هفت‌برکه: سومین برنامه‌ی «چَشیاد» با پخش مستندهای مردم‌شناسی از یوسف محمودپور، مستندساز اهل هُنگویه شهرستان بستک، در سالن سینما فرهنگ گراش، پنجشنبه‌شب ۲۹ آبان‌ماه ۱۴۰۴ با استقبال علاقه‌مندان برگزار شد. این سومین حضور محمودپور در گراش پس از دو دوره حضورش در جشنواره فیلم کوتاه کل است. مستندهای او با محوریت فرهنگ و رسوم مردم هُنگویه شهرستان بستک، زادگاهش، روایت مردم این منطقه از دل قصه‌ها است.

Chashyad 3 Yousef Mahmoudpour 1

مستندهایی از دل گرمای خاک و آسمان هُنگویه

برنامه‌ی چشیاد که هر ماه به تماشا و بحث و گفتگو پیرامون مستندهایی از جنوب ایران اختصاص دارد، این بار به سراغ یوسف محمودپور رفت. محمودپور متولد سال ۱۳۵۴، از سال ۱۳۷۴ فعالیت فیلم‌سازی‌اش را آغاز کرده و تاکنون ۱۷ تا ۱۸ مستند ساخته است. او در جشنواره‌های استانی و کشوری زیادی هم شرکت کرده و موفق به کسب تندیس و جوایزی هم شده است. او اکنون به گفته‌ی خودش مشغول ساخت مستندی درباره‌ی محله‌ی «بستکیه» در دبی است.

در بخش اول برنامه، مستندهای «سرانجام این راش‌ها» (۱۳۸۸) «بِرِزه» (۱۳۸۸) «بی‌بی سَلوَر» (۱۳۸۸) «نقطه‌های پرگار» «نمکو»  (۱۳۸۹) و «چرخ زندگی» (۱۴۰۳) پخش شد. این مستندها با محوریت مردم روستای هُنگویه در بخش فرامرزان شهرستان بستک، زادگاه محمودپور و زندگی روستایی و سبک زندگی و قصه‌های نو و کهن آن ساخته شده‌اند.

«سرانجام این راش‌ها» داستان پایان کار فیلمساز با نوار کاست؛ «بِرِزه» داستان ساخت تنور پخت نان محلی؛ «بی‌بی سَلوَر» قصه‌ی یک نامادری و دختری به نام بی‌بی‌سلور؛ «نقطه‌های پرگار» داستان ساخت فرفره‌های بازی چوبی در دست کودکان؛ «نمکو» قصه‌ی ساخت دست‌سازه‌های نمکی دو زن در هُنگویه است که در باور عامه برای دفع چشم‌زخم است؛ و «چرخ زندگی» داستان استادکاری که لاستیک‌های فرسوده‌ی ماشین را به دست‌سازه‌هایی کاربردی برای زندگی تبدیل می‌کند.

دو بار حضور محمودپور در جشنواره فیلم کوتاه کل

در بخش دوم، بحث و بررسی آثار و کارنامه‌ی یوسف محمودپور، با گفتگوی بین کارگردان، مسعود غفوری، مجری برنامه، و تماشاگران آغاز شد.

محمودپور بیوگرافی حرفه‌ای کوتاهی از خودش گفت. او می‌گوید: «فعالیت فیلم‌سازی را از سال ۱۳۷۴ در کنار استاد زنده‌یاد استاد کورش گرمساری در انجمن سینمای جوان بندرعباس شروع کردم و تاکنون ۱۷-۱۸ فیلم ساخته‌ام.»

اما آشنایی محمودپور با گراش به سال‌ها قبل در دوره‌های جشنواره فیلم کوتاه کل برمی‌گردد. محمودپور می‌گوید: «من دو تا سه بار در جشنواره فیلم کوتاه کل گراش شرکت کردم و در طول این مدت، دو بار فیلم‌هایم مقام آورد. ابتدا «رویای شیرین کودکی» سال ۱۳۸۷ و بار دوم در دوره‌ی دهم جشنواره، سال ۱۳۹۲ با فیلم «بِرِزه» در بخش میراث فرهنگی جایزه بهترین  کارگردانی مستند.»

«بِرِزه» نام سازه‌ای برای پخت نان است که از دیرباز مورداستفاده‌ی مردم هنگویه و نقاط دیگر است. این سازه را زنان با استفاده از مصالح طبیعی می‌سازند و بعد بر روی آن نان پخت می‌کنند.

مستندهای تجربه‌گرا با محوریت مردم‌نگاری

غفوری می‌گوید عمده‌ی مستندهای محمودپور در حیطه‌ی مردم‌نگاری و فرهنگ فولکلور مردم منطقه‌ی بستک است. محمودپور می‌گوید: «بیشتر روی فولکلور و فرهنگ مردم و مردم‌شناسی کار می‌کنم؛ در حیطه‌ی پیرامون منطقه‌ی هُنگویه، منطقه‌ی خودمان بوده است. به دلایلی موفق نشده‌ام جاهای دیگر کار کنم. سعی کرده‌ام اطراف و پیرامون خودم، چیزهایی که می‌بینم، بنویسم و تبدیل به فیلم‌نامه کنم و کار کنم. کار تحقیق و نوشتن را حول و حوش نود درصد خودم انجام می‌دهم. کار آخری به نام «چرخ زندگی»، کارگردانی و تحقیق و پژوهش و فیلمبرداری را خودم انجام دادم و فقط تدوین را برادرزاده‌ام انجام داد.»

می‌توان عمده آثار محمودپور را در حوزه‌ی مستندهای تجربه‌گرا دانست. هر کدام از آنها با تحقیقات میدانی و تکیه بر روایت مردم ساخته شده و ایده‌ای تازه دارد. محمودپور هم می‌گوید منابع او روایت سالخوردگان از یک قصه است: «بیشتر می‌روم در جمع مردم و تحقیقات میدانی است. فیلم بی‌بی سَلوَر طبق تحقیقات میدانی بود؛ بیشتر با پیرمردها و پیرزن‌ها صحبت کردم و اینها را یادداشت کردم و مخصوصا قصه که خیلی به دلم نشست که معمولا پدران و اجداد ما قبلا تعریف می‌کردند و دیدم به موضوع کار من می‌خورد و در فیلم استفاده کردم؛ با مادری که کنار گهواره است. سعی کردم ساخت گهواره را از دل همین قصه‌ها به تصویر بکشم.»

مشترکات اجتماعی و فرهنگی منطقه، از شباهت در پوشش، آداب و سبک زندگی تا جغرافیای طبیعی منطقه و قصه‌ها، از نکاتی است که در برنامه‌ی «چش‌یاد» ردپایی از آن را در آثاری که تماشا می‌کنیم می‌توان یافت. زبان و گویش آثار محمودپور، حداقل در این پنج مستند، زبان مردم منطقه‌ی جنوب است که اشتراکات بسیاری دارد. اما به غیر از زبان مشترک، چه نقاط مشترک دیگری در آثار محمودپور وجود دارد؟ محمودپور می‌گوید: «مثلا در فیلم برزه زبان تصویر است و سعی کردم که از گویش‌های خودمان و لهجه‌هایی که آنجا استفاده می‌شود استفاده کنم. برای بیرون هم سعی کردم دیالوگ‌ها را زیرنویس کنم.»

مسعود غفوری در ادامه می‌پرسد: «چقدر این مشترکات زیاد است و می‌شود در این مورد کار کرد؟ بخشی از بار آموزشی این برنامه برای دوستانی است که می‌خواهند قدم در راه مستندسازی بگذارند. کسی که بخواهد شروع کند شما چه پیشنهادی دارید و باید از کجا شروع کند؟» و محمودپور می‌گوید: «کسی که می‌خواهد به این عرصه بیاید، راجع به فرهنگ فولکلور بخواهد کار کند، به نظر من باید بیشتر تحقیقات میدانی انجام دهد. مثلا پیرمردان و پیرزنانی که کهولت سن دارند می‌توانند بسیار کمک‌کننده باشند و تاثیرگذار برای کسی که می‌خواهد شروع کند.»

Chashyad 3 Yousef Mahmoudpour 2

چالش کار با بازیگران زن محلی

با چرخش گفتگو به سمت تماشاگران، فرهاد ابراهیم‌پور، مستندساز و مهمان این برنامه از خنج، اولین کسی بود که سوالی درباره بی‌بی‌سلور و نمکو پرسید. او گفت داستان بی‌بی‌سلور بر اساس یک افسانه است. اما آیا روایت نمکو هم قصه است یا واقعی؟ محمودپور در پاسخ می‌گوید: «خودم خواستم قصه‌پردازی کنم و از طریق قصه این را به مخاطب القا کنم.»

تماشاگر دیگری از نوع برخورد مردم روستا و آن منطقه و عموم مردم و مسئولین در روند گرفتن مجوز و بعد از آن بود. او پرسید: «آیا حمایتی از کار شما بوده است؟» محمودپور هم حمایت مالی از سمت مسئولین ندیده است و مثل همیشه نشان می‌دهد بار مالی فعالیت فرهنگی و هنری مستقل بر دوش اجراکننده‌ی آن است. او در پاسخ می‌گوید: «اگر حمایت مالی منظور شماست؛ متاسفانه نه. حمایت معنوی خیلی‌ها همکاری کردند و سنگ‌تمام گذاشتند و اگر همکاری اینها نبود من نمی‌توانستم این فیلم‌ها را به این شکل بسازم. مثلا در فیلم بی‌بی‌سلور آقایی که در نقش پدر بی‌بی بود، جایش الان خالی است. واقعا در این فیلم به من امید و روحیه دادند و با جان و دل قبول و به من کمک کردند؛ در خواندن شلوا و نواختن جفتی همکاری کردند و اگر این آقا نبود من نمی‌توانستم این فیلم را به این شکل بسازم.»

گرفتن بازیگر از بین مردم بومی و به خصوص بازیگران زن، چالش‌های خودش را در منطقه‌ی جنوب دارد. تعصبات مذهبی و اجتماعی و محدودیت زنان، بیشتر در محیط‌های روستایی؛ می‌تواند حضور آنها جلوی دوربین و پخش آن برای طیف وسیعی از مخاطب را به مشکل بزرگی برای هر فیلمسازی تبدیل کند. صادق رحمانی در مورد انتخاب بازیگران که اکثرا زنان و دختران بودند پرسید. او پرسید: «در زمینه‌ی انتخاب زنان و دختران چه مشکلاتی داشتید؟»

محمودپور در پاسخ این چالش را تایید کرده و می‌گوید: «خانم‌هایی که می‌خواستند همکاری کنند قول هم می‌دادند و من روی اینها حساب می‌کردم، اما سر فیلمبرداری نمی‌آمدند. برای همین کار من یک هفته تا دو هفته تا یک ماه به تعویق می‌افتاد. یا بخشی از فیلم را بازی می‌کردند و بعد ادامه‌اش نمی‌آمدند. شوهرشان یا خانواده‌شان آنها را منصرف می‌کردند و این خیلی برایم سخت بود و مجبور بودم صحنه‌ها را دوباره فیلمبرداری کنم و کلی ضربه می‌خوردم. گاهی حتی بعد از پخش فیلم پشیمان هستند و می‌گویند پخش نکن و نشان نده. گاهی اطرافیانشان یا خانواده می‌گویند نباید ضبط می‌کردید، اما من قبول نمی‌کنم.»

احمد محمودپور، برادر کارگردان، هم در این نشست حضور داشت. او دبیر آموزش و پرورش و رییس انجمن خوشنویسی بستک است. او در مورد نوع پوشش قدیم این مردم گفت: «از جمله اشتراکات نوع پوشش مردم بستک همانطور که در تصویر هم دیده می‌شود در گذشته اینطور بوده است و افسوس می‌خورم چرا بعدها کمرنگ شد. علاوه بر اشتراکات زبان، نوع پوشش هم یکسان بوده است.»

قصه‌ی آفرینش؛ راهی به قصه‌ی ساخت گهواره

صداقت و زلال بودن آثار محمودپور که برگرفته از زادگاه او است، موضوع صحبت دوباره‌ی ابراهیم‌پور بود. او می‌گوید: «در داستان بی‌بی‌سلور که سینمایی کرده‌اید؛ ده تا دوازده دقیقه ابتدای فیلم در مورد داستان آفرینش صحبت می‌کنید و اشاره به آب که شاید اشاره‌ای به آیین میتراییسم باشد. این را از کجا آوردید؟ آیا محلی است و بین مردم آنجا هم است؟ یا خودتان اضافه کردید؟»

این فیلم در جشنواره فیلم کوتاه تهران هم به نمایش درآمده است. محمودپور در توضیحی می‌گوید: «این موارد برای رسیدن به قصه و ساخت گهواره در آنجا همراه با قصه است. لالایی و اینها از دل ساخت این گهواره بیرون می‌آید. صحبت از آفرینش برای روایت همین قصه بوده است. خودم اضافه کرده‌ام. فقط قصه و لالایی بین مردم است و ریشه‌یابی نکرده‌ام که از کجا وارد منطقه‌ی ما شده است. تا جایی که من به خاطر دارم، بزرگان و نیاکان ما وقتی کودک بودیم برایمان تعریف می‌کردند. افزودن داستان بخش اول، آفرینش؛ پیشنهادی از سوی مرکز بود و نقطه‌ای بود برای رسیدن به داستان ساخت گهواره.»

عزیز نوبهار فارسی‌سازی کلمه‌ی «بِرِزَه» را نقد کرد و اصرار فیلمساز برای بومی‌زدایی آن و برگرداندن به «بِرِزِه» را مورد سوال قرار داد. محمودپور در پاسخ گفت: «بِرِزه همانطور که از اسمش پیداست معنی برشته می‌دهد. یعنی نان برشته می‌شود و به همین خاطر همسانی هم دارد؛ بِرِزه. خیلی تفاوتی ندارد و هر کی می‌خواهد هر کدام را تلفظ کند درست است.»

اشتراکات قصه‌ی نامادری و آب و برکه در منطقه‌ی جنوب

معصومه محمدنژاد که اکنون مشغول کار بر روی رساله‌ی دکتری خود در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی با موضوع افسانه‌های فولکلور جنوب است، به گفتگو پیوست. او اشتراکات قصه‌هایی با محوریت نامادری و دختر را در منطقه‌ی ما به طور کوتاه بررسی کرده و می‌گوید: «زنده نگه داشتن این فرهنگ‌ها به هر طریقی ارزشمند است. داشتم به این داستان‌ها توجه می‌کردم. به لحاظ ریشه و ارتباط با آداب و رسوم و اینکه چه اعتقادی در اینها گنجانده شده است. داستان بی‌بی‌سلور و آداب ساخت گهواره از یک طرف و آداب پرورش فرزند از طرف دیگر و داستان آفرینش، ارتباط زیبایی به صورت سلسله‌وار مطرح شده بود. در داستان «بی‌بی‌سلور» و «نمکو» به لحاظ غنایی کاملا قابل بررسی بود. من داستان‌هایی از منطقه‌ی گراش، لار و خنج را جمع‌آوری کرده‌ام. اشتراکات این قصه‌ها در وجود نامادری، آب و برکه و جدایی دختر از مادر است. در این قصه‌ها دختر از اصل خودش یعنی مادر جدا می‌شود و باز پس از طی سختی‌ها و رنج‌ها به اصل خودش در شکل باروری و فرزندآوری برمی‌گردد و تداوم پیدا می‌کند که در این فیلم شما هم دیدیم.»

مستندی تازه: در «بستکیه» کشور امارات  

تماشاچی دیگری از هارمونی خوبی که در فیلم رعایت شده بود صحبت کرد و جزییاتی که یک مستندساز می‌تواند در مستند اجرا کند. او در آخر پرسید: «آیا به تازگی مستندی در حال ساخت دارید؟ چه موضوعی را دوست دارید بسازید؟»

محمودپور خبر از ساخت مستند جدیدش این بار در خارج از کشور داده و می‌گوید: «فیلم‌هایی در دست تولید و کار نیمه‌تمام هم دارم. شرایط سخت شده و اینکه یکی بیاید از لحاظ مالی یا تجهیزات حمایت کند و یک فرصت و موقعیت مناسب برای ما پیش بیاید تا کارها را تمام کنیم. من یک کار تحقیقاتی و پژوهشی را می‌خواهم در خارج از کشور شروع کنم در مورد تاریخ کیف. شهرکی در امارات است به نام «بستکیه» (محله‌ای در مجاور موزه‌ی دبی و خانه‌هایی با معماری قدیمی، کوچه‌های باریک و بادگیرهای مرتفع، که نشان از نوع زندگی مردم در دبی قدیم دارند) می‌خواهم سفری به امارات داشته باشم؛ کار تحقیقاتی‌اش را انجام داده‌ام و این را جزو کارهای آینده‌ام قرار داده‌ام. یک کار نیمه‌کاره هم دارم که مستند پایتابه قدیم است. خانه‌هایی که ساخته‌اند خالی از سکنه است و با سنگ ساخته‌اند، بدون استفاده از هیچ ملاطی و به دلایلی کوه را ترک کرده‌اند و در قسمت پایین کوه زندگی می‌کنند و الان مکانی برای گردشگری توریست‌ها شده است. تصاویر هوایی زیادی گرفته‌ام و هنوز جا دارد آن را من جمع کنم و مشکلاتی داشته‌ام و امیدوارم بتوانم آن را جمع کنم.»

سومین برنامه‌ی «چشیاد» به دقایق پایانی رسید. غفوری در پایان از راه درازی گفت که محمودپور برای سفر به گراش طی کرده است. او می‌گوید: «آقای محمودپور از هُنگویه در منطقه‌ی فرامرزان آمده که ۶۵ کیلومتر از بستک دور است و چیزی حدود ۱۸۰ کیلومتر راه طی کرده‌اند تا به گراش بیایند و فیلم‌هایشان در گراش به نمایش دربیاید. یکی از اهداف این برنامه این است که مشترکات فرهنگی خودمان را از سوی کسانی که در منطقه‌ی خودمان کار می‌کنند بهتر و بیشتر بشناسیم.»

اولین برنامه‌ی «چشیاد» پخش آثاری از بهروز عباسی، مستندساز هرمزگانی؛ و دومین «چش‌یاد» تماشای دو اثر از مصطفی غضنفری و یاسین محمدی از بوشهر بود. سومین برنامه‌ی چشیاد هم با سفر به دیار هُنگویه بستک، از راه آثار مستند یوسف محمودپور؛ با همکاری موسسه‌ی فرهنگی و هنری هفت‌برکه، موسسه‌ی هنری آبان، موسسه‌ی فرهنگی مهرگان، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن فیلم و عکس گراش برگزار و با گرفتن عکس یادگاری جمعی بسته شد.

Chashyad 3 Yousef Mahmoudpour 4