گریشنا: زیرکی رانندهی تاکسی گراشی، دزد جوان و مسلح را ناکام گذاشت و او را به چنگال قانون سپرد.
دیشب دوم شهریور ماه، حوالی ساعت ۹، رضا افشار راننده تاکسی ۵۰ ساله، روبهروی بیمارستان امیرالمومنین علی (ع) مسافر جوانی را که یک کولهپشتی به همراه داشت به مقصد اوز سوار بر ماشین ال۹۰ خود میکند، بیخبر از این که جوان چه قصد شومی دارد.
رضا افشار ماجرا را برای خبرنگار گریشنا اینطور شرح میدهد: «دیشب در نزدیکی بیمارستان، مرد جوانی از من خواست تا او را به اوز برسانم، در حالی که در عقب ماشین را باز میکرد و به من توضیح میداد که چون بیماری دیسک کمر دارد، مجبور است صندلی عقب ماشین بنشیند. این مساله تا حدودی باعث تعجبام شد اما حرکت کردیم. در مسیر گراش به سمت اوز او شروع کرد به سوال پرسیدن، که ماشین را چند خریدهام و آیا ماشین سالم است یا نه، و چقدر درآمد دارم و از این قبیل سوالها، که این موضوع اینبار تعجب من را به شک تبدیل کرد و فهمیدم احتمالا کاسهای زیر نیمکاسه است.
تا این که به اوز رسیدیم و روبهروی بانک صادرات اوز، او کرایهی رفت و آمد به روستاهای اطراف را از من پرسید و از من خواست تا او را به یکی از این روستاها برسانم. اما من قبول نکردم و گفتم بیشتر از این جلو نمیروم و به اتوبوسی اشاره کردم که در حال سوار کردن مسافر بود و گفتم: این اتوبوس تو را به مقصدت میرساند، میتوانی با آنها بروی. اما او اصرار داشت که خودم او را برسانم. در همین حین، او تفنگاش را بیرون آورد و لولهی تفنگ را روی گردنام گذاشت و از من میخواست حرکت کنم. میگفت در غیر این صورت شلیک میکند.
با تهدیدهای او پدال گاز را گرفتم و به سمت مرکز شهر حرکت کردم و درست وسط خیابان ماشین را متوقف کردم. تهدیدهای او جدیتر میشد، اما خیابان نیمهشلوغ دلام را قرص کرد و جواب دادم: میخواهی شلیک کنی، شلیک کن. با این حرف، او که در بد مخمصهای افتاده بود، در ماشین را باز کرد و پا به فرار گذاشت. چند نفر از موتورسواران اوزی که قضیه را حدس زده بودند به سمتام آمدند و وقتی ماجرا را برایشان تعریف کردم، برای گرفتن دزد همراهیام کردند. تا این که با کمک شهروندان اوزی، او را پشت بیمارستان اوز دستگیر کردیم و به مامورین انتظامی تحویل دادیم.»
این جوان امروز صبح برای طی کردن مراحل قانونی به دادگستری لارستان فرستاده شد.
رفیقت محمد
۴ شهریور ۱۳۹۳
باعرض سلام
آقای افشار احسنت به شما خلاصه یه نفر دل وجرت دار هم پیدا شد تو راننده های گراش که دل به خواسته دیگران نده حتی به زور
بله رانندگی این خطرها هم داره حال شهرداری بیا و به این راننده های که برای یه لقمه نون حلال برای زن و بچه هاشون در می اورند گیر بده وبه راهنمایی و رانندگی شکایت کنید.