هفتبرکه – محمد خواجهپور: برای بازنمایی محیطی که در آن زندگی میکنیم، سادهترین کار نگاهی کاملا واقعنگرانه و رئالیستی است. شاید نگاه رئالیستی از نظر اجرا زمانبر و سخت باشد ولی در نهایت چیزی بیش از آن چه میبینیم به ما عرضه نمیکند. نگاه رئالیستی با تثبیت این زاویه دید، آن را برای دیدن چندباره دسترسپذیر میکند.
در قرنهای اخیر، با پیچیدهتر شدن هر چه بیشتر رابطه انسان با دنیای اطراف خود، بازآفرینی عینی دیگر به قدر کافی گویا و هنرمندانه نیست و اینگونه است که در تاریخ هنر، سبکهای مختلفی پدید میآیند که تلاش همهی آنها رسیدن به بیان بهتر از هنرمند و دنیای اوست. سبکهای مختلف هنری را نباید صرفا سرگرمی و تفنن دانست؛ بلکه هر کدام از این سبکها، شکلی از مواجهه با دنیای پیرامون و عناصر آن است و سعی میکنند که نگاهی نو را ارائه کنند.
ملیکا بلبلی با وجود سن کم، در دومین نمایشگاه انفرادی خود در گراش، مرحلهی بازتاب عینی را به سرعت طی کرده است و بعد از تجربههای متنوع سبکی در نمایشگاه «بومرنگ»، این بار در نمایشگاه «زخمه سبز» سعی کرده است خود را در قالب سبکی خاصی محدود کند و به این صورت به یک بیان هنری تازهتر برسد. در نمایشگاه تازه، جای تنوع نوجوانانه پیشین را این بار تلاش برای کنار هم قرار دادن عناصر فکری متنوع در یک قاب نقاشی گرفته است.
نقاشیهای «زخمه سبز» در نگاه اول با توجه به بازیهای نور و رنگهای سبز و زرد، سبک «امپرسیونیسم» را تداعی میکند. رنگها شما را به طبیعت جنوب در بخشهای عمدهس سال میبرد بدون آن که به فصل خاصی اشاره داشته باشد. اگر در نقاشی امپرسیون نور در ساعتهای مختلف روز در تابلو بازتاب پیدا میکند، در این نقاشیها حرکات آزاد رنگ و قلم باعث شده است نور و رنگ در فصلهای مختلف سال در گردش باشد. سبز انتهای زمستان در زردی بهار آمیخته شده و به خشکی تابستان و پاییز رسیده است و همهی این رنگ در یک لحظه در هم آمیخته شده است.
اما در میانه طبیعتی که با رنگهای سیال جلوهگری میکند، به یک باره سر و کله احجام و خطوط هندسی پیدا میشود که حسی سورئال را به بیننده القا میکند. این حجمها با بیرونزدگیهایی که ایجاد میکنند، ذهن طبیعتگرای مخاطب را مخدوش میکند و گویی بازتابی از تناقضهای ذهن نقاش است.
عموم مخاطبان گراشی در نقاشیهای بومگرایانه بیش از هر چیز به دنبال همان بازنمایی عینی، رئالیستی و مستقیم از طبیعت اطراف هستند و ممکن است با نقاشیهایی که تلاش دارد روایتی مدرنتر از طبیعت پیرامون ما ارائه کند، نتواند به صورت کامل ارتباط برقرار کند.
اما کار هنرمندانی مانند ملیکا بلبلی این است که از روایت ساده عبور کنند و با استفاده از سبکهای مرسوم، آن سادگی ظاهری را به چالش بکشند. هر چه ارتباط ما با دنیای هنر بیشتر میشود، ضرورت این روایتها و نگاههای تازه بیشتر احساس میشود تا چشم و ذهن مخاطبان عادت کند که دنیای پیرامون را هنرمندانهتر و متنوعتر نظاره کند.
در اینجا طبیعت صرفا یک محیط بیرونی نیست. حضور امپرسیونیستی برکهها، نخلها و گزها نشان میدهد این عناصر طبیعی به عنوان یک «بوم» یا یک «جهان زیسته» در نقاشیها حضور دارند. درک این «بوم» بدون داشتن یک ذهنیت و فلسفه ممکن نیست. سبک انتخاب شده، تلاشی برای درک این «بوم» است و یک ذهن مدرن به جز با یک سبک «مدرن» نمیتواند این جهان پیرامون را بازسازی کند.
ما برای آفرینش هنری «بومی» و درک «بوم» خود نیاز به هنرمندان بیشتری مانند حسن حسینی در موسیقی، کیوان محسنی در فیلمسازی و داریوش آرمانمهر و ملیکا بلبلی در نقاشی داریم که عناصر موجود در فرهنگ ما را با زبان هنری روزآمد و خلاقانه به ما و دیگران عرضه کنند و همزمان سلیقه هنری همشهریان را نیز ارتقا دهند.
تلاش و تقلای بلبلی را برای مدرن دیدن این «بوم» که کاملا او را احاطه کرده است، در تمام نقاشیها میتوان دید و آن حجمهای به ظاهر متناقض و بیرونزده در واقع مواجهه نقاش با طبیعت به عنوان دنیای آرمانی سنتگرایی است. شاید گام بعدی نقاش این باشد که از این سبکها و قالبهای نیز مدرن عبور کند و در ارتباط با «بوم» خود به یک زبان شخصی، انتزاعی و هنرمندانه برسد. زبانی که شاید برای دیگران چندان مفهوم نباشد اما بتواند نه تنها «طبیعت» پیرامون او را بلکه «خودش» را بازتاب دهد.
نوید
۱۰ مهر ۱۴۰۲
تبریک بابت دومین نمایشگاه انفرادی خدمت هنرمند عزیزمون.
به امید موفقیت روزافزون و مشاهده بلوغ سبکی ایشون در سال های آتی