هفتبرکه – غلامحسین محسنی: در ذرّهبین تاریخ ۵۲ تقسیمات کشوری تا میانه سلطنت ناصرالدینشاه قاجار را آوردیم و نوشتیم که از آن پس، «بنادر و جزایر خلیج فارس» از ایالت فارس جدا شد و یکی از ۲۷ ایالت و ولایت شمرده شد. همچنین نگاشتیم که ایالات را والی و ولایات را حاکم اداره میکرد. نیز هر بلوک را که بخشهای کوچکتر ولایت شناخته میشد، نایبالحکومه اداره مینمود. برای نمونه «لار» که بخشی از ولایت زیر فرمان قوامیان شیراز بود، در درازای پادشاهی قاجارها به دست نایبالحکومه اداره میگردید.
پرقدرتترین نایبالحکومههای این روزگارِ لار خاندان «دهباشی کربلایی علیرضای گراشی» میباشد. در دوره طولانی نایبالحکومهای «فتحعلیخان گراشی» فرزند دهباشی علیرضا و پسرانش، قلمرو زیر فرمان آنها گسترده بوده است. همچنین در اداره، نگهداری و کنترل قلمرو خود توانایی بسیار بالایی داشتند، به طوری که ضابطان نواحی اطراف لار نیز از آنها فرمانبری میکردند. بدین خاطر، قوام و والی فارس نسبت به این خاندان احترام ویژه داشتند و حّل بسیاری از مشکلات منطقه جنوب فارس را به آنها واگذار میکردند.
بر این پایه، عزیزان تاریخنگار لاری چنین برداشت نمودهاند که همهی این سرزمینها بخشی از «لارستان» رویایی آنها بوده و میباشد. در حالی که اگر چنین بود، چرا باید لار به دست «نایبالحکومه» اداره گردد؟! و لار بخشی از ولایتهای زیر فرمان قوامیان شیراز باشد؟!
آنچه باید افزود این است که واژه «لارستان» برای «شهرستان لار» در اسناد وزارت کشور در مردادماه ۱۳۸۰ ه. خ. / ۲۰۰۱ م. رسمیت یافته است! این موضوع را «دکتر کشفی» نماینده وقت شهرستان لار در مجلس شورای اسلامی در کتاب «آنچه از دستم بر آمد» آورده است. همچنین نشریه «میلاد لارستان» در آن تاریخ تیتر زده است. پیداست این بزرگنمایی بیجا از سوی عزیزان لاری برای جبران نداشتههاست؛ و آن این است که در درازای تاریخِ لار (از ۷۴۰ ھ.ق. / ۱۳۳۹ م.) تا نزدیک به پایان سلطنت پهلوی دوم، هیچ حاکم، نایبالحکومه و پس از انقلاب مشروطه نمایندهای لاری بومی (از مردم شهر لار) نبوده است!
با یک بررسی گذرا میتوان نوشت: از آغاز ورود لار به تاریخ، شبانکارگان دارابگرد بر آن فرمان راندهاند. حکومت آنها تا پادشاهی شاه عباس اول صفوی ادامه داشت. سپس شهر به دست وزیرانِ فرمانروان فارس اداره گردیده است. کوتاه مدتی هم افاغنه بر آن حاکم بودهاند. در عصر افشار و زندیان هم خوانین بَستکی لار را در اختیار داشتهاند. آنگاه نوبت به کالیها (کَل، آبادی در نزدیکی اشکنان) رسیده است. برادران کالی (حاجیخان و نصیرا) که محال سبعه (هفتگانه) را به زیر فرمان خود درآورده بودند، با کشته شدن کلانتر لار از سوی همسر او به اداره شهر فرا خوانده میشوند. حاجیخان به طمع حکومت بر فارس میافتد. لیکن در میانه راه رسیدن به شیراز امیدش را به گور میبرد. نصیرا به لار آمده، و چون با دختر کلانتر کشته شده ازدواج مینماید، بنام «نصیرخان لاری (اول)» کلانتری شهر را به دست میگیرد. سپس به همکاری با محمدحسنخان قاجار برخاسته، ولی این همراهی نتیجه نداد. با توانمندی کریمخان زند و پایتختی شیراز بر او میشورد. لیکن به جایی نرسیده، جان را در این راه باخت. فرزندان او در روزگار آغازین قاجارها راه پدر را دنبال میکنند. در آغاز عصر ناصری باز خوانین بَستک بر لار چیره میگردند. در این زمان است (حدود سال ۱۲۷۵ ھ.ق.)، که «دهباشی علیرضای گراشی» با کاردانی و توانایی بالا به نایبالحکومهای لار برگزیده میشود. از این تاریخ تا پیروزی انقلاب مشروطیت و چندی پس از آن، فرزندان دهباشی علیرضا گراشی بر لار و توابع حکومت داشتهاند. آنگاه شش سالی (تا سال ۱۳۳۲ ھ.ق.) «سیّد لاری (سیّد عبدالحسین مجتهد دزفولی)» که از نجف به لار دعوت شده بود، شهر لار و حومه (بدون گراش) را زیر فرمان داشته است. در این سال، قوام که حکومت منطقه را در دست داشت، با لشکرکشی خود به حکومت «سیّد لاری» پایان بخشید. باز نایبالحکومهای لار و توابع به فرزندان فتحعلیخان گراشی رسید، که تا میانهی سلطنت پهلوی اول ادامه داشته است. از آن پس، کسانی از سوی مرکز ایالت به حکومت بر لار گمارده شده، که تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشته است.
همچنین پیداست عزیزان لاری بر این باورند که پسوند مکان «ستان» چون به واژه «لار» افزوده گردد تداعی «لاراُستان» مینماید! بدین خاطر پافشاری بسیاری در به کارگیری این پسوند دارند. به شکلی که چندی پیش حتی به شهر لار نیز این پسوند را افزودند، و شهر را «لارستان» نامیدند! چون به اشتباه خود پی بردند، از آن گذشتند. البته همچنان درِ خواستههای آنها بر همین پاشنه میگردد. در حالیکه با پژوهش دریافتهام فارس از گذشته تاکنون دارای ۷۰ مکان جغرافیایی کوچک و بزرگ (یک آبادی چند دهنفری و یا ناحیهای خالی از سکنه) است که این پسوند را یدک میکشند، ولی چنین برداشت و انتظاری ندارند!
همچنین نواحی همجوار لار نیز هر کدام دارای نامی برابر با موقعیت جغرافیایی و اقوام ساکن در آنها بوده و هستند؛ همچون جهانگیریه و فرامرزان (شهرستان بستک کنونی)، ولایت قشقایی (شهرستان خنج)، بلوک جویم-بیدشهر (بخشی ازشهرستان جویم کنونی)، و یا سبعه و بیخهجات. حال اگر این نواحی در برههای از تاریخ بخشی از قلمرو زیر فرمان نایبالحکومه لار بوده، نشانه پیوستگی آنها به «قوم لاری» نمیباشد! چرا که برابر نوشتهی «دکتر وثوقی»، قوم لاری هندوان و کولیانی بودهاند، که برای فرار از یورش ترکان مسلمان غزنوی در قرن پنجم هجری از هند به جنوب فارس کوچیدهاند و شهر لار را ساخته، و به نام قوم خود نامگذاری کردهاند! در حالی که مردم دیگر نواحی چهارسوی لار، ایرانی و پارسی اصیل و از روزگار باستان تاکنون در کنار همدیگر زیستهاند!
بسیار پیش آمده که قومی مهاجر فرمانرویی منطقهای را در دست خود بگیرند. و اقوام مختلفی را به زیر فرمان خود درآورند. لیکن برای قوم لاری مهاجر هندو در اقامتگاه جدیدشان (شهر لار) چنین اتفاقی هم رخ نداده است! چرا که خود در همه وقت زیر فرمان و حکومت افراد غیر قوم لاری بودهاند (در بالا آمد)!
او (دکتر وثوقی) بدون توجه به تاریخ کهن خودساخته برای لار (نسبت دادن لار به روزگار گرگینِ میلادِ افسانهای)، ناخواسته یا نادانسته قدمت لار را از روزگار «کیخسرو کیانی» به سدهی پنجم هجری کاهش داده است. آنجا که مینویسد: «مردمی که در ناحیه لارستان قدیم (شهرهای بندرلنگه، لامرد، بندرعباس و لارستان) زندگی میکنند، در سه دوره مختلف به این ناحیه مهاجرت کرده، در آن ساکن شدهاند»! باید به این دکتر در تاریخ یادآور شد، که برای «بندرلنگه» سندی پیش از حدود ۲۵۰ سال سابقه تاریخی در دست نیست. «لامرد» هم با توجه به زبان آنها که فارسی با گویش لامردی میباشد و گویا ترکمن (ترک مسلمان) مهاجر به این منطقه بودهاند و نمیتوانند لاری هندو باشند. پس از گردونه این مهاجرت بیرون است. «بندرعباس» که دانشآموز دبستانی هم میداند پیش از حضور استعمار پرتغال (۹۱۴ ھ.ق.) تنها چند ماهیگیر در جایی نزدیک آن بنام «سورو» در کَپَر میزیستهاند و با بازپسگیری از پرتغالیان در سال ۱۰۳۱ ھ.ق. آن را بندر شاهعباس (بندرعباس) خواندهاند. میماند «لارستان»! برابر این نقل قول، این واژه به شهر لار اطلاق گردیده، درست است؟ چرا که نوشتهاید: «شواهد تاریخی نشان میدهد که این گروه مهاجر [قوم لاری هندو و کولی از هند] در قرن پنجم قمری، مرکزی برای استقرار خود پیدا کرده، آنجا را «لار» نامیدهاند.»
بر این پایه: لار را در قرن پنجم قمری، هندوان مهاجر ساختهاند. پس یک مهاجرنشین بوده، نه شهر باستانی و یا حتی تاریخی ایران!
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.