هفت‌برکه – سمیه کشوری: فیلم «ناقه» (به فارسی به معنای شتر ماده و به انگلیسی Naga) محصول ۲۰۲۳ کشور عربستان سعودی و در ژانر درام و به کارگردانی و نویسندگی مشعل الجاسر است. در این فیلم بازیگرانی مانند عدوه بدر، یزید الماجیول، خالد بن شداد و… به هنرنمایی پرداخته‌اند.

Komod 74 Naga

کشور عربستان سعودی در حوزه‌ی سینما مانند یک طفل نوپا است. مشعل الجاسر، کارگردان جوان سعودی، که در ریاض به دنیا آمده است، فیلمسازی را از هفده سالگی و در دوران ممنوعیت سینمای این کشور که اکنون لغو شده است، آغاز کرد. او رهبری کانال Folai  در یوتیوب را بر عهده داشت که بیش از ۲۰۰ میلیون بازدید به دست آورد. در سال ۲۰۱۷، عربستان سعودی صنعت سینمای خود را احیا و ممنوعیت تئاتر را لغو کرد. به عبارتی سعودی‌ها تازه وارد سینما شده‌اند.

«ناقه» که توسط شرکت تولیدی برجسته‌ی سعودی Telfaz11 در کنار نتفلیکس تولید شده است، اولین فیلم عربستانی است که برای برنامه‌ی جنون نیمه‌شب تورنتو انتخاب شد و در جشنواره‌ی فیلم دریای سرخ در جده به صورت محلی نمایش داده شد.

به عبارتی برای نخستین بار سه فیلم از عربستان سعودی در هشتاد و چهارمین دوره‌ی جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم تورنتو به نمایش در آمد. «ناقه» (شتر) نیز سومین فیلم از عربستان بود که در این جشنواره به نمایش در آمد.

این اتفاق قابل توجه و روبه‌جلویی است، چون عربستان سعودی به دلیل رویکرد خاص مذهبی و فرهنگی حاکمانش، طی دهه‌های گذشته با مقوله‌ی سینما رابطه‌ی نزدیک و مثبتی نداشته است. در واقع تا سال ۲۰۱۸ سالن سینمای فعالی در این کشور وجود نداشت و اولین فیلم سینمایی این کشور نیز در سال ۲۰۰۶ ساخته شد. تازه در پنج شش سال اخیر است که این کشور رویکرد متفاوتی را به سینما در پیش گرفته و بر اساس این رویکرد تازه، جریانی از فیلم‌های عربستانی در حال شکل‌گیری هستند.

فیلم «ناقه» که آن را نتفلیکس منتشر کرده است، نمونه‌ای از این جریان تازه در سینمای عربستان است؛ نمونه‌ای که نه تنها به دلیل کشور سازنده‌اش، بلکه به لحاظ کیفیت و گیرایی نیز تا حدی غافلگیرکننده و فراتر از انتظار است. تا جایی که می‌توان گفت این فیلم گامی شگفت‌انگیز برای سینمای عربستان است. اگرچه گویا برخی از مردم این مرز و بوم برای چنین فیلمی آماده نیستند، که امری طبیعی است زیرا سینما هنوز در عربستان در حال رشد است.

الجاسر، فیلمساز جسور عربستانی

با این تفاصیل، در اینجا به معرفی کارگردان اثر می‌پردازیم. مشعل الجاسر یک فیلمساز عربستانی است که بیشتر به خاطر ساخت سریع و موضوعاتی که به برخورد فرهنگ سعودی و تفکرات مذهبی و زندگی پس از مرگ می‌پردازد، مشهور است. او یک مینی‌سریال «فولایم» یا «غلیم» و یک فیلم کوتاه «بیگانه» عربی ساخت که در جشنواره‌ی فیلم ساندنس در سال ۲۰۱۹ به نمایش درآمد. فیلم کوتاه او «آیا سومیاتی به جهنم می‌رود؟» به مسائل مذهب، فرهنگ و بی‌عدالتی نسبت به خدمتکاران در عربستان سعودی می‌پردازد. این فیلم کوتاه، از چشمان قهرمان جوانی روایت می‌شود که اعتقادات خانواده‌اش را زیر سوال می‌برد.

مشعل الجاسر در اغلب آثارش تا به امروز سعی کرده است از طریق ویدئوهای تحریک‌آمیز، مرزهای فرهنگی را جابه‌جا کند. سبک الجاسر اغلب طنز، تجربی و سریع است. او جوایز متعددی مانند برنامه‌ی قمره ۲ احمد الشقیری را برای ساخت فیلم «زیر بتن» که به موضوعات پناهندگان جنگ داخلی سوریه و بی‌خانمانی می‌پردازد، دریافت کرده است.

فیلم «Arabian Alien» او یک ژانر علمی-‌تخیلی در نظر گرفته می‌شود و به ازدواج بین زوجی می‌پردازد که خود را بیگانه می‌بینند. این فیلم برای اولین بار در جشنواره‌ی فیلم ساندنس به نمایش درآمد، و برنده‌ی بهترین فیلم کوتاه در جشنواره فیلم آتلانتا شد، و آن را واجد شرایط بهترین فیلم کوتاه در اسکار کرد.

ناقه، اولین فیلم بلند الجاسر

«ناقه» اولین فیلم بلند مشعل الجاسر، در بخش جنون نیمه‌شب در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم تورنتو به نمایش درآمد و بازیگر آمریکایی سعودی، «عدوه بدر» برای ستارگان در حال ظهور TIFF انتخاب شد.

فیلم «ناقه» درباره‌ی یک دختر سعودی به اسم سارا است که مقررات منع آمد و شد اعمال‌شده توسط پدر محافظه‌کارش را برای رفتن به یک قرار می‌شکند، اما خود را در بیابان با مردان خزنده و یک شتر هار می‌بیند. به عبارت دیگر سارا در محیط مردسالار و کاملاً سنتی جامعه‌ی عربستان، پایش را از مرزها و خط قرمزهای تعیین‌شده برای یک دختر جوان فراتر می‌گذارد. نکته‌ی قابل توجه فیلم این است که فیلم در یک روز اتفاق می‌افتد و باید سرِ یک ساعت مشخص تمام شود.

فیلم با یک سکانس دلخراش شروع می‌شود که گویا می‌خواهد تاکیدی بر جامعه‌ی مردسالار به خصوص تعصبات بی‌منطق و بی‌جا در این کشور داشته باشد. سکانس ابتدایی به پایان می‌رسد و داستان با شخصیت‌های دیگری و در مکان و زمان دیگری ادامه پیدا می‌کند تا بعدها معلوم شود سکانس ابتدایی به کدام گذشته‌ی شخصیت برمی‌گردد.

ما از همان ابتدا با شخصیت سارا، دختر جوان عربستانی آشنا می‌شویم. دختری که از همان اول رگه‌های سرکش بودنش را می‌بینیم. با توجه به سکانس خشنِ ابتدایی فیلم، شاید خروجی سارا برای چنین جامعه‌ای دور از انتظار نباشد اما ویژگی بارز سارا نترس بودن اوست. سارا با این همه در این جامعه دست به سرکشی می‌زند. شاید کلمه‌ی سرکش در اینجا مناسب نباشد چون به کار بردن این کلمه به نسبت جامعه‌ای که سارا در آن زندگی می‌کند است وگرنه برای هر دختری مثل سارا شاید بدیهی باشد که خواسته‌هایش را بدون اضطراب با والدینش مطرح کند. با این تفاسیر شاید کلمه‌ی جسارت یا جسور بودن کلمه‌ی مناسب‌تری برای شخصیت اصلی فیلم باشد.

در ادامه‌ی فیلم در مواردی، سخت می‌شود با شخصیت اصلی فیلم یعنی سارا همذات‌پنداری کرد اما شاید همان جامعه از سارا آن شخصیتِ با احساسات سرکوب‌شده، سرد و خشک با نگاهی کینه‌توزانه ساخته است. در واقع یک سری خصوصیات سارا مثل کینه‌ای بودنش که در جایی از فیلم دوستش نیز آن را به شتر تشبیه می‌کند، زیاد احساس همذات‌پنداری با سارا را در مخاطب به وجود نیاورد ولی ترس و استرسی که سارا در سراسر آن یک روز تجربه می‌کند باعث می‌شود احساس درک کردن شخصیت کم‌کم شکل بگیرد تا جایی که در ادامه با سارا همراه شد.

جدا از اینکه فیلم با ساختار و سنت جامعه‌ی عربستان عجیبن شده است، کارگردان تلاش می‌کند ریاض مرکز کشور را هم تا حدی به مخاطب نشان د‌هد. او برای این کار به نشان دادن تصاویر بسنده می‌کند یعنی این کار را بدون هیچ دیالوگ و صحبتی نشان می‌دهد که می‌توان گفت نقطه‌ی قوت فیلم محسوب می‌شود.

فیلم در ادامه مسیرش را عوض کرده و فضایی رازآلود، ماخولیایی و تا حدی ترسناک پیدا می‌کند. در واقع در مهمانی، ناگهان شیوه‌ی روایت فیلم تغییر می‌کند و اتفاقات متفاوت در رفت و برگشت‌های زمانی متعدد به بیننده نشان داده می‌شوند؛ یعنی ناگهان ما به ساعت ۹ شب می‌رویم و سارا را در حالی می‌بینیم که مضطرب و هراسان وسط بیابان تنهاست. گویی ترس و استرس سارا یکهو در نوع روایت جا باز می‌کند و سر و کله‌اش در شیوه‌ی روایت هم پیدا می‌شود. به عبارت دیگر ترس‌های اجتماعی و فرهنگی و باورهای سنتی در بطن روایت حضور پیدا کرده و یک روایت متفاوت، خاص و گیرا را پدید می‌آورد. طوری که می‌توان گفت چنین انتظاری را از کشوری که سابقه‌ی سینمایی بسیار ضعیفی دارد نداشتیم.

گره خوردن سرنوشت سارا با شتری در بیابان‌های ریاض که در جایی خود سارا نیز مانند آن شتر توصیف شده است قابل توجه و جالب است. گویی سارا به نوعی با منِ دیگر خود در کشمکش است. اما در نهایت منِ جسور و سرکش سارا موفق می‌شود.

کارگردان تلاش می‌کند سرگردانی سارا را با تکان‌های دوربین که گاهی سرگیجه‌آور است نشان دهد. گویی دوربین نیز در جایی به عنوان یک شخصیت وارد داستان می‌شود نه به عنوان نمایش آن شخصیت.

در پایان می‌بینیم که سارا دو انتخاب پیش روی خود دارد. یا مثل همه‌ی زن‌ها و دخترهای دور و برش به چیزی که پذیرای جامعه است، تن دهد؛ یعنی سکوت کند و در مهمانی مشغول خوردن ناقه‌ی بریانی شده شود. یا نه، سکوتش را بشکند و جسارت به خرج دهد. مثلاً فیلمی را که از شاعر ثروتمند در اردوگاهی وسط صحرا ضبط کرده توییت کند و انتقامش را از جامعه‌ی اطرافش بگیرد. مهم نیست سارا در نهایت کدام را انتخاب می‌کند. ما هر دو انتخاب سارا را می‌بینیم. در نهایت این ماییم که باید فکر کنیم اگر ما بودیم کدام را انتخاب می‌کردیم.

با این حال، فیلم بدون نقص نیست. یکی از مهم‌ترین ایرادات آن زمان بیش از حد طولانی آن است. گویی هر سکانسی که فیلمبرداری شده، کامل در فیلم نهایی گنجانده شده و این باعث می‌شود قصه تا حدی کشدار و گاهی ملال‌انگیز به نظر برسد. از طرفی حرکت زیاد دوربین، نمایش زوایای غیر ضروری و جلوه‌های بصری کمی آزاردهنده است و باعث حواس‌پرتی از فیلم می‌شود. اگر کارگردان جوان این فیلم، برخی صحنه‌ها را از فیلمش حذف می‌کرد، حتماً اثر درخشان‌تر و جذاب‌تری را ارائه می‌داد.

در سراسر فیلم اشتیاق کارگردان جوان آن یعنی مشعل الجاسر برای ساخت فیلمش دیده می‌شود. او قطعاً می‌خواسته دیدگاهش را با داستان و روایت برخواسته از جامعه‌اش بیان کند زیرا روایت و مفهوم فیلم ایده‌ی جالبی در مورد فرهنگ، آزادی و… را بیان می‌کند. اما با وجود سناریوهای بصری واقعاً خوب و بازیِ عالی بازیگر اصلی، ساختار درهم و برهم روایت و دوربین آشفته باعث می‌شود که فیلم احساس گسستگی و عدم انسجام در مخاطب ایجاد کند. با این حال تلاش کارگردان در استفاده‌ی دوربین در هیکل یک شخصیت و پرداختن به مسئله‌ی زنان در فیلم اول خود قابل تقدیر است.

در مجموع تماشای این فیلم را توصیه می‌کنم؛ نه به این دلیل که فیلم بهتری برای تماشا وجود ندارد، خیر، بلکه به این دلیل که با فیلم‌های خیلی کمی که به طور خاص از جامعه‌ی عربستان برخاسته باشد روبه‌رو شده‌ایم و در همین راستا نیز کمتر با دیدگاهی درونی و نزدیک نسبت به جامعه‌ی عربستان برخورد داشته‌ایم. تماشای این فیلم، شاید مانند ابزاری برای شناخت بهتر و عمیق‌تر یک جامعه‌ی متعصبانه باشد. جامعه‌ای که زنان همچنان مصائب برخاسته از تعصبات بیجای یک جامعه‌ی مردسالارانه را به دوش می‌کشند. جامعه‌ای که مردان آن بیشتر از آنکه به فکر زنان سرزمین خود باشند همچنان از حرف و حدیث‌های مغرضانه‌ی همجنس‌های خود وحشت دارند. جامعه‌ای که درست در پیش روی ما در جریان است و کمتر در معرض نگاهی همدلانه حتی از طرف همنوعان خود قرار گرفته است.

موسیقی مقاومت فلسطین

در اینجا یک خواننده زن عرب‌زبان به نام ریم بنّا Rim Banna را معرفی می‌کنیم. «ریم بنا» خواننده، آهنگساز، تنظیم‌کننده و فعال فلسطینی بود که بیشتر به دلیل خوانش مدرنش از آهنگ‌ها و شعرهای سنتی فلسطینی شهرت داشت. «ریم بنا» که دختر شاعر مشهور فلسطینی زهیره صباغ بود، سال ۱۹۶۶ در شهر ناصره به دنیا آمد و با هنرش از اواخر دهه ۱۹۸۰ در میان مردم فلسطین شناخته شد. «بنا» اولین بار در اوایل دهه ۱۹۹۰ پس از ضبط بازخوانی خود از آهنگ‌های سنتی کودکان فلسطینی که در آستانه فراموشی بودند، به محبوبیت دست یافت. گفته می‌شود که بسیاری از این آهنگ‌ها و قافیه‌هایی که امروز دوباره توسط خانواده‌های فلسطینی خوانده می‌شوند به لطف تلاش بنا در حفظ آنها از طریق آثارش است.

Komod 74 Rim Banna

محبوبیت «بنا» در اروپا پس از آن آغاز شد که اریک هیلستاد، تهیه‌کننده موسیقی نروژی، از کری برمنس، خواننده نروژی، که در هم‌خوانی با ریم بنا در این اثر مشارکت کرد و خود او برای سفر به اسلو و شرکت در آلبوم لالایی‌ها از محور شرارت (۲۰۰۳) دعوت کرد. «بنا» دعوت را پذیرفت و این دو هنرمند با هم به اجرا پرداختند. این آلبوم که «پیام ضد جنگ موسیقایی خوانندگان زن فلسطین، عراق، ایران و نروژ به رئیس‌جمهور آمریکا، جرج بوش» نام دارد، این زنان را با خوانندگان دیگر از کره شمالی، سوریه، کوبا و افغانستان گرد هم می‌آورَد تا آواز سنتی بخوانند. لالایی‌هایی از سرزمین خود به صورت دونوازی با نوازندگان انگلیسی زبان که ترجمه آن‌ها اجازه می‌دهد تا آهنگ‌ها برای مخاطبان غربی نیز قابل دریافت باشد.

آلبوم «آینه‌های روح من» که به تمام زندانیان سیاسی فلسطینی و عرب در زندان‌های اسرائیل تقدیم شد، تفاوتِ سبکی از مجموعه آثار قبلی اوست. این اثر که با همکاری یک گروه پنج نفری نروژی تولید شده‌است، دارای سبک پاپ غربی است که با ساختارهای مدال و آواز خاورمیانه و اشعار عربی ترکیب شده‌است. اگرچه سبک آثار قبلی متفاوت است، موضوع اساساً ثابت مانده‌است. این آلبوم شامل «آهنگ‌های ناامیدی و امید در مورد زندگی» مردمی مبارز و حتی ترانه‌ای درباره‌ی رهبر فقید فلسطین و رئیس تشکیلات خودگردان، یاسر عرفات است که به‌توصیف تولیدکنندگان نروژی آن، اثری متفکرانه و ظریف است.

در اینجا آهنگ «هی» از آلبوم «لم تکُن تلک حکایتی» (این داستان من نبود) با شعری از «زهیره صبّاغ» را معرفی می‌کنیم. بانو ریم بنا این ترانه را روز ۸ مارس به همه‌ی زنان تقدیم کرد.

«هی…»

رقیقه کأجنحه الفراشات

حزینه تحمل فی عینیها حزن کل النساء

عبر کل الأجیال عاشقه مسربله بالمُرّ

بعشقها المکبوت مدفونه

فی کل القبور فی کل العصور

أما آنَ لکِ أن تنتفضى؟

أشرقی نجمه صُبح لیلکاً

تناثری بلّوراً أو اشتعلی نیزکاً

 

«او…»

لطیف است مثل بال پروانه

اندوهگین است و اندوه همۀ زنان را در چشم دارد

در همۀ نسل‌ها او عاشق است و زهرچشیده

با عشق فروخورده‌اش مدفون است

در همۀ گورها، در همۀ روزگاران

وقتش نرسیده که از جای بجنبی؟

ای ستارۀ صبح مثل گل یاس طلوع کن

مثل بلور پاشیده شو یا مثل شهاب شعله‌ور شو

آهنگ دیگر قطعه‌ی «ساره» (Sarah) از آلبوم «آینه‌های وجود من» (مرایا الروح) در سال ۲۰۰۵ است. این آهنگ۵:۱۰ دقیقه‌ای درباره‌ی یک دختر کوچک فلسطینی است که توسط اسراییلی‌ها شهید می‌شود.

سارا اولین قدم‌هایش را بر خاک فلسطین برمی‌داشت.

و خنده‌اش آسمان فلسطین را می‌پوشاند…

که ناگهان تک‌تیرانداز با شلیک گلوله‌ای به سراغش آمد…

گلوله‌ای بر سر کوچک سارا

چشم‌بند را از چشمان  سارا بردارید

تا بتواند چهره‌ی قاتلش را ببیند…

وزارت فرهنگ فلسطین ریم بنا را به عنوان شخصیت برتر فرهنگی فلسطین در سال ۲۰۱۶ معرفی کرد تا از تلاش‌های او در مسیر طولانی هنری‌اش برای فلسطین و کودکان تشکر و قدردانی کرده باشد. این خواننده‌ی مشهور فلسطینی که به عنوان صدای رنج و درد فلسطینی‌ها شناخته می‌شد، پس از ۹ سال مبارزه با سرطان، در ۲۰۱۸ در زادگاهش ناصره درگذشت.