هفتبرکه: جذابیت تماشای آثار نیل سایمون بر روی صحنه تئاتر یک امر جهانی است؛ به شکلی که حتی تماشای اجرای کمدی «شایعات» Rumors که یکی از آثار نهچندان معروف اوست، به یکی از جالبترین تجربهها در نشستهای تماشا در انجمن نمایش گراش بدل شد. جعفر کمالی، کارگردان و بازیگر تئاتر اوز و دانشآموخته تئاتر، مهمان ویژهی سیامین نشست تماشا بود که روز سهشنبه ۲۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۲ در موسسه هفتبرکه برگزار شد تا در مورد «کمدی آمریکایی» صحبت کند.
نمایشنامه «شایعات» را در سال ۱۳۹۲ رحمان سیفی آزاد با بهرهگیری از بازیگرانی همچون احمد ساعتچیان، مجید صالحی، جواد عزتی، سعید چنگیزیان، نگار عابدی، رویا میرعلمی، فهیمه امنزاده و بهرام افشاری به روی صحنهی تماشاخانه ایرانشهر برده بود. نمایش در یک مهمانی سالگرد ازدواج میگذرد، اما وقتی مهمانان وارد میشوند، متوجه میشوند خبری از خانم خانه و خدمتکارها نیست، و آقای خانه نیز به لالهی گوش خودش شلیک کرده و بیهوش شده است. این موقعیت عجیب در کنار بازی طنزپردازان شناختهشده و طراحی صحنهی مبتکرانه، باعث شده بود گروه موفق به اجرای جذابی بشود.
جعفر کمالی که خود سابقهی کارگردانی و بازی در نمایشهایی بر اساس آثار نیل سایمون را در کارنامه دارد، گفت: «ما در سال ۱۴۰۱ نمایشنامه «کلهپوکها» از نیل سایمون را کار کرده بودیم. قرار بود «گمشده در یانکرز» و «دختر یانکی» را هم کار کنیم که نشد. گروه صحنه اوز هم «پزشک نازنین» از سایمون را روی صحنه بردند.»
کمالی با نام بردن از وودی آلن، نیل سایمون و موری شیسگال به عنوان بزرگان کمدینویسی آمریکایی، در مورد خصوصیات آثار سایمون گفت: «برای آشتی با تئاتر، نیل سایمون بهترین نویسنده است. وودی آلن و نیل سایمون شباهتی که با هم دارند، استفاده از یک سری کاراکترهاست که تحصیلکرده و پولدار و روشنفکرند و انتظار دارید که معقول رفتار کنند، ولی دچار شرایطی کمدی میشوند که دست به خندهدارترین کارها میزنند. این کمدی موقعیت است.»
کمالی در مورد اجرایی که در این نشست پخش شد نیز گفت: «در مورد اجرا باید بگویم این اجرا با متن خیلی تفاوت دارد. چون خیلی مهم است که برای تماشاچی ایرانی، این کمدی موقعیت آشنا باشد. به همین خاطر، متن ایرانیزه شده بود.» او به یکی از موتیفهای اصلی نمایش هم اشاره کرد: «موتیف گوش بارها در نمایش تکرار میشد: شایعاتی که از طریق گوش به آدم میرسد، تیری که به لاله گوش خورده است و یکی از شخصیتها که موقتا کر میشود. این خودش نشانهی یک بحث اخلاقی هم هست. این که ما اجازه میدهیم چه چیزهایی وارد گوشمان شود و چقدر واقعیت را میخواهیم و چقدر شایعه را.»
علی فخری، کارگردان تئاتر گراش، نیز در مورد اهمیت انتخاب متن و خلاقیت در اجرا گفت: «مرحلهی انتخاب متن خیلی مهم است. وقتی کارگردان متنی را انتخاب میکند که قوی است و کنشهای خوبی دارد، همان ابتدا چند پله بالاتر رفته است و اتفاق خوبی در انتظار گروه است. مسالهای که در این اجرا برای من خیلی جالب بود، خلاقیت در گروه بود. اگر خلاقیت نباشد اسمش را نمیشود گذاشت هنر. شیوهی بازی، چیدمان صحنه و تماشاگران که هیچ اخلالی در کار ایجاد نمیکند. بازیها هم خیلی روان بود.»
جعفر کمالی در ادامه صحبت فخری اظهار نظر کرد: «درباره بازیها، به نظر من مثلا بازی مجید صالحی بیشتر ایرانی و کوچهبازاری و اگزجره بود؛ ولی جواد عزتی هرچند بخشی از بازیهای فیلمهایش را وارد میکرد، ولی انتخاب دقیقتری بود. خانم میرعلمی هم خودش را خوب توضیح میداد.» کمالی در مورد طراحی صحنه هم با فخری موافق بود: «طراح صحنه خیلی خوب بود. با طراحی کلاسیک فرق میکرد. با نظر من اگر قرار بود منطقی فکر کنیم، باید اصولا خود فیلمنامه را هم دور بریزیم! طراح صحنه تم سیاه و سفید را وارد کرده بود تا فضا را ساده کند و بیشتر روی بازیها و موقعیتها تمرکز کند.»
محمد خواجهپور در مورد ویژگیهای کار نیل سایمون صحبت کرد: «ویژگی کارهای سایمون، شلوغی صحنه است. این مساله، متن را برای اجرا سخت میکند چون میزانسنهای پیچیدهای باید ریخته شود و اگر بازیگران نتوانند هماهنگی لازم را داشته باشند، طنزِ کار در نمیآید. تعدد شخصیتها نیز باعث میشود تناسب و بالانس بین شخصیتها خوب در نیاید.» او در مورد تغییرات ناگزیر در متن نیز گفت: «به دلیل اشارات زیادی که به خردهفرهنگ آمریکایی در متنها هست، کارگردانها در کشورهای دیگر چارهای جز تغییرات زیاد ندارند. میزان این تغییرات بسته به رویکرد کارگردان فرق میکند.»
انصاری، بازیگر باسابقه تئاتر اوز، اعتقاد داشت این نمایشنامه اینجا جا افتاده است. او در توضیح اهمیت این مساله گفت: «هرچند آمریکا تاریخ طولانیای در ادبیات ندارد، اما غولهایی مثل نیل سایمون با عقبهی قرنها تاریخِ ادبی اروپا و انگلیس مینویسند. بردن یک اثر هنری به طور موفق به جغرافیاهای دیگر، یکی از نشانههای بزرگی آن اثر است.» او در مورد کارکرد کمدی هم گفت: «قدمت کمدی به اندازه تراژدی است. ولی همیشه یادمان میرود که کمدی تیغی است که چنان میشکافد که اول، درد را حس نمیکنی و بعد دردت شروع میشود. با خنده میبینی و بعد که عقبتر میروی، خونریزی شروع میشود.»
مسعود غفوری ضمن مروری بر تاریخ نمایشنامهنویسی در آمریکا، ژانرهای خاص کمدی آمریکایی را نیز برشمرد.
آناهیتا پیمانی نیز به مقایسهی آثار نیل سایمون با آنتوان چخوف پرداخت: «مساله جالب در چخوف، شخصیت است. او بیشتر از طرح داستان بر روی شخصیتها تمرکز میکند و طوری آنها را کاوش میکند که که صفر کاراکتر به صد میرسد. نیل سایمون هم کمدی کاراکتر را تلفیق میکند با کمدی موقعیت. چیزی که در کارهای سایمون در تقابل با چخوف قرار میگیرد این است که کاراکترهای کارهای سایمون همزمان هم نبوغ دارند و هم جنون. انگار میخواهد هم درون یک شخصیت را به ما نشان بدهد و هم کل یک اجتماع را.»
ریتم نمایش یکی از مسائلی بود که مورد توجه حاضرین قرار گرفته بود. به اعتقاد جعفر کمالی، شلوغی برخی صحنهها نشاندهنده این بود که خود کارگردان میخواسته ریتم بالا باشد و زمان برایش مهم بوده است. علی فخری نیز موافق بود که نمایش از همان اول با یک ریتم بالا شروع شد و اتفاقا کارگردانی خیلی خوبی لازم است که با این تعداد بازیگر و فضای کوچک و المانهای ساده برای صحنه، کار در بیاید. محمدابراهیم پاسالار نیز به نکتهی مهمی اشاره کرد: تفاوت اساسی بین تماشای فیلمتئاتر و حضور در کنار صحنهی تئاتر: «در سالن که باشیم، خودمان انتخاب میکنیم که در شلوغی چه ببینیم و چه بشنویم. ولی وقتی فیلم را میبینیم، ما انتخابهای کارگردان و فیلمبردار را میشنویم و میبینیم.»