محمد جواد حسن نژاد
قدیمترها همه کاروانسرای مرکز شهر که در گویش محلی کارُمسِرا میگفتند به یاد میآورند همان کاروانسرایی که در مکان دبیرستان اسعدی فعلی واقع بود. کاروانسرایی زیبا و مستحکم ساخته شده از سنگ، گچ و ساروج با دروازه چوبی عظیمی به ابعاد سه در چهار متر و دیوارهایی به قطر یک متر.
صدایی از ۳۰۰ سال پیش
کاروانسرای گراش در زمینی به مساحت تقریبی ۱۵۰۰ متر مربع به همت دهباشی گراش در حدود ۳۰۰ سال قبل بنا نهاده شد. در ابتدا این کاروانسرا همچون سایر کاروانسراها ایران محلی بوده برای ورود کاروانهای حامل بارهایی مانند هیزم- گندم- جو- زغال. ساربانان مأموریت داشتند این اجناس را به دست صاحبانشان برسانند از خرده فروشی خبر چندانی نبود. بارها یک روزه تخلیه میشود و استراحت کاروانیان بیش از یک روز به درازا نمیکشید.
کاروانها از مناطق اطراف گراش چون ارد، خنج، بیخه به گراش وارد میشدند. با گذشت زمان این کاروانسرا به مکانی جهت خرید و فروش مایحتاج مردم بدل گشت.
مرحوم الهقلیخان مقتدری دهدار وقت گراش مردم را به مرمت و تجهیز و نوسازی حجرههای این کاروانسرا تشویق نموده و بدین ترتیب فروشندههایی که تا قبل از این در منازلشان اقدام به فروشی اجناسشان میکردند مجبور به ادامه کار در این کاروانسرا شدند.
از پروانه کسب و اجارهبها خبری نبود البته مبلغ ناچیزی پرداخت میکردند. هر کس حجرهای را مرمت میکرد؛ صاحب آن میشد و شروع به کسب و کار میکرد.
از کارونسرا به بازار
از برق و روشنایی هم خبری نبود ساعات کار نیز از ۶ صبح بود تا اول غروب آفتاب بود. حجرهها با قفسههای چوبی آراسته شده بود بی هیچ تجملاتی. رفته رفته تعداد این حجرهها به ۲۰ باب رسید. که برای جمعیت اندک آن زمان رقم مناسبی بود.
حال دیگر کاروانسرا (کارُمسِرا) به یک بازار تمام عیار تبدیل شده بود و مردم از نقاط مختلف جهت رفع نیازمندیهای روزانهشان به این مکان میآمدند.
عبدل عالی داولان دار بود یا به اصطلاح امروزی سرایدار بازار بود. همچنین این شخص کار قپانداری (توزین اجناس فروشندگان) را نیز بر عهده داشت.
در طول سالهای فعالیت بازار، امنیت کافی برقرار بود. به جز یک مورد سرقت آن هم از طلافروشی مورد دیگری مشاهده نشده است.
متأسفانه عمرانی بازار زیاد به درازا نکشید. با تاسیس شهرداری در گراش و توسعه یافتن شهر رفته رفته کسبه و دکان داران به اقصی نقاط شهر نقل مکان کردند.
این کاروانسرا حدود سال ۱۳۵۸ شمسی به دلایل نامعلومی تخریب گردید و تبدیل به زمین مسطح جهت ساخت و ساز شد. این در حالی بود که بنا آن زمان کاملاً سالم و استوار بود و آثاری از فرسودگی در آن مشاهده نمیشد. کاش به جای تخریب این بنا به فکر مرمت و نگهداری آن بودیم و این گنجینه هنر معماری نیاکانمان را نابود نمیکردیم.
خاطرهای از میر
میر عبدالحسین حسینی متولد ۱۳۰۸ شمسی در حدود ۶۵ پیش کاسب آن کاروانسرا بوده. او در آن زمان ۱۵ سال بیش نداشته از آن دوران به خوبی یاد میکند.
میر کار و کسب را از آن سنین ابتدایی زندگیاش آغاز نموده و همچنان در سن ۸۲ سالگی پرتوان به کارش ادامه میدهد.
به آن روزها که فکر میکند خاطرههای شیریناش زنده میشود. حرفهای زیادی برای گفتن دارد. بخشی از حرفهای او در این نوشته آمده است.
در میان خاطرههایی که برایم گفت. این یکی شنیدنیتر به نظر میرسد؛ روزی از اداره دارایی لار برای تمامی حجرهداران کاروانسرا دعوت نامهای آوردند و ما همگی دسته جمعی به لار رفتیم در آنجا خبر بسیار خوشحال کنندهای را دریافت کردیم و آن این بود که به تمامی کسانی که سنشان در آستانه رفتن به خدمت سربازی بود کارت معافیت اعطا نمودند این خبر بسیار خوشحالکنندهای برایمان بود. سن اکثریتمان حدود ۱۸ سال بود بعد از دریافت کار معافیت کار و کسب را با جدیت بیشتری ادامه دادیم.