هفتبرکه (گریشنا): دو ساعت تمام، مدام به پانزده نفر از اعضای خانوادهام زنگ میزدم، اما هیچکسی جواب تلفن را نمیداد. پاهایم شروع کرد به لرزیدن. حالا تمام دوستانم که در خوابگاه از صدای گریه و جیغ و دادم در اتاق دورم حلقه زده بودند، در گرفتن شمارهها کمکم میکردند. تا این که گوشی بابا بوق […]