هفت‌برکه – گریشنا: پس‌لرزه‌های تورم هنوز در حال فشار بر اقتصاد کشور است و نوسان و لغزش قیمت‌ها، قدرت پیش‌بینی و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی را سخت کرده است. در این شرایط، فکر می‌کنید در گراش فاصله طبقاتی در چه سطحی است و دلایل آن چیست؟ چطور می‌توان این اختلاف طبقاتی را کم‌تر کرد؟
دکتر مسلم بمان‌پور، اقتصاد‌دان گراشی، در این یادداشت با تحلیل شرایط و طبقه‌بندی اقتصادی، به این سوالات پاسخ داده است. او دکترای اقتصاد اسلامی خود را از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه امام صادق(ع) گرفته است. او چندین کتاب در حوزه اقتصاد نیز منتشر کرده است.

کارنامه‌ی کامل‌تر او را در این خبر گریشنا بخوانید. پیش از این مجله ویدیویی «کلاک» گفت‌وگویی ۱۵ دقیقه‌ای با او انجام داده است که از این‌جا می‌توانید بار دیگر آن را مرور کنید.

Dr. Moslem Bemanpour

دکتر مسلم بمان‌پور: موضوع فقر و فاصله طبقاتی یکی از آسیب‌هایی است که همیشه پس از وقوع شوک‌های سرسام‌آور اقتصادی در یک جامعه بر صدر اخبار و موضوعات روز قرار می‌گیرد. اگر چه به دلیل وجود تفاوت در سطح توانایی افراد، استعداد‌ها و دیگر مولفه‌ها که عموما از وجود تفاوت‌های ذاتی و اکتسابی سرچشمه می‌گیرد، وجود درجه‌ای از اختلاف طبقاتی که در هر جامعه‌ای اجتناب‌ناپذیر است، اما تعمیق بیش از حد آن به نحوی که نتوان تفسیری از آن به دلایلی که عنوان شد ارائه کرد، می‌تواند منشا بسیاری از نابسامانی‌های اجتماعی باشد.

امروزه طبقات اجتماعی صرفا مفهوم اقتصادی پیدا کرده است. اگر یک کارگر در جامعه از نظر اجتماعی در طبقه پایین‌تری از یک معلم قرار داشته باشد، اما به لحاظ اقتصادی از سطح درآمد و ثروت بالاتری برخوردار باشد، در نگاه جامعه در طبقه بالاتر اجتماعی نیز طبقه‌بندی می‌شود! به بیانی دیگر، در جوامع امروز، مفهوم طبقه بیش از این که مفهوم اصالت فرد و خانواده را در نظر بگیرد، به درآمد و سطح ثروت فرد در بافت و ساختار اقتصادی آن جامعه بستگی دارد.

شوک‌های اقتصادی در کشور ما هر از چند گاهی در واقع نوعی غربالگری مجدد در طبقات اقتصادی ایجاد کرده و فاصله طبقاتی را در سطوح وخیم‌تر تعمیق می‌کند. اما طبقات متوسط و پایین درآمدی، شرایط ثبات اقتصادی را بر بی‌ثباتی اقتصادی ترجیح داده و شرایط آرام اقتصادی عموما برای طبقات کارگر، حقوق‌بگیر و کاسب بازاری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

اقتصاد شهر گراش سالیان متمادی است بر تجارت و خرده‌فروشی و توسعه بخش خدمات استوار است. به بیانی فنی‌تر، گراش شهری کاملا واردات‌محور است و اساسا تولید کالا و خدمات که منجر به صادرات آن به شهرهای همجوار شود در سطح پایینی قرار دارد و تراز بازرگانی این شهر که همواره منفی بوده است، در خلال سال‌های اخیر، همچون سایر شهرهای کوچک کشور، وخیم‌تر نیز شده است. بنابراین منابع درآمدی اغلب خانواده‌های شهر که کسب و کاری خصوصی در محدوده جغرافیایی شهر داشته‌اند، همواره روند نزولی داشته است. این روند نزولی در کنار عوامل دیگری که عنوان می‌شود منجر به ایجاد فاصله طبقاتی ناخوشایندی نیز شده است.

در مورد ریشه فاصله طبقاتی در جامعه گراش چند نکته حائز اهمیت است که آن را از سایر نقاط شهری کشور متمایز ساخته است. اگر چه مطالعات نشان می‌دهد عواملی همچون نابرابری فرصت‌ها، رانت‌های اطلاعاتی، زد و بندهای سیاسی در عرصه اقتصاد، وجود انحصار دسترسی نابرابر به منابع بانکی و مواردی از این قبیل از عمده ریشه‌های ایجاد فاصله طبقاتی در نقاط توسعه‌یافته کشور است، اما با نگاهی جزئی‌تر در شهر گراش، این تفاوت در نوع منابع درآمدی است که سهم بالایی در تعمیق مشکلات طبقاتی داراست. تفاوت در منابع درآمدی به این معنا که درآمد تمامی خانوارها در شهر گراش لزوما به طور یکسان در معرض شوک‌های اقتصادی قرار نگرفته است.

دو دسته خانوار فارغ از نوع شغل را می‌توان در گراش تعریف کرد. دسته اول خانوارهایی هستند که درآمدشان از قواعد اقتصادی کشورهای حاشیه خلیج فارس تبعیت کرده و همچون نرخ ارز آن‌ها که سالیان سال است با ثبات بوده، دچار نوسان نشده است؛ و در مقابل دسته دوم، خانوارهایی که اتفاقا بخش اعظمی را به لحاظ جمعیتی به خود اختصاص داده‌اند (عموما حقوق‌بگیران و کاسبان بازاری)، خانوارهایی هستند که درآمدشان به طور مداوم دستخوش تغییرات نامطلوب اقتصادی شده است. به بیان دیگر، تفاوت منابع درآمدی خانوارها (که بخشی به شکل ریالی و بخش دیگر به شکل ارزی است) باعث تعمیق شکاف درآمدی شده است.

اما این قضیه تنها به تفاوت منابع درآمدی ختم نمی‌شود بلکه اوج وخامت موضوع جایی است که این تفاوت درآمدها به نوعی بازی با جمع صفر را رقم زده است. یعنی به همان اندازه که درآمد واقعی خانوارهای دسته دوم متحمل کاهش شده است، درآمد واقعی خانوارهای دسته اول رشد کرده است. برای درک بیشتر موضوع، یک مسابقه اتومبیل‌رانی را تصور کنید که دو دسته شرکت‌کننده در آن در مسیرهایی خلاف جهت همدیگر به سرعت در حال حرکت هستند و به جای این که به همدیگر نزدیک شوند با سرعت چند برابری از همدیگر دور می‌شوند.

اگر چه بسیاری از خانوارهای گراشی به زعم خود، خود را در طبقه متوسط درآمدی طبقه‌بندی می‌کنند، اما سطح درآمد و ثروت بسیاری از آن‌ها فاصله زیادی با همدیگر دارد و سطح درآمد و ثروت همه آن‌ها فاصله بسیار بیشتری با طبقاتی که ما از آن‌ها به عنوان دسته اول یاد کردیم دارد. جهت این طبقه‌بندی نادرست به سبک زندگی خانوار دسته اول بازمی‌گردد که تمایل چندانی به بروز ثروت خود در نوع و شیوه‌ی زندگی خود ندارد. البته این موضوع در نسل جوان این خانوارها کم‌رنگ‌تر شده و تمایل بیشتری به خودنمایی و تطبیق سبک زندگی خود با میزان درآمد و ثروت خود دارند. این موضوع می‌تواند نسل جدید اعضای خانوار دسته دوم را وادار به بازنگری در طبقه درآمدی واقعی خود به سمت طبقه پایین اقتصادی سازد.

مضاف بر این در خلال سال‌های اخیر، بخش عمده‌ای از خانوارهایی که عموما دسترسی به آموزش عالی داشته و نقش تعیین‌کننده‌ای در هدایت جامعه به لحاظ فکری دارند و در همه جای دنیا به عنوان طبقه متوسط طبقه‌بندی می‌شوند نیز به شهرهای دیگر مهاجرت کرده‌اند و بخش دیگری از آن‌ها نیز به علت توسعه‌نیافتگی اقتصادی شهر، پس از فارغ‌التحصیلی بیکار مانده‌اند و یا به دلیل درگیری بازارها با رکود اقتصادی، کسب و کارشان با اختلال مواجه شده است. و یا در بازه‌های زمانی مختلف هم‌زمان با نوسانات اقتصادی به طبقات پایین‌تر سقوط کرده‌اند.

بنابراین هم فاصله طبقات بالا و پایین درآمدی بیشتر شده و هم بخش عمده‌ای از طبقه متوسط از شهر حذف شده‌اند. تبعات حذف طبقه متوسط علاوه بر از دست دادن نیروی انسانی تحصیل‌کرده به عنوان موتور رشد اقتصادی شهر که طبیعتا رشد و توسعه اقتصادی سال‌های آتی را تهدید خواهد کرد، خارج شدن سرمایه‌های متوسط و کوچک از شهر نیز هست، زیرا به دنبال جایی برای امنیت سرمایه‌ی هر چند ناچیز خود می‌گردند.

مخلص کلام این که تحلیل رفتن طبقه متوسط و بزرگ شدن طبقات پایین‌ درآمدی در شهر که حاصل تفاوت در منابع درآمدی خانوارها است از یک سو و قفل شدن منابع سرمایه‌ای شهر عموما در بخش زمین، مسکن و مراتع عموما بدون بدون بازدهی اقتصادی (همچون درآمد ناشی از کشت برنج، تولیدات صنعتی و … و نه افزایش آن‌ها) که دز زمانی دیگر به تشریح آن خواهیم پرداخت، نه تنها باعث افزایش نابرابری‌ها، بلکه اثرات نامطلوب اجتماعی آن باعث فرسایش شدید انضباط اجتماعی، ایجاد ناامنی‌های اجتماعی، ناهنجاری‌هایی مثل اعتیاد، افسردگی (خصوصا در گروه سنی نوجوانان که جایگاه اقتصادی خانواده برایشان از اهمیت بالایی برخوردار است) و از بین رفتن ظرفیت توسعه اقتصادی و اختلال در روند اصلاح نابرابری‌ها می‌شود.

البته علی‌رغم همه این معضلات، این پایان راه نیست؛ بلکه راهکارهایی برای غلبه بر این ناملایمات وجود دارد. ایجاد نظام بانکی کارآمد مبتنی بر توانمند‌سازی صنایع شهر، کاهش فاصله دهک‌های درآمدی با سیاست‌های اصلاح و افزایش سطح دستمزدها و بیمه همگانی، حمایت از فعالین اقتصادی با توسعه زیر‌ساخت‌ها، افزایش کارآفرینی و برقراری نظام مالیاتی شفاف و همه‌گیر، که شامل عواید ناشی از افزایش ارزش کالاهای سرمایه‌ای از جمله زمین و مسکن باشد، می‌تواند زمینه را برای رفع شکاف طبقاتی فراهم آورد. اما تمامی این راهکارها در گرو تثبیت شرایط اقتصاد کلان کشوری می‌باشد؛ چه این که می‌بایست به شهر گراش و اقتصاد نوپایش به عنوان جزیی از کل نگریست.

Dr. Moslem Bemanpour 1