هفت‌برکه – گریشنا: انتشار مجموعه دوم رباعی‌های نیمایی صادق رحمانی، بازتاب‌های بسیاری در فضای ادبی کشور داشت. بخشی از این بازتاب‌ها پیش از این در گریشنا منتشر شده است.

Abi Roshan Khamoosh

نگاهی به مجموعه رباعی های نیمائی

 صادق رحمانی « آبی روشن / آبی خاموش » نشر همسایه ۱۳۹۷

دکتر وحید ضیایی – مدرس ادبیات خلاق

منتشر شده در شماره سوم نشریه چامه

در باغ / گلابی سیاهی افتاد / ارابه ی باد / بوی مرگ آورده ست

الف) در برخورد با مجموعه شعرهای سالهای اخیر باید با احتیاط  عمل کرد، فرقی نمی‌کند در چه قالب و ژانری باشد، چه ناشری حتی و اسم کدام شخصیت ممهورش باشد … به نظرم مجموعه‌های معاصر بیماری‌های واگیر خاصی دارند که همه گیر است: گاه پریشانی بی‌منطق زبانی و گاه تکرار تصاویر دم دستی خیال گریز، گاه نثرواره‌هایی بی‌مقدار و بی‌آرایه و گاه … غزل‌هایی با سیاق قرون گذشته و با شمایلی امروزی‌تر بدون در نظر گرفتن مظروف هستی معاصر  آدمی … نمی دانم …هزار پریشانی که مجموعه آنها از پریشان خاطری و اندیشه گریزی سرایندگانش خبر دارد . به همین دلیل انتخاب مجموعه شعر خوب برایم کار سختی بوده است . بیشتر از نام سراینده خود مجموعه برایم مهم است که چه بسیار عزیزانی که به ورطه تکرار افتاده اند در این راه یا  نورسیده های عرصه شعر سپید – نو سرایندگان بی سر و یال و دم اشکم – صاحب کرسی های بزرگ و استعداد های کم

برای من شعر معاصر اتفاقی ست فارغ از معیار های نام و نشان های حقیقی و مجازی . با چراغ گرد شهر می گردیم!

ب) صادق رحمانی نامی محجوب در بین شاعران معاصر است با رباعی هایی در قالب نیمایی و عجیب این نام با سطور آفریده شده همخوانی دارد : .

ابرهای نشسته بر خانه / پله‌های شکسته تا سرداب / پله‌ها پله‌ها چه نیمایی ست

او شاعری مدرن است که خویشتن جنوبی اش را در شعر هایش زندگی می کند ، کوتاه و مختصر و مفید . دمِ زیستنش همان شعری ست که می سراید و در مجموعه اول این رباعی ها ( سبز ها قرمز ها )  – چنانچه پیشتر نیز نگاشتم –آداب آنات شاعری را مدافع خوبی ست .

مجموعه سبز ها و قرمز ها روایت نابی از بازگشت شاعری اندوهگین به گذشته خویش و دامان مادرانه های تن و وطن بود . گاه سوگسرودی می شد نازک خیال و گاه منظومه ای نغز از زیبایی روایت گذشته در حال . او از شیوه ای بهره جسته بود که در باختر زمین به نثر – شعر مشهور است . گاهی شعر نیمایی کوتاهش با سطوری روایی آمیخته می شد که توضیحی منشیانه از شعر اتفاق افتاده بود . یعنی شعر و روایتی منثور در کامل شدن فضای آن.

آنچه پیشتر درباره این ترتیب چیدمانی نگفتم اینکه : جنس زبان شعر و نثر روایی رحمانی در این طرز ها متفاوت است و شاید آن بر می گردد به سابقه روزنامه نگاری و تسلط او به زبان نوشتار که زبان شعری اش آهنگی دیگر و زبان نثرش صلابتی دیگر گونه دارد . نثر ادبی روایی ادامه لحن شاعرانه او نیست و این مجزا بودن متن و شعر به لذت ادبی آن می افزاید :

ای پاسخ روشن هزاران آیا / این جمجمه من است یا دشمن من ؟ /این راز شگفت را برایم بگشا

 ( ….من پرسیدم ، من می پرسیدم ، اما هیچ استخوانی با من سخن نگفت ، بوی گلی غریب می آمد )

من مجموعه دوم این نیمایی ها را تنها از منظری خواهم خواند که احساس می کنم به خود شاعر نزدیکتر است . انتخاب نام مکرر آبی در عنوان کتاب دوم آنهم آبی روشن : روشنی صلح ، روشنی شفا ، روشنی آرامش و روشنی ملایمت کنار آبی خاموش : خرد خاموش ، پرستش خاموش ، قدرت خاموش ، مجموعه از از کاشی شعر های فیروزه ای را ساخته که رنگ ایرانی دارد …

 

یکسان شده با خاک ولی می تابد / خورشید بهار / همچنان روشن و گرم / بر گورستان شیخ حسین

غالب شعر های کوتاه این مجموعه در دو بعد زندگی و مرگ و تقابل زیبای آنها در ذهن شاعر قابل بررسی اند . رحمانی نگاهی خیام گونه به جهان دارد اما خیام واره های صادق ، زیبایی را ملغمه هر رنجی می کند می تواند بشر و طبیعت بدان گرفتار آید . در گزین گویه های منسوب به افلاطون داریم : حقیقت زیبایی ست و زیبایی حقیقت است :

گاهی اوقات روی یک شاخه / گاهی اوقات روی خارا سنگ / گاهی اوقات دور یک فانوس / مرگ / گاهی / به رنگ پروانه ست

مرگ اندیشی شاعر نه در ورطه پوچ انگاری ها می افتد و نه از جنس دعوت به خوش باشی هاست … رنج و زیبایی توامان یکدیگرند . زیبایی حیات در دو روی سکه مرگ و زندگی معنی می بابد و اندوهی اگر است بیشتر از هجران خویشان است تا وداع خویش از تن …

اندوه درشت قطره های باران / بر کاهگل خانه سرد پدری / در کوچه فرو ریخته سقف خانه

یا

نه بر گور او سنگ / نه بر سنگ او نام // ولی نام او بر لب شروه خوانان / شب و روز

رحمانی در مرور خاطرات کودکی و نوجوانی از بکار بردن نام های بومی ابایی ندارد بی آنکه توضیحی یا زیر نویسی برایشان بیاورد . شعر کوتاه او از همین گونه شگرد ها رنگی صادقانه می گیرد و تیربینی شاعرانه اش را در ثبت دقایق الهام بخش دوچندان شیوایی می بخشد :

زیر چشمی نگاه می کردند / نوجوانان بالغ ده را / دختران در مزارع خندل / …زیر چشمی نگاه می کردند

این مجموعه کوتاه سروده هایی شهری نیز دارد ، نه به زیبایی بومی نوشت هایش اما همان دقایق ملمویس را با خود همراه دارد . نگاهی موشکافانه به جریان هستی و ثبت دوربین انگارانه آنات عشق ورزی :

هر وقت تمام صندلی ها/  خالی ست / در من اتوبوس خسته ای می گذرد

یا

در باز شد و چه بی هوا بالیدند / اندوه پرنده های چشمت / در من

کمتر واژه ای در این مجموعه است که از آن شاعر نشده باشد . ابر و مه و باران مجموعه رنگ و لحنی شخصی به خود گرفته و هر چند در برخی کوتاه سروده ها سنخیت محتوایی با کل مجموعه دیده نمی شود اما زبان یکدست آن قابل ستایش است .

می مست / قرابه مست / ساقی سر مست / در چشم تو صد پیاله انگور است

هان شان شاعر ذن بودیستی چینی وقتی از کنار مزاری می گذرد « خاکستری به هوا بر می خیزد / از خاکستردانهایی خاموش » اگر جهان در نظر این شاعر سمفونی طبیعت- مرگ و زندگی و لبخند است ، جهان صادق رحمانی موسیقی اصیلی از اندوه زندگی در اصالت زیبای نیستی‌های مکرر آدمیان است . قلمش همواره بر مدار خیال باد :

باران بهار / باز کن چترت را / ای نخل مزار