«برات» به یاد او که نیست

گریشنا:نزدیک ظهر است که در می‌زنند،پسری پنج،شش ساله، یک لیوان و چند شیرینی  که در تور آبی رنگ پیچیده شده است را به مادرم می‌دهد و می‌گوید:«کل سکینه گفت برای شما». کل سکینه همسایه‌ی کوچه پشتی ماست او دو سال قبل شوهرش را از دست داد و حالا برای او برات می‌دهد. در گراش، مادرانی […]

۲۳ خرداد ۱۳۹۳