هفتبرکه – گریشنا: در ادامه مناقشه درباره نام زبان منطقه، سایت آفتاب لارستان اقدام به انتشار سلسله گفتارهای اندیشمندان منطقه درباره این زبان کرده است. گریشنا برای ایجاد فضای گفتگو، مطالبی را که تاکنون در این مورد نوشته شده جمعآوری و بازنشر کرده است، که میتوانید مجموعه آنها را در این صفحه (+) بخوانید.
در اولین گفتگوی این مجموعه که به صورت مصاحبهی صوتی منتشر شده است، این سایت به سراغ دکتر بهزاد مریدی، دکترای زبان شناسی و فرادکتری فلسفه زبان و ارتباطات و مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی دو استان تهران و فارس، رفته است. دکتر مریدی همچنین دبیری همایش زبانشناسی و مردمشناسی لارستان در سال ۱۳۸۷ را بر عهده داشت. سوابق کامل علمی و شغلی دکتر مریدی را تا سال ۱۳۹۷ از (اینجا) دریافت کنید.
فایل صوتی این مصاحبه را نیز از سایت آفتاب لارستان اینجا و یا کانال تلگرامی گریشنا (اینجا) دریافت کنید.
دکتر مریدی در بخشهای دیگری صحبتهایش میگوید:
«اگر داشتههای علمی و تاریخی و فرهنگی ما به مسیری حرکت کرد که صحه گذاشت، من نمیگویم که بقیه باید حتما بپذیرند، ولی با تعصب کمتری به این قضیه مواجه خواهند شد. حداقل قشرهایی که عالمانه تصمیم میگیرند. قرار نیست بر اساس هجمهها یا انتقال قدرت از یک شهر به شهر دیگر یا رویکردهایی که ممکن است برگرفته از مباحث سیاسی باشد…
«من زادهی هر جایی از این خاک جنوب بودم، باز به لحاظ تاریخی و تمام مستندات علمی که وجود دارد، بیشک زبان را لاری خطاب میکردم. اما منظور من از لاری شهر لار نیست. منظورم همین لارستان کهن است. پس لارستانی هم میتوانم خطاب کنم. اما امروزه ناگزیرم بیشتر از لارستانی، لاری را استفاده کنم، چون «ستان» برای مکان بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. ما کمتر میشنویم زبان کردستانی یا بلوچستانی. شاید یکی از اشتباهات تاریخی ما زمانی بود که شهر لار را به عنوان لارستان خطاب کردیم. این بزرگترین خطای ما در طول تاریخ حداقل دو دهه اخیر بوده است. شما وقتی عنوان یک پهنای جغرافیای وسیع را به عنوان یک جغرافیای سیاسی قرار میدهید، و شهر لار را لارستان خطاب میکنید، خطای عظیمی کردهاید. این لارستان متعلق به همه بود. همهی مردمی که در جنوب فارس و شمال هرمزگان بودند. مربوط به هیچ شهری نبود. مصادره کردن این کلمه برای شهر لار یک خطای عظیم تاریخی بود. و از آن زمان این اشکالات به وجود آمد.
«بدیهی است که ممکن است انتقال قدرتی شکل بگیرد و با این انتقال قدرت، بدیهی است که بخشی از این مطالبات سر باز کند و طرح مساله بشود. ولی آیا حوزه فرهنگ و زبان جای این نوع مطالبهگری است؟ بحث هیچ اشکالی ندارد. ممکن است مرزهای سیاسیمان هر جایی در هر لحظه دچار تغییرات شود. همچنین مرزهای جغرافیایی. ولی مرزهای فرهنگی چه؟ مرزهای گویشوری چه؟ آیا وقتی بستک جدا شد، قرابت ما با بستکیها به هم ریخته به لحاظ فرهنگی و زبانی؟
«به نظر من اینها برمیگردد به همین مطالبهگری که بعد از انتقال قدرت طبیعتا شکل میگیرد. معتقدم مطرح کردن هر کدام از عنوانها هیچ اشکالی ندارد مشروط بر این که هیچکدام از ما روی مباحثمان متعصب نمانیم. اگر دوستان دیگر با واژگان دیگری که روح، تاریخ و ریشه داشته باشد… نه اینکه مستند بکنیم به سوسور، نه اینکه بر مبنای نقطهنظرات ادوارد سعید بحث خودی و دیگران را مطرح کنیم که کاملا به خطاست. ادوارد سعید کی مفهوم و معنای درونقومی را چنین مسالهای مطرح میکند؟
«همهی علما و دانشمندان این حوزه بایستی مستنداتشان را عرضه کنند و بر اساس آنها مردم به درک بهتری خواهند رسید. ولی مناقشه و جنگ و جدالهای اینچنینی به نظر من راه به جایی نخواهد برد. مناقشه برسر یک «عنوان» می تواند خسران برانگیز باشد.»