیشرفت منطقه باشید،این مقاله جدا از تایید یا تکذیبش کلا بار منفی داره و هدفش سرکوب طرف مقابل هستو نه نقدش،خیلی از شهرها هستند که تاریخشون دویست سال نمیشه مثل تهران که الان پایتخت کشوره،استان فارس از خداشه لار تکه تکه بشه که راحت بشه کنترلش کرد که به هدفش هم رسیده،چه بخواهیم چه نخواهیم بار تاریخی لار یا لارستان نسبت به آبادیهای اطرافش قابل بحث نیست،و یک حقیقته ،نقشه های تاریخی خارجیها هست که مربوط به گذشته است.
گراش هم شهر مهمی هست.اگر هر کس بگه من که نمیشه….ما هم آثار تارخی داریم که از تاریخ لار و گراش هم قدیمی تره،پولدرهم و دینار خلبج بذاریم پشتش شهرستان بشیم بعد بچسبیم به کجا?
حسین
۱۹ آذر ۱۴۰۱
[…] هیچ وقت پای گراش به لارستان بزرگ نمی رسه ههه
عرفان
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
از جمله بناهای تاریخی پیش از اسلام در لارستان آتشکدهُ کاریان، قلعه اژدها پیکر در لار، آتشکدهُ محلچه در بین راه اصلی لار به شیراز ، قلعهُ سفید خنج ،قلعهُ فرشته جان، قلعه ایلود ، کاروان سراهای واقع در بین جادهُ خنج، قلعهُ ایلود ، کاروان سراهای واقع در بین جادهُ خنج به فال و فال به سیراف، قلعهُ جبرئیل در بنارویه، قلعهُ کیقباد در جویم، و آثار و بقایای جادهُ باستانی عصر ساسانی بین جویم و جهرم و بین فال به سیراف و فیروزآباد به خنج و خنج به کاریان را میتوان ذکر کرد.
اوزی
۱۴ تیر ۱۳۹۹
وثوقی در کتابش سراسر در پی الکی بزرگ نمایش دادن ل ا ر بوده. که حالا دستش رو شده.
در جواب ... از بندر
۸ تیر ۱۳۹۹
اگر کسی جواب اقای محسنی رو نمیده چون اصلا اقای محسنی رو کسی نمیشناسه که بخواد جوابش بدن ، اقای محسنی یکی هست مثل شما یک چند روزی گرد و خاک می کنه و میره و این زبان لاری هست که در یونسکو ثبت شده هست و این زبان لاری هست که در فرهنگ و ادب فارسی ثبت شده
هر کی می خواد جواب اقای محسنی بده و شما رو بده نیازی به وقت تلف کردن نداره ، با سند و مدرک تمام این ها رو رد می کنه .
حتی نماینده هم دیروز در لار به قدمت بسیار تاریخی لار اشاره کرد.
اقای محسنی و … از بندر ، دیگر بیش از این خودتون رو خسته نکنین و آب در هاونگ نکوبین
اچمی از بندرعباس
۸ تیر ۱۳۹۹
بنده خیلی ارام هستم کسی که نیاز به دلداری و ارامش داره شما هستید و با خیالات افسانه ای می خواهید خود را بزرگ نشان بدید.
تا الان هر کاری می خواستید و هر بوده بنام لار زدید ولی دیگه نمی تونید چون همه جوانان هوشیار هستند و تحقیق میکنند .ما کاری با لار نداشته و نداریم منظور ما کل منطقه است و بحث سر زبان بوده که زبان هم اچمی بوده و هست شما هم لاری صحبت کنید .ما بحث دیگری با لار نداریم.
سوال من اینه چرا اقای محسنی این همه دلیل سند میاره ولی یکی نیست بگه طبق این سند تمام صحبتهای اقای محسنی دروغ است .
اونی که نیاز به ارامش داره شما هستید که تک تک شهرهایی که روزی جز لار بودن از لار جدا شدند و مستقل شدن شما هنوز از شهرستان شدن گراش میسوزید که ان روز چه بلوایی در لار بپا کردید.وگرنه تاریخ لار و گراش برای ما اب و نون نمیشه .الان چی هستید.لامرد روزی یکی از بخشهای لار بوده الان کجاست لار کجاست؟شما برید حلوا مسقطی تون بفروشید.
در پاسخ به اچمی از بندر
۷ تیر ۱۳۹۹
از مردم لار و گراش تقاضا می کنم برای دلداری دادن به اچمی از بندر چاره ای بیندیشن … خیلی نگرانشم ،… خیلی بی جهت خودشو ناراحت می کنه
اصلا لار ماله ۲ سال قبل هست ، شما فقط خودتو ناراحت نکن
شهروند
۷ تیر ۱۳۹۹
چیزی که در نوشته های اقای محسنی مشخص است اینکه ایشان میخواهند به هر صورتی که شده حرف اشتباه خود را به کرسی بنشانند و متاسفانه به اثار باقیمانده از دوران باستان مانند قلعه اژدهاپیکر و اثار یافت شده از دوران ساسانیان در ان هیچ توجهی ندارند.مشکلی نیست شما توجهی نکنید. مردم بینا هستند و مثل شما گرفتار جهل و تعصب نشده اند.با فرضیه شما گراش نیز ۱۵۰ سال بیشتر قدمت ندارد.ولی اگاه باشید صحبت های شما چون جامع،واقع بینانه و بیطرفانه نیست و جهل،تعصب،عناد و کینه در ان موج میزند،هیچ ارزشی ندارد.
حسین
۷ تیر ۱۳۹۹
سلام لطفاً تمرکز بر روی شهر خودتون انجام بدین، اینهمه کینه توزی درست نیست، شما تحصیل کرده آید ولی به صورت کینه و تعصب دارین جلو میرویم و هیچگونه پشتوانه علمی ندارین و در کل اینقدر خودتون رو با لار مقایسه نکنید. برید روی خودتون تمرکز کنید و اینقدر تفرقه نندازید. بسته سنی ازتون گذشته و الگوی جوانها باشید. با تفرقه نه گراش پیشرفتی میکنه نه لار. پس بیایید به جای این حرفها با مباحث مشترک مانند هم زبانی یک راه برای اتحاد منطقه پیدا کنید تا همه دست در دست هم سرزمینمان رو مانند ستاره درخشان به دیگران نشان دهیم. … بنده به تمام گرایشهای عزیز میگم این افراد …. رو مجازات کنید تا جامعه هم زبان با خیرین بزرگ و جوانان باهوش به اوج ترقی برسه . با وجود شما محقق که مدرکتون پولی بوده و همچنین حمایت یک جانبه سایت این جامعه با شکست روبرو خواهد شد. آقای ادمین سایت به اتحاد فکر کنید و هرکس هر حرف غیرعلمی زد رو منتشر نکنید. تفرقه پراکنی ممنوععععععع.
اچمی از بندرعباس
۷ تیر ۱۳۹۹
در جواب لارستان ب ز ر گ
کرونا گراش ربطی به اقای محسنی ندارد که فکری بحالش کنه.شما فکری بحال تاریخ و افسانه دروغ شهرتان کنید.کرونا انشالله از بین میره مردم گراش دلسوز نمیخاد.
راستی چرا یکی از مورخان لاری نمیاد جواب اقای محسنی بده و از تاریخ دروغشان دفاع کنند؟
احمد
۷ تیر ۱۳۹۹
طبق سایتهایی که عمدتاً مربوط به لار هست آمده که:
گرگین میلاد سر سلسلهء دولت میلادی، تنها به دلیل باورمندیاش به نیکبختی و تیرهبختی کواکب، بر طبق نظر منجمان لاری، هفت سال در پشت حصار شهر لار خیمه میزند تا هنگام ورودش به شهر معلوم گردد. او سرانجام پس از هفت سال وارد لار میشود تا براساس نظر ستارهشناسان دودمانش برای چندین هزار سال بر ایالت لار حکمرانی کنند. البته این حکایت، به افسانه نزدیکتر مینماید. پادشاهان میلادی که به صورت موروثی حکومت میکردهاند ۲۵ نفر بودهاند.
این گرگین در زمان کیخسرو بوده یعنی سلسله کیانیان فرض که کیانیان قبل مادها بوده، چطور از آن زمان ۲۵ پادشاه میلادی بوده؟ هر کدام چند سال سن کردند؟
افسانه زیباست اما حقیقت نیست. اما نباید منکر تاریخ واقعی شهر لار شد.شاید آنچنان قدیمی و مطرح نبوده ولی بخصوص که قبل از صفویه بوده و از صفویه تا الان هم که کم و زیاد تاریخش مشخص هست.
انکار گراش و ادعای لار هر دو اشتباه است.
مسعود
۶ تیر ۱۳۹۹
اقای محسنی اینقدر از دل تنگ ت بگو تا دلت باز بشه
کهن بودن لارستان بزرگ بر همه مردم روشن هست
خدا رحمت کنه احمد خان اقتداری گراشی که یکی از بزرگان منطقه و دوستدار واقعی لارستان
اقای محسنی ما احمد خان رو می بینیم نه شما را
شما کجا ، احمد خان کجا
شهرستان اوز
۶ تیر ۱۳۹۹
درود بر استاد محسنی که به صورت مستند و محکم دروغ پردازی تاریخ سازان جعلی را بر ملا کرده است.
حقیقت
۶ تیر ۱۳۹۹
دست شما اقای دکتر درد نکند که حقایق را بر مردم را بازگو می کنید .خواسند که جلو شما را بگیرند که حقایق را نگویید و جلو نشر کتاب شما را گرفتند .الان حقایق بر همه هویدا شده هست و تاریخ نویسان و دروغ پردازان جز تعظیم در مقابل شما هیچ راه دیگری ندارند . الان بیش از ۱۰مدرک معتبر اوردید و از شما باید تشکر کرد که در مورد منطقه ما قلم بر می دارید و تلاش می کنید .
لارستان بزرگ
۶ تیر ۱۳۹۹
آغای محسنی برو وفکر شهرت بش که از مبتلایان کرونا بیداد اکردای و عن قریبه فاجعه تاریخ اتک گراش رخ آده…
چه کری تز تاریخ لارستان کهن باره…کهن دیار لارستان بزرگ با چهارتا خط سیاهه خدشه ای نابینه و فقط روسیاهی وسوی بدخواهانش اوامنه