نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

آماده‌ی ملاقات با پیرزنه در چهارشنبه آخر ماه صفر

هفت‌برکه – مریم مالدار: «نیل بکو اَگَندو پیرَزنهِ تَبات» به چهارشنبه آخر صفر نزدیک می‌شویم و دوباره باید منتظر پیرزنه باشیم تا بچه‌ها را چک کند که آیا شکم‌شان را نیل کرده‌اند یا نه! داداملاکه و پیرزنه دو شخصیت ترسناک بچگی‌های ماست که امروزه وروجک‌های دهه هشتادی نودی‌ اصلا از شنیدن نامش وحشت نمی‌کنند. شاید لازم است تعریف مختصری از این دو شخصیت داشته باشم تا قضیه شفاف شود.

دادامِلاکِه و پیرزنه

«دور حوضی و برکه و استخر مچه که دادا مِلاکه شِه.» (طرف حوض، برکه و استخر نرو چون داداملاکه دارد.) داداملاکه یک موجود نامریی آبزی است که به صورت زنجیره‌ای و شبانه‌روز در تمام برکه‌‌ها،‌ استخرها و حتی حوض‌ خانه‌ها شعبه داشت و رسالتش این بود که اگر بچه‌ای سمت هر کدام از گزینه‌های بالا رفت، او را در آب بیاندازد!

و اما شخصیت دوم، پیرزنه که همیشه‌ی خدا چهارشنبه آخر ماه صفر سروکله‌اش پیدا می‌شد و بقیه روز‌های سال را خدا می‌دانست کجاست و چه می‌کند! این سالخورده‌ی غیر محترم وظیفه‌ داشت بچه‌هایی را که روی شکم و یا پشت دست‌شان اثری از نیل نیست با خود ببرد.

غروب سه‌شنبه همین هفته، پیرزنه طبق معمول مهمان یک‌روزه‌ی گراش و گراشی‌ها می‌شود. برخی از آیین و سنت‌های چارشمبد آخر ماه صفر را اینجا با هم مرور می‌کنیم تا باز آن پیرزن معلوم‌الحال را با دستِ خالی بدرقه کنیم. مهمترین آیین‌ها کدیمی‌ها برای این روز که عقیده داشتند بسیار نحس و بدشگون است بدین ترتیب است:

۱- دود کردن اسپند همراه با سلام و صلوات و چرخاندن آن در تمام اتاق‌های خانه و زمزمه کردن این شعر: «خطری وَ در سفری وَ جا».

۲- سپس ته‌مانده‌ی اسپند را همراه با چند حبه قند و یک سکه، سر چهار‌کوچه‌ی خانه می‌ریختند تا افراد خانواده از درد و بلا دور باشند.

۳- کشیدن نیل به صورت علامت چهار دال به همراه چهار خال روی شکم بچه‌ها که از دزدیده شدن توسط پیرزنه در امان بمانند. درباره این که علامت نشانه چیست نظرهای مختلفی وجود دارد. که قبلا در گریشنا در این مورد بحث شده است. (در گریشنا بخوانید)

۴ـ پختن شُلَه (آش) پیرزن و پخش کردن میان مردم.

با انجام تمام این مراحل، شب‌ها آسوده سر به بالین می‌گذاشتیم و صبح که بیدار می‌شدیم خبری از پیرزن نبود! و از ترس هیچ‌گاه جرات پرسیدن نداشتیم: این پیرزنه از نظر ‌پنهان و وقت‌‌شناس که هر سال سر موعد می‌آید کیست؟ از کجا می‌آید؟ و اصلا چرا می‌رود؟

جوان‌ها و چارشنبد آخر ماه صفر 

امروزه شاید انجام این آیین‌ها برای جوان‌تر‌ ها کمرنگ شده باشد. پس به سراغ برخی دوستانم می‌روم و بعد از سلام و احوالپرسی این سوال را مطرح می‌کنم: «تو به عنوان همسر و مادر خانواده، کدام‌یک از سنت‌های چهارشنبه آخر ماه صفر را انجام می‌دهی؟»

محدثه بی‌معطلی جواب سوالم را می‌دهد: «اسپند دود می‌کنم و امیرعلی را هم نیل می‌کنم.» می‌خندد و می‌گوید: «فقط یادم بیاور تا فراموش نکنم! راسی عکس امیرعلی را هم بفرسم؟» لبخند می‌زنم و می‌گویم حتما.

یکی‌ دیگر از دوستان با‌ بی‌میلی پاسخ می‌دهد: «هیچ‌کدام. حالا شاید اسپند دود کردم!» جوابش چنگی به دل نمی‌زند. 

اما از آن طرف، جواب سکینه‌ حالم را خوب می‌کند: «اسپند دود می‌کنم، صدقه می‌دهم و ارسلان را نیل می‌کنم.» اصلا همین‌که جوان‌ها این رسم را به خاطر دارند و برچسپ خرافات به آن نمی‌زنند و مشتاقانه از آن تبعیت می‌کنند، حال آدم بهتر می‌شود.

ساعت از نیمه‌شب گذشته و من منتظر پاسخ دیگر دوستانم هستم. زهرا صدا فرستاده و گفته: «تمام این رسم و رسومات اعم از اسپند و صدقه در خانه کار عمه است. در حین اسپند یک شعری هم می‌خواند اما یادم نیست!» می‌گویم: « خطری ودر سفری وجا» ادامه می‌دهد: «دقیقا همین را می‌خواند. راسی رسم آش پختن هم نداریم».

همین‌طور که دارم جواب زهرا را می‌دهم، با پیام‌ عاطفه بی‌اختیار می‌خندم. مدت زیادی ‌است که او را ندیده‌ام اما هر وقت با هم حرف می‌زنیم به خوبی می‌توانم لحن و لبخند زیبایش را پشت همین قاب مجازی واتساپ حس کنم و ببینم. می‌گوید: «همه کار‌ها را انجام می‌دهم خاهر! (املای خاهر را همین شکلی نوشته تا گیرا‌تر شود). حتی خودم پای ثابت نیل کردنم.» می‌گویم: «دمت گرم!»

اصلا دم همه کسانی که بدون خجالت و با جان و دل این رسم‌ها را به هر دلیلی بجا می‌آورند گرم. حالا به گمانم باید حرفم را تغییر دهم و نگاه خوش‌بینانه‌تری نسبت به آداب و رسوم شهرم داشته باشم.

امیدوارم نه تنها عمر پیرزن شب چهارشنبه بلکه عمر تمام فرهنگ، آیین و رسوم گراش تا ابد به دنیا باشد و هیچ‌گاه دستخوش تغییر نگردد.

آخر سر، عکس‌های سال‌های گذشته را که در گریشنا منتشر شد مرور می‌کنم. عکس‌های امسال را هم می‌توانید به تلگرام t.me/Gerishna یا به اینستاگرام گریشنا بفرستید.

مجموعه یادداشت‌های و عکس‌های گریشنا در مورد این آیین را می‌توانید در هشتگ چارشمبد دنبال کنید. از جمله یادداشت دکتر امیرحمزه مهرابی درباره چاردال و چارخال که فروردین ۱۳۸۷ در نشریه هیمه منتشر شد.

خروج از نسخه موبایل