ادامه گفتار یکم: در ادامه بحث گفتار یکم، نویسنده در ارتباط با نقش و تاثیر سرمایه، کار و همت اهالی منطقه شاغل در کشورهای جنوبی خلیجفارس در عمران، آبادی و توسعه موطن اجدادی خود، رسیدهایم به شهری آباد و پررونق ولی به ظاهر غیر وابسته به درآمد از خارج. تاکید نویسند بر «به ظاهر» است.
پیش از این دو پاره از یادداشتهای «گراشی از دبی» منتشر شده است:
پاره اول: فراخوان: چگونه سرمایههای «بندرروها» در خدمت توسعه منطقه قرار میگیرد؟
پاره دوم: گفتار یکم: انتقال ثروت باید به سمت کارآفرینی برود
و اکنون پاره سوم: ادامه گفتار نخست: اقتصاد لار فقط به ظاهر به در آمد خارج وابسته نیست
نمونه دوم: لار
لار شهر نمونه / مرکز شهرستان لارستان است ، چرا شهر لار را انتخاب کردهام نه شهرستان لارستان. به این دلیل که بخشها و شهرهای قرار گرفته در این شهرستان تا حد زیادی شبیه شهر گراش است و همانند گراش تقریباً تمامی عمران، آبادی، پیشرفت و توسعه آنها وابسته به کار و درآمد اهالی آنها در خارج است وکمترین اثر و نشانه از توجه دولت و حکومت در آنها دیده میشود. همان شرح و توصیفی که برای گراش در بخش اول این نوشته بیان شده کم و بیش برای شهرها و بخشها این شهرستان نیز صادق است. از بخش قدیمی و معروف اوز و بخش صحرای باغ اطلاعات بیشتری دارم و می دانم حتی شاید بیشتر از گراش متکی و وابسته به درآمد خودشان از کشورهای خلیج فارس هستند و به جرات میتوان گفت این دو بخش وسیع و تا حدودی بخش جویم در لارستان از دیدگاه دولت و حکومت فراموش شدهاند و تنها در هفته وحدت و یا اگر حکومتیان، روحانیان و یا کارگزاران دولت نیاز به یک کار تبلیغاتی داشته باشند از این بخشها یادی میشود.
اطلاع میدانی من از بخش بنارویه، مرکزی و بیرم کمتر است. نخبگان و کنشگران اجتماعی این بخشها قطعا بهتر میتوانند اطلاعات درست و جامعتری ارائه کنند. در این گفته منظور من این نیست که فرماندار و یا مدیران ادارات مختلف شهرستان به این بخشها و روستاهای آن سرکشی نمیکنند؛ یا احوالی از آنها نمیپرسند. اتفاقا این کار را خوب هم انجام میدهند، در بیشتر موارد دسته جمعی هم میروند و برای معتمدین و روحانیان آنها حرمت و احترام قائل هستند و زحمت میکشند و پروژهای عمرانی خیرین در این بخشها و روستاها را گلنگ زنی کرده و یا افتتاح میکنند. حتی اخیراً جلسه مشترک با استاندار فارس نیز برایشان گذاشتهاند. ولی عملاً توجهی از نظر برنامهریزی برای پیشرفت و بودجه برای عمران و آبادی و یا استفاده از نیروهای مدیریتی آنها فراموش شده هستند و عملا انکار میشوند. در صورتی که مردمان این بخشهای لارستان به همراه مردمان شهرستان بستک علاوه بر دارا بودن بیشترین سرمایه و ثروت فردی، بالاترین نقش مدیریتی، تکنوکراتی و اقتصادی را در کشورهای جنوبی خلیج فارس دارا هستند و در سازندگی و توسعه این کشورها نقش اساسی دارند اما متاسفانه در وطن خودمان فراموش شده و انکار شده به نظر میآیند. (در گفتارهای آینده در باره استعدادهای اقتصادی و مدیریتی این مردمان بیشتر خواهم گفت)
شهر لار بزرگترین ، پرجمعیتترین و پررونقترین شهر منطقه است. به چه دلیل ؟
به دلیل این که سالهای طولانی مرکز فرمانداری و اداری کل منطقه بوده است و این شانس و فرصت را داشته که نسبت به دیگر بخشهای منطقه از امکانات و بودجه دولتی (اگر واقعا بودجهای بوده؟) و مزایای جانبی اقتصادی به دلیل مرکز بودن بیشترین استفاده را ببرد. این یک امر طبیعی و قابل درک است و جای ایراد و گلهای نیست. در این راستا و اتکا به همین موقعیت و شانس اداری؛ در یک پروسه زمانی تقریبا نود ساله؛ یعنی از اولین روزی که تشکیلات مدرن اداری و کشورداری توسط پهلوی اول در ایران بنیان نهاده شد و با آمدن زنده یاد سرهنگ همت به عنوان نماینده رسمی دولت مدرن به لار تغییرات اولیه و ابتدایی توسعه آغاز شد؛ کم کم و به تدریج در طول این نود سال دو رویداد و اتفاق مهم توامان پیش آمده و توانسته است دگرگونی و تغیرات ژرف و تاثیرگذاری بر چگونگی معیشت، کسب کار و درآمد بخش عمدهای از مردم لار داشته باشد که تفاوتهای قابل ملاحظهای با دیگر شهرهای منطقه جنوب فارس و غرب هرمزگان در آن به نظر آید و این خیال و توهم برای بخشی از مردم لار به خصوص قشر نخبه و تحصیل کرده آنها که اغلب کارگزاران، مدیران و کارمندان دولتی هستند پیش آید که شهر لار تافتهای جدا بافته از دیگران است که نشاط و حیات اقتصادی آن ربطی به پول و درآمد مردم در کشورهای جنوبی خلیج فارس ندارد، بلکه توسعه و آبادانی لار قائم به ذات است و یا دولتبنیاد است. همچنین انتقال و سرایت این تفکر و باور اشتباه به دیگر مردمان منطقه سبب شده است اکثریتی از مردمان بخشها و شهرهای تابعه این شهرستان و بخشهای جدا شده از آن که خود اکنون شهرستان هستند این قضاوت ناصحیح را داشته باشند که هر چه بودجه و امکانات بوده در لار استفاده شده و بقیه در محرومیت ماندهاند که این خود قضاوتی نادرست است و برای همکاری و هماهنگی و حرکت آینده کل اهالی منطقه همزبان و هم فرهنگ به سوی یک توسعه پایدار و مولد ثروت و درآمد بسیار مضر و مانعی خطرناکی خواهد بود.
پس نیک خواهد بود که هر چه زودتر و با حسن تسامح تمامی نخبگان و فعالین اجتماعی و سیاسی منطقه بخصوص شهر لار بکوشند که این نوع قضاوت نادرست را هر چه زودتر از اذهان عامهی مردم بزدایند و همگان را به حسن همکاری مشترک اقتصادی و عمرانی آینده تشویق نمایند . البته من منکر این نسیتم که تنگ نظریها ، مانع تراشیها و سنگ اندازیهای فراوانی از طرف بخشی از نخبگان و مسئولین لاری؛ نا آگاه به خیر خود و دیگران در چگونگی ارتقاء سیاسی و پیشرفت دیگر شهرها و بخشهای منطقه بوده وهنوز هم ادامه دارد (در گفتارهای آینده به عدم درک و نا آگاهی بعضی از مسئولین شهر و ده محور وضرر و زیانهای ناشی از کار و نگرش آنها خواهم نوشت) ولی در این گفتار بحث بر نقش درآمد و سرمایه مردمی و مقایسه با بودجه دولتی در عمران و آبادی شهر ودیارمان است که باید قبول کنیم، بودجهای قابل توجه و چشمگیر دولتی در کار نبوده که لار حیف و میل کرده باشد چون اگر غیر از این بود بایستی در خود لار شاهد وجود ساختمانها و ساخت و ساز دولتی مهمی میبودیم؛ در صورتی که هم اکنون اثری قابل توجه از ساخت و ساز دولت در لار به چشم نمیآید واگر هم بندرت دیده شود بیشتر به اسم دولت بوده ولی با دوپینگ کمک خیرین تکمیل شده است.
رشد مدارس و ادارات همراه با مرکز محوری
دو رویداد مهم توامان که تغییرات کیفی و قابل ملاحظهای در چگونگی معیشت و در آمد بخشی از مردمان لار داشته به اختصار میتوان چنین توضیح داد:
۱- راهاندازی ادارات و شروع به کار مدارس: تا قبل از شروع به کار دولت مدرن در ایران در حدود نود سال قبل چگونگی و ساز و کار در آمد و امرار معاش مردم لار تفاوتی با شهرهای دیگر منطقه نداشته است. تقریبا میشود گفت به یک تناسب همانند با دیگر جاهای منطقه روزگار خود را سپری میکردهاند و به همین تناسب جمعیتی نیز؛ مردمان لار برای امرار معاش زندگی و درآمد بیشتر به امارتهای جنوبی خلیج فارس میرفته اند، باز مثل همه منطقه بعضی به صورت فصلی فقط برای کار و اکثریتی هم برای مهاجرت کامل به آن سوی آب رفتهاند. تعداد زیادی از خانوادههای متمول و صاحب اسم و رسم و یا عادی که در کویت، قطر و دبی با پسوند فامیل یا قبیله لاری شناخته میشود از همین گروه از مردمان لار هستند و البته جمعیتی بیشتری هم هستند که از پسوند لاری استفاده نمیکنند.
راه اندازی ادارات در لار سبب شد که به تدریج هر اداره چندین نفر لاری را به استخدام خود درآورد و به عنوان کارمند دولت شروع به کار شوند. هر ساله نیز هم به کیفیت (رتبه شغلی) و هم به کمیت (تعداد) کارمندان لاری دولت در شهر لار اضافه میشد. سیر جذب نیروی کار لار برای کارمند دولت شدن در ابتدا کند و آهسته بود. با شروع به کار مدارس جدید و دبستان، بعد دبیرستان و فارغ التحصیل شدن عدهای با مدرک ششم ابتدایی که در بدو استخدامهای دولتی مورد نیاز بود. سپس مدرک سیکل و بعد دیپلم دبیرستان، پروسه کارمند شدن بخشی از جمعیت کاری لار را به صورت تصاعدی بالا برد و به صورت کنونی در آمد. آنچه در اینجا میخواهم بگویم این است چون لار مرکز شهرستان بوده به طور خودکار اولینهای هر بنیاد و توسعهای در منطقه از لار آغاز میشد. و این اتفاق افتاده که بخشی از جمعیت فعال آن کم کم و به مرور زمان تغییر شغل دهند و از کار کردن فصلی در کشورهای جنوبی خلیج فارس به نیروی کارمند دولت و یا موسسات خدماتی جانبی آن که به تدریج در منطقه به وجود آمده تبدیل شوند. این بدین معنی نیست که کلاً کار و درآمد داشتن از کشورهای جنوبی خلیج فارس را تعطیل کرده باشند. خیر. هنوز هم بخش قابل ملاحظهای از مردم شهر لار در این کشورها به کسب و کار مشغول هستند و هنوز هم محل و نبض درآمد و ثروت اغلب خیرین بزرگوار لاری از این کشورهاست.
۲-سنترالیسم یا مرکز محوری: همانگونه که در نود سال قبل و شروع دولت نوین در ایران پروسه مرکز محوری در اولویت کار دولت قرار گرفته بود؛ در شهرستانها نیز در قد و قواره شهرستان و حدود و اختیار قانونی خودش این پروسه نیز در حال تکوین بود. این پروسه درست همانند رویداد شماره یک، تاثیر ژرفی دیگری بر چگونگی معیشت زندگی و درآمد و کار بخش دیگری از مردم شهر لار داشت. بدین شکل که به دلیل به وجود آمدن انواع و اقسام کارها و نیازهای جدیدی که به دلیل تغییرات مدرنسازی کشور و مرکز محوری برای مردم به وجود میآمد، مانند متداول شدن شناسنامه و سربازی و یا ایجاد بر قراری امنیت با شهربانی و ژاندارمی، دادگستری، دارایی، فرهنگ (آموزش و پرورش) و ادارات و تشکیلات دولتی دیگر؛ اجبار و ضرورتی برای مردمان سایر شهرها و روستاهای منطقه پیش میآورد که برای هر کاری باید به مرکز شهرستان بروند. در صورتی که تا قبل از تشکیل دولت مدرن پهلوی این اجبار و ضرورت وجود نداشته است. با وجود این که شهر لار مرکز سیاسی منطقه بوده است ولی از نظر مراودات اقتصادی و یا حل و فصل کارهای خود قائم به ذات خودشان بودند. مثلا قافله تجاری خنج مستقل از لار از راه فداغ و صحرا باغ با بنادر در ارتباط بودهاند و حتی اوز و گراش هم که خیلی نزدیک به لار بودهاند از این قاعده مستثنی نبودند و از هر راهی که برایشان در آن سفر امنیت بیشتری داشته استفاده میکردهاند. حتی اگر از راه تنگ خور کاروانشان به سوی بنادر آمد و شد داشتهاند کاری به شهر لار نداشتهاند. برای اوزیها در مسافرت و تجارت حتی با شیراز و جهرم از راه کهنه و شرفو و یا بلوکات استفاده میکردهاند بدون نیاز به لار رفتن.
میخواهم بگویم بعد از پروسه مرکز محوری پهلوی اول؛ اجبار و ضروتی برای تمامی مردم منطقه پیش آمد که برای انجام کارهای مختلف بایستی به شهر لار بروند و هر چه از زمان و آغاز به کار دولت پهلوی میگذشت این اجبار و ضرورت بیشتر میشد و تا پایان حکومت پهلوی دوم تقریبا این روند ادامه داشت و حتی در اوایل انقلاب اسلامی و با کوپنی و دولتی شدن توزیع ارزاق و نفت و تغییرات حاصله از انقلاب این روند برای چند سالی بیشتر هم شد. این اجبار و ضرورت آمدن به لار برای عامه مردم در منطقه سبب به وجود آمدن انواع و اقسام کارها و شغلها برای بخش دیگری از مردم لار را فراهم کرد و لاجرم هر ساله عدهی بیشتری از مردم لار در دیار خود به کسب و کار مشغول شدند. تا به شکل امروزی رسیده که لار به شهری آباد و پر رونق تبدیل شود که در نظر و نگاه اول چنین به نطر آید که عمران و آبادی آن به در آمد از خارج متکی نیست؛ و اگر هم درآمد و ثروت مردمان منطقه از کشورهای خلیج به هر دلیل در آینده به منطقه نرسد گردی به رخسارش ننشیند و آزاری به مردمانش نرسد. در صورتی که اینچنین نیست. در واقع و حقیقت حرکت اقتصادی و بازار کار و درآمد در خود شهر لار تابعی است از درآمد و ثروت کار و تلاش مردمان شهرها، بخشها و روستاهای منطقه که در کشورهای جنوبی خلیج فارس به کار و تلاش مشغول هستند. البته نباید فراموش شود که هنوز هم بخش قابل ملاحظه و تاثیرگذاری از مردم خود شهر لار در کشورهای جنوبی خلیج فارس به کار و تلاش مشغولند و همت و سرمایه آنهاست که در عمران و آبادی و پیشرفت شهر لار نقش اساسی دارند.
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است: بحث اساسی گفتار اول نویسنده این ادعاست که هر آنچه از ساخت و ساز، عمران و آبادی و پیشرفت و توسعه در تمامی شهرها، بخشها و روستاهای منطقه از یک صد سال گذشته تاکنون به وجود آمده به دلیل انتقال درآمد و ثروت مردم این منطقه از کشورهای جنوبی خلیج فارس بوده است و انتقال این درآمد و ثروت در چگونگی کیفی و کمی پیشرفت و توسعه کنونی دیارمان نقش محوری و اساسی داشته است. به زبان بی تعارف تاکنون دولت نقش چندانی در عمران و آبادی نداشته و برای اثبات این ادعا به عنوان شاهد و نمونه ارقام و اعداد بودجه دولتی و کارهای انجام شده مردم در شهر گراش به تفصیل آورده شد و تاکید شد که که اگر گراش را بر دارید و جایش اسم هر شهر و بخش و روستای دیگر منطقه را بگذارید کم و بیش همانند هستند.
کدام ثروت لار را آباد کرد؟
هم اکنون ادامه همین بحث شهر لار است که گفتیم ظاهر امر شاید ادعای نویسنده برای این شهر درست نباشد و یا عدهای از نخبگان و مسئولین شهر لار دیدگاهی دیگر داشته باشند و بودجه دولتی را محور اساسی عمران و آبادی شهر لار بدانند؛ لذا ضرورت دارد کمی بیشتر در این مورد بحث شود. باتوجه به دو رویدادی که در بالا به صورت مختصر و مفید در چگونگی تغییرات معیشتی اکثریت جمعیت کاری شهر لار بیان شد. می توان نتیجه گرفت که دو گروه مورد اشاره بالا هیچ کدام نمیتوانسته اند منشاء درآمد و تولید ثروت اساسی و قابلی باشند که محور عمران و آبادی شهر لارقرار گیرند.
اول -کارمندان که در سالهای اولیه تغییرات معیشتی مردم لار هر چند خوشحال و راضی بودند که در شهر خود امرار معاش میکنند و نیازی به غربت رفتن ندارند ولی با حقوق کارمندی نمیتوانستند ثروت قابلی به دست آورند مگر این که میراثی از گندمزارهای دیم و یا نخلستانهای پدری در اطراف و حاشیههای شهر به آنها رسیده باشد. این روند رضایت دریافت حقوق کارمندی و شاغل بودن در شهر خود تا سالهای اولیه انقلاب اسلامی ادامه داشت ولی امروز حقوق کارمندی کفاف یک زندگی در لبه خط فقر کشور نمیکند تا چه برسد به پس انداز ثروت. هر چند هم که به کار دوم و سوم و درآمدهای جانبی مشغول شوند باز هم پساندازی نخواهند داشت که در عمران و آبادانی شهر به کار گرفته شود.
دوم – صاحبان کسب وکار، حرفه و فن و انواع خدمات: رونق و آبادی و یا شلوغی و ازدحام بازار و خیابانهای شهر لار مدیون این گروه از مردمان فعال و کوشا است. علاوه بر تامین احتیاجات روزانه قشر وسیع کارمندان کشوری و لشگری و دیگر کارکنان شاغل در شهر لار روزانه صدها ماشین سواری و باری از اقصا نقاط بخشها و روستاهای شهرستانهای لارستان، خنج، گراش و بستک برای داد وستد و یا انجام کارهای اداری، مسافرتی و یا درمانی وارد شهر لار میشوند و اینها هستند که چرخ اقتصادی و معیشتی این گروه از مردمان لار را به حرکت در میآورند و به اصطلاح سودی عظمایی به شهر لار میرسانند. سوال اساسی اینجاست این قشر سوداگر که برای تهیه و خرید انواع و اقسام احتیاجات زندگی روزانه به لار میآیند و به مردم لار درآمد و ثروت میرسانند؛ پول و ثروت خودشان از کجا آوردهاند؟ با توجه به اشارات قبلی در این گفتار در فقدان تولید ثروت از معدن، صنعت و کشاورزی و دامپروری چارهای نداریم جز این که قبول کنیم همه پولها و ثروتی که در سیکل کاری و اقتصادی این گروه قرار دارد از درآمد و ثروت بدست آمده از کشورهای جنوبی خلیج فارس است و اگر برای این گروه در توسعه و پیشرفت شهر لار نقشی در نظر بگیریم باز غیر مستقیم به درآمد و ثروت آمده از خارج وابسته است. لذا شورای اسلامی شهر لار، شهرداری لار، اداره مالیات و دیگر دوایر دولتی که به انواع و اقسام قوانین مختلف اداری و شهری از این قشر و گروه از مردم در شهر لار مالیات و عوارضهای گوناگون میگیرند به یاد داشته باشند که اگر درآمد مردم منطقه از خارج نبود پولی و درآمدی برای این گروه بزرگ در شهر لار به وجود نمیآمد تا به شما عوارض و مالیات بدهند که بتوانید صرف عمران و سازندگی شهر کنید.
می خواهم در اینجا از آقای مسعود راستی تشکر کنم؛ چون گفتههای ایشان در حضور استاندار فارس کاملا در راستای ثبوت ادعا و گفتههایم میباشد و بهتر از من توانسته لب مطلب را بیان کند آنجا که میگوید «صدها مسجد و مدرسه و آبانبار و پل و بیمارستان و اورژانس و فرودگاه و ورزشگاه و خوابگاه و کتابخانه و سرای سالمندان و حتی پارکها و خیابانها و دهها عنوان دیگر از بناهای خیر توسط لارستانیها از عرق جبین و زحمت وتلاش غریبانه در کشورهای بیگانه صرف زادگاه خود کردهاند حلالشان باد خداوند را شکر میکنیم» این سخن در حضور استاندار فارس و هیئت همراه با انواع و اقسام مسئولین دولتی و حکومتی و دینی بیان شده، البته اگر دولت و حکومت نقشی مختصری هم در عمران وآبادی لار داشتند قطعاً به ایشان یادآوری میکردند و در برابر سوال پایانی ایشان که میپرسد «استاندار محترم چه باید گفت؟ و چه باید کرد؟ شما بفرمایید.» جوابی داشتند.
دو نمونه از نقش درآمدهای خارجی در اقتصاد لار
با سخن آقای راستی دیگر برای من حجتی نمیماند و نیازی نیست که بخواهم برای ثبوت ادعا خود به بودجه سالیانه دولت و مقایسه با کارهای انجام شده و یا در حال انجام خیرین لار بپردازم. فقط در اینجا برای بهتر دیدن نقش درآمد و ثروت آمده از خارج به طور خلاصه به دو بخش فعالتر و پر رونقتر اقصادی و اجتماعی لار اشاره میکنم تا شاید بیشتر در حافطه مسئولین و کارگزاران دولت و دین ماندگار بماند و بدانند که آبادی و رونق این دیار نه مدیون شماست بلکه به قول آقای مسعود راستی ثمره عرق جبین و زحمت وتلاش غریبانه ما در کشورهای بیگانه است.
۱- بهداشت و درمان: دوماه قبل برای افتتاح مرکز بهداشتی درمانی روستای بیغرد در خنج یک لشکر مسئولین درمان و بهداشت سه شهرستان لارستان، خنج و گراش به همراه دکتر جعفرپور نمایده مجلس شورای اسلامی و عده زیاد دیگر از انواع مسئولین مختلف به زحمت افتادند و با سلام و صلوات مرکز دو میلیارد تومانی بهداشت و خیر ساز این روستا را افتتاح کردند. برای چه این همه آدم و لشکر در آنجا بودند فعلا بحث ما نیست فقط به گفته خانم دکتر عاطفه رئوفی رئیس فعال و محترم دانشکده علوم پزشکی لارستان در آن سفر توجه بفرمایید. ایشان فرمودهاند سال ۹۴دانشکده علوم پزشکی لارستان ۸۱ هشتاد و یک میلیارد تومان پروژه عمرانی را کلنگ زده که تعدادی از آنها به پایان رسیده، ایشان فرمودند از این تعداد ۱۷ هفده میلیارد تومان پروژه دولتی بوده و بقیه خیرین همت نمودهاند. البته ایشان نفرمودند که همت و پول خیرین نقد است و بودجه دولتی نسیه؛ که اگر برسد؟. کاش آقای جعفر پور به بیغرد نمیرفت و به جای آنجا عوضش میرفت وزارت خانه بهداشت و درمان و در کریدور راهپلههای آن وزارت خانه در جستجو وصول طلب بیمارستانهای این سه شهرستان از دولت و باز پس گرفتن طلبمان از دولت میشد که حدالاقل اگر دولت برای پروژهای پول نمیدهد بدهکاری خود را به این بیمارستانهای خیرینساز بپردازد .و صد کاش دیگر هم اگر امام جمعه محترم لار هم به جای بحث اقتصاد مقاومتی و نصیحتهای منبری در دانشکده علوم پزشکی میفرمودند اگر این درآمد و ثروت خیرین از کار در خارج نرسد خانم دکتر رئوفی این ۸۱ میلیارد تومان از کجا بیاورد.
۲- فرودگاه: در این شکی نیست که پایه و اساس وجودی این فرودگاه بر مبنای نیاز و کوشش مردمان منطقه که در کشورهای جنوبی خلیج فارس به کار و فعالیت مشغول هستند بوده است و از روزهای اولیه ایده و فکر بنای این پایانه تا به امروز که به صورت چهارمین فرودگاه کشوری برای پروازهای خارجی در آمده تمامی به گونه مستقیم و یا غیر مستقیم (پرداخت عوارض فرودگاه لارکه سالها گرفته میشد) در ارتباط با درآمد و ثروت این مردمان بوده و هست .و آنچه هم اکنون دولت از این فرودگاه در آمد دارد مثل گرفتن عوارض خروج از مسافران که روزانه برای کار و معیشت زندگی به کشورهای جنوبی خلیج فارس میروند و یا گرفتن گمرگی در بازگشت آنها اگر پیش از مقررات سوغات و بار داشته باشند. باز از درآمد و کار این مردمان است. البته بعضی وقتها بعضی از مسئولین فرودگاه آمدن هواپیماهای نو این کشورهای جنوبی خلیج فارس نوعی افتخار و منزلت برای خود و فرودگاه میدانند ولی باور کنید برای ما اغلب مردمی که دراین کشورها هستیم مایه دلگیری و حسرت است که چرا ما که میتوانستیم خودمان صاحب خطوط هوایی شویم و کار و درآمد برای دیارمان به وجود آوریم و با ندانم کاری و تنگ نظری موفق نشدهایم. فراموش نشود که تعدادی از فرزندان مردمان منطقه خودمان در بوجود آمدن خطوط هوایی موفق این کشورها و مدیریت آنها نقش دارند.
در اینجا مجموعه گفتار اول نویسنده به پایان می رسد در گفتارهای بعدی کمکم به چگونگی استفاده بهینه از درآمد و ثروت مردم منطقه و راههای عملی مشارکت عمومی در تبدیل کردن دیارمان به سرزمینی کار آفرین و مولد ثروت بحث خواهیم داشت.
گراشی
۲۲ آذر ۱۳۹۵
تمام این حرفا صحیح
ولی در جریان شهرستان شدن گراش، صحبت ها، فیلم ها، شعرها، خطابه ها، درگیری ها، شعارها و… دیدیم که مشخص شد چقدر همسایه خوبی هستند.
بریتیش
۱۸ آذر ۱۳۹۵
[…] گزینه اصلی داشتن ارتباط تجاری با جهان هست نه در خود فرو رفتن و طعم اختلاس چشیدن.
نام شما...
۱۷ آذر ۱۳۹۵
بقول معروف : خرت برون چکار داری به نرخ نون
گراشی
۱۷ آذر ۱۳۹۵
میشه بگید نویسنده این مطالب دقیقا چه شخصیه؟!
محمود
۱۷ آذر ۱۳۹۵
سلام من به نوبه خودم ازاین نویسنده خوب شهرستانمان که واقعا مطالب درست وبه جا رافرمودندتشکرمیکنم
علی
۱۷ آذر ۱۳۹۵
من که حوصله خواندن این مطلب را نداشتم