هفتبرکه – جناب لغزیان: اول از همه، موفقیت بیمارستان گراش به اخذ و دریافت درجه یک ارزیابی اعتباربخشی وزارت بهداشت و درمان برای ششمین دوره متوالی را به تمامی کادر پزشکی، پرستاری، تکنیسینها، بهیاران و تمامی کارکنان بیمارستان تبریک و تهنیت، و به همهی آنها خسته نباشید و صدآفرین میگویم.
و اما، اگر بخواهیم به زبان ساده و آدمیفهم، معنی و منظور این ضربالمثل معروف، «سرنا را از سر گشاد زدن»، بیان کنیم، یعنی کار را به راه و روش آن انجام ندادن. این معنای خیلی ساده و روشن برای همه است. اما بزرگان و اصحاب کلام و ادب، این ضربالمثل را به گونهی دیگری هم تفسیر و معنی کردهاند؛ مثلا گفتهاند: «کسی که میخواهد کاری انجام دهد ولی بلد نیست و نادرست انجام میدهد»؛ و یا «به کسانی میگویند که عهدهدار انجام کاری شوند که از آن اطلاع ندارند و از سر بیتجربگی و یا منفعت شخصی، آن را خلاف معمول انجام میدهند.» و البته چندین تفسیر دیگر از این دست نیز بیان کردهاند که خیلی هم نمیشود این معانی را در این دوره و زمانه کش داد. خود خوانندگان میتوانند در کارها و رویدادهای انجام گرفته در شهر کمی کنکاش و با تیزبینی و اخلاص و انصاف آنها را بررسی کنند. خواهند رسید به آنجا که گفتهاند شنیدن کی بود مانند دیدن.
همچنین شکی و شبههای در این گزاره نیست که گراش یکی از خوششانسترین شهرستانهای کشور است. این خوششانسیای که دیگران ندارند و یا کمتر از گراش دارند، وجود بابرکت خیّرین و نیکوکاران سخاوتمند آن است که برای مردم شهر با دِهشهای فراوان و مهرآوری بیپایان خود، بانی و عامل ساخت و برپایی دهها موسسه، بنیاد و بنای خیریه و عامالمنفعه در گراش شدهاند. گل سرسبد همه این کارها، ساخت بیمارستان و دانشگاه در گراش است.
این دو گزاره را مقدمهی این سری از نوشته و یادداشتهای اجتماعی در گراش فرض کنید تا به جا و به وقتش به موضوعات هدف و مورد نظر در نوشتن این یادداشتها برسیم.
اول، تشکری از دو طرف بحث در مورد آزمایشگاه بیمارستان
هفتهی گذشته در سایت هفتبرکه گراش، دو یادداشت و مقاله منتشر شد که هر دو به گونهای در ارتباط با کار و خدماترسانی بیمارستان گراش بود. یادداشت اول، «چرا باید آزمایش پاتولوژی در بیمارستان با تعرفه آزاد باشد» (اینجا) نوشتهی یک شهروند مضطر و ناگزیر است که با احتیاط تمام و آهسته برو آهسته بیا، پرسشی درست و بنیادی در ارتباط با خدماترسانی بیمارستان گراش در راستای نیت نیک و خواست اولیه خیر بنیانگذار بیمارستان مطرح کرده و در نهایت نیز از مسئولین بیمارستان و دانشکده علوم پزشکی و همه مسئولین شهر درخواست کمک و پیگیری موضوع را دارد. یادداشت دوم، در رد و یا پاسخ دادن به یادداشت اول است. آقای دکتر حسن سمیعی که رییس بیمارستان گراش است و همچنین مدیر آزمایشگاه خصوصی پاتولوژی باران در گراش، یادداشتی مفصل با عنوان «آزمایشگاه داخلی بیمارستان مختص بیماران بستری است» (اینجا) به عنوان پاسخی طولانی و تند و تیز را در چند بند به یادداشت شهروند و افکار عمومی گراش در رسانه هفتبرکه گراش منتشر کرد. خداوند به هر دو نفرشان خیر دهد که موضوع مهمی را که به سلامتی و توانایی مالی بخشی از بیماران و مراجعهکنندگان بیمارستان ارتباط دارد، در منظر عموم و افکار جمعی آوردهاند و به بررسی و پرسش و جواب گذاشتهاند.
در راستای این چنین موضوعاتی که خیر و منفعت عمومی مردم در آن است، یقینا اگر دردمندانه و منصفانه همراه با شناخت و اطلاع کافی موضوعات و رویدادهای مختلف مرتبط به شهرستان گراش از طرف شهروندان و یا کنشگران اجتماعی در رسانهها مطرح و تحلیل شود، کاری صواب و بسیار لازم است. همچنین مسئولیتپذیری و پاسخگویی مسئولین ذیربط نیز در آن موضوعات، حلاوت و شیرینی دیگری دارد که امیدوارانه خیلی از نارساییها، کجفهمیها، پچپچهای در گوشی و غفلتهای احتمالی در شهرستان را روبهراه، بهتر و بهینهتر میکند و به سرانجام بهتری میرسند. از هر دو نفر فوق الذکر، بخصوص جناب دکتر سمیعی که پاسخگو شدهاند، تشکر میکنم و خسته نباشید میگویم.
اماّ با پوزش از جناب دکتر، باید بگویم به نظر میآید علیرغم پاسخ ایشان که مفصّل و در چند بند نوشته است، متاسفانه جوابشان چندان ربطی به پرسش و درخواست شهروند مسئول و نویسنده مضطر از ایشان و دیگر مسئولین بیمارستان ندارد؛ بلکه شاید تلاشی توجیهگرانه است که با ردیف کردن بندهای تکنیکی و فنی و بهکارگیری کلمات علمی و تخصصی مرتبط با علم و حرفهی آزمایشگاه پاتولوژی، از جواب به پرسش و درخواست روشن و دقیق شهروند کنشگر به گونهای طفره رفته و پاسخی نداده است. مثل این که خواسته باشند سر و ته قضیه را زود جمع کنند و بگویند که بله، بیمارستان پاسخگو است و این هم پاسخ رئیس بیمارستان به یک شهروند با کمال خضوع و مسئولیت. البته میشد و شاید درست و بهتر بود جناب دکتر، خلاصه و سرراست به پرسش و درخواست شهروند توجه میکرد و به جای حاشیهنویسی، مختصر و مفید برای تنویر افکار عمومی به پرسش و درخواست مطرح شده جواب میداد. ناگفته نماند که اشارهی دکتر به نوع آزمایش پاتولوژی مرتبط با آزمایش پرسشگر و رسانهای کردن و نام بردن از ویروسهای خاص مرتبط به بعضی از بیماریها که هنوز در گراش و شاید هم در کشور یک تابوی اجتماعی و ناخوشایند است، به نظر می آید که در پاسخ ایشان غیر ضروری است؛ و اگر خدای نکرده این اشاره کردن و مفصل توضیح دادن آزمایش مورد اشاره به تعمد باشد (مثلا برای تاثیرگذاری بر شهروند کنشگر و یا پرسشگران احتمالی دیگر و کوتاه آمدن آنها) این نوع اشارات پزشکی و علمی در جواب پرسشگر و منتقد معین و خاص، از اخلاق و منش حرفهی پزشکی و امانتداری این شغل مقدس تا اندازهای دور است و بیتوجهی شده است. چون به خواننده این ذهنیت را میرساند که نباید به صورت رسمی و یا رسانهای از عملکرد حوزه تخصصی درمان و بهداشت و پزشکی بیمارستان گراش پرسشی مطرح شود، که متضرر کسی نخواهد بود جز خود پرسشکننده! چون بیمارستان توان و تحمل نقد و پرسش از خود را ندارد. خود این بیتحملی هم دور از انصاف و اخلاق پزشکی است. در اینجا شاید خوانندگانی باشند که بگویند هدف و منظور جناب دکتر از توضیحات آزمایش پاتولوژی شهروند کنشگر و نام بردن از ویروسهای خاص که بیماریهای تابو و ناخوشایند را به دنبال دارد، از سر دلسوزی و احساس مسئولیت یک پزشک متعهد به حرفه و شغل پزشکی است و میخواسته به مردم آموزش دهد و اطلاعرسانی کند که مواظبت بیشتری از سلامتی شخصی خود داشته باشند تا درگیر این نوع ویروسهای مختلف زگیلهای تناسلی نشوند. من هم امیدوارم که چنین است و از سر دلسوزی بوده است. ولی جناب دکتر و تمامی ابواب جمعی مدیریت دانشگاه و بیمارستان گراش، که مسئولیت مراقبت و نظارت بر بهداشت و درمان عمومی و پیشگیری از انواع بیماریها آشکار و تابو در اجتماع را به عهده دارند، بخصوص در بخش اقدامات و آموزشهای پیشگیرانه از بیماریها و توجه دادن مردمان به مراقبت بهداشت شخصی، خیلی بیشتر وقت داشتهاند و میتوانستند خیلی زودتر از این، با تشکیل کلاسها و سمینارها آموزشی در این مورد خاص و با استفاده از تمامی امکانات آموزشی موجود و کمک گرفتن از دیگر مسئولین اجتماعی جامعه، این هوشیاری و بیداری را در جامعه همگانی کنند تا از انتشار بیشتر این نوع بیماریهای که هنوز به غلط در گراش تابو هستند، پیشگیری شود؛ و مجبور نباشند بدینگونه در جوابیه به کنشگر خاص، به قول خودشان روشنگری کنند.
هدف: واکاوای تصمیمات مدیران
برگردیم به متن و هدف از نوشتن این سری از نوشتهها با استفاده از ضربالمثل «سرنا را از سر گشاد زدن»، که یک کنجکاوی، بررسی تحلیلی و اطلاعات عمومی خواهد بود، مختصر و روشنگرانه و پرسشگونه، البته همراه با کلی لکنت زبان و احتیاط، در بیان خوششانسیهای گراش در داشتن خیّرین سخاوتمند و والاهمت خود که بانی، بنیانگذار و عامِل ساخت، برقراری و ادامه حیات دهها موسسه، بنیاد و بنای خیریه و عام المنفعه در گراش هستند؛ همراه با تمرکز، واکاوی و توجه ویژه بر چگونگی مدیریت اجرایی، مدیریت برنامهریزی و توسعه و اداره این موسسات و بنیادها، و همچنین با هم گفتگو کردن و به بحث گذاشتنِ این گزاره که آیا هیات امناء، مدیران، ادارهکنندگان و نمایندگان محترم خیرین به خوبی توانستهاند نیت نیک و خواست انساندوستانهی بانیان خیر را به نحو احسن برآورده سازند یا نه. آیا آنها در مدیریت و ادارهی بهینهی این بنیادهای خیریه موفق و خوب عمل کردهاند، یا یک مدیریت ضعیف در برنامهریزی و ادارهی معمولی سعی و خطا داشتهاند که تصمیمات درست و یا اشتباه خود را پشت کلمات و گفتههایی مثل «خواست خیّر همین است»، «او اینچنین میخواهد و میگوید» و یا «از شیراز و تهران انتخاب کردهاند و ما فقط مجری هستیم»، خواستههای شخصی و یا محفلی خود را همراه با تصمیمات و طرحهای اجرایی و مدیریتی خود پیش بردهاند و گهگاهی هم سرنا را از سر گشاد آن زدهاند.
برگردیم به گل سرسبد همه کارهای خیر در گراش یعنی بیمارستان. آیا دو یادداشت فوقالذکر و منتشر شده در رسانه هفتبرکه که گفتگو و یا پرسش و پاسخی مستقیم از یک ارباب رجوع مضطر و پرسشگر است با تمامی مدیران و مسئولین بیمارستان و رانده شدن یک ارباب رجوع برای یک تست و آزمایش پاتولوژی از بیمارستان به بخش خصوصی و یا شهر همجوار، نتیجه و حاصل مدیریت خوب بیمارستان در راستا و منطبق بر نیتِ نیک و خواست انساندوستانهی مرحوم حاج شیخ احمد و وارثان رشید ایشان است؟ و یا مدیران و مسئولین بیمارستان میتوانستند بهتر از این برنامهریزی و عمل کنند که این چنین روندی شکل نگیرد که ارباب رجوعی را ناراضی از بیمارستان گراش به آزمایشگاه خصوصی شهر و یا شهر همجوار ارجاع دهند؟ جواب این پرسش را به خوانندگان محترم وا میگذارم، ولی نویسنده بر این باور است که این چنین موضوعاتی که افرادی را به پرسشگری و گفتگو با مدیران بیمارستان وا میدارد، از سر درد و ناچاری است که خود نتیجه و حاصل از تصمیمگیری کسانی است که زمانی سرنا را از سر گشاد آن زدهاند.
چند نکته برای رفع شبهه
پیش از استدلال کردن و ادامهی این موضوع، بهتر است در اینجا به چند نکته اشاره داشته باشم که جای شک و شبهای و یا پیشفرضی برای کسی و یا خوانندهای به وجود نیاید و امکانی برای فرافکنی هم نباشد:
۱. تمامی خدمتگزاران و زحمتکشان محترم در جایگاه کادرهای پزشکی، پرستاری، تکنسینها و دیگر عوامل درمانی و خدماتی در بیمارستان را محترم میدانیم و شاهد و ناظر بر خدمات خستگیناپذیر شبانهروزی آنها میباشیم. قطعا این نوشته به خدمات و جایگاه این عزیزان ارتباطی ندارد، بلکه جان سخن در این نوشته تصمیمات و عملکرد مدیریت بیمارستان است و ای بسا که بعضی از این تصمیمات و برنامههای مدیریتی، اثری نامطلوب بر کار و معاش این گروه از عزیزان زحمتکش نیز گذاشته باشد. یک مرور کوتاه بر گزارش پرستاران این بیمارستان که در هفتبرکه منتشر شد، شاهد این مساله است (اینجا).
۲. جناب لغزیان دوست، همکلاس و یا آشنای نزدیک هیات امناء و مدیریت دانشگاه و بیمارستان نیست و آنها را از نزدیک نمیشناسد و شاید افرادی از آنها را هم هرگز ندیده باشد. ولی سالهاست که چگونگی مدیریت اجرایی و تصمیمسازی کلان هیات امناء و گروه کوچک مدیران تصمیمساز را در اداره و توسعه بیمارستان و دانشگاه با کمک علاقهمندان و کنشگران اجتماعی گراش در رصد مطالعه دارد. ادعایی هم نمیکند که هر آنچه میپندارد و مینویسد فقط همین است و لاغیر؛ بلکه سعی میکند پایهی گفتگو و پرسش پاسخی بنا نهد که دیگرانی که توانایی، علم و درایت مدیریت مدرن بهینه و بهتری دارند، به کمک مدیران و هیات امنای بنیادها و موسسات خیِّرساز گراش بروند و با اظهار نظر و پیشنهاد دادن در راستای خدمترسانی بهتر، آنها یاری نمایند؛ هر چند که این اقدامات با توجه به جغرافیای فرهنگی و سنتی بسته و محافظهکارانه در گراش و یا فایده شخصی و یا ارتباطات فامیلی، کمی سخت باشد و کمتر کسی خود را درگیر موضوعات اجتماعی کند.
۳. نویسنده مشاور، نماینده، مندوب و یا پیمانکار کسی و یا شرکت و یا موسسهای نیست که بخواهد در آن پیگیر معامله و یا خرید و فروش و سود خویش با بیمارستان باشد و یا خدای نکرده با شخصی و یا گروهی حسن و یا سوء ظنی و خردهحسابی داشته باشد که بخواهد حرفی زده باشد؛ و همچنین دنبال هیچ پست و مقامی و یا شغلی هم نیست که بگویند مینویسد که فلانی را بزند و یا فلانی مدیر شود و جایی برای خود و یا نزدیکان خود دست پا کند.
۴. امیدوارم رسانه هفتبرکه همکاری کند تا تمامی نوشتهها شهروندان و فرهیختگانی که دل در گرو نیت خالص و پاک خیّرین محترم دارند و خیر و سعادت بهتر جامعه را میخواهند، اگر پرسشگری معقول و درستی داشته باشند، نوشته و یا کامنت آنهارا منتشر کند؛ و هیات امنا و مدیران ارشد و تصمیمگیر بیمارستان یا بنیادهای خیریه دیگر در گراش نیز عنایتی به این نوشته و دیگر اظهار نظرها داشته باشند که هدف از گفتگو چیزی جز اصلاح کارها و سپاس و تشکر از زحمات و خدمات آنها نیست. اگر پرسشی و گفتگویی میشود برای این است که از سخاوت خیّرین استفاده بهینه شود؛ هر چند زحمت و خدمت مخلصانه همهی خدمتگزاران برای همگان روشن و مبرهن است. شاید هم پرسشگری اشتباه کند؛ خود شما و دیگر خوانندگان این رسانه، خطای آنها را گوشزد کنید تا خوانندگان و مردم گراش با علم و دانایی به صواب و درستی تصمیمات آگاه شوند.
۵. راقم این سطور، علیرغم توجه به بودنِ بیمارستان بزرگ و نمونهی خیّرساز در گراش، هرگز مخالفِ بودن و مشارکتِ بخش خصوصی، چه به صورت مطب شخصی پزشک، و چه به صورت ایجاد کلینیکهای بزرگ خصوصی و تخصصی و یا برپایی و ایجاد آزمایشگاههای مختلف پزشکی و یا مراکز خصوصی درمانی با داشتن انواع و اقسام تجهیزات و دستگاهای تشخیص و درمانی انواع بیماریها در گراش نیست و هرگز نبوده است. این نوشته هم به بودن و یا نبودن آزمایشگاه خصوصی باران مربوط نیست. حتی به سرمایهداران و همشهریان خود پیشنهاد و یادآوری میکند که در ایجاد این نوع مراکز خدماتی پزشکی و درمانی در گراش با بهترین پزشکان و متخصصان همکاری و سرمایهگذاری کنند و بهترین آنها را به گراش بیاورند. ولی نباید وجود این بخشهای خصوصی پزشکی در گراش، مرکزیت و ثقل درمانی منطقهای بیمارستان گراش را تضعیف کند و یا خدای نکرده زیر پرسش ببرد.
اولویت با کدام است: پیشگیری یا درمان؟
و امّا موضوع اصلی: فکر میکنم تصمیمات مدیریت بیمارستان در عدم پذیرش ارباب رجوع آزمایش پاتولوژی و فرستادن ایشان به بخش خصوصی و یا به شهر همجوار در راستای مدیریت حرفهای بیمارستان نبوده و نیست و همچنین با نیت انساندوستانه و خواست بانیِ خیر و آوازهی بلند بیمارستان گراش سازگاری و همخوانی ندارد. این نکتهی ساده و مغفولمانده، ریشه در مدیریت و آیندهنگری در اداره بهتر بیمارستان دارد، حال به هر دلیلی؛ که موقتاً مورد بحث نیست و از آن میگذریم.
اما اگر مدیران و مسئولین دانشگاه و بیمارستان گراش این گزارهی ساده دنیای پزشکی را قبول داشته باشند که «اولویتهای اول در دنیای پزشکی، پیشگیری و تشخیص زودهنگام و بهموقع بیماری است؛ و بعد از تشخیص درست نوبت به درمان میرسد»؛ همچنین قبول داشته باشند که «آزمایشگاه پاتولوژی سهم مهمی در تشخیص و شناخت انواع مختلف بیماریها بخصوص در تشخیص و شناخت نوع تومورها در بخش آنکولوژی و سلولهای سرطانی دارد» (که یقیناً مدیران و تصمیمگیران بیمارستان این گزارهها را بهتر از هر کس دیگری قبول دارند و بهترش را هم میدانند) لاجرم به ضرورتِ داشتنِ یک آزمایشگاه بزرگ، کامل، مجهز به بهترین دستگاهها و امکانات با ظرفیت بالای کمی و کیفی، همراه با زبدهترین و باتجربهترین دکترهای پاتولوژیست و تکنسینهای پاتولوژی برای بیمارستان (و آن هم بیمارستان پرآوازهی گراش که خود را مرکز و پیشرو در آنکولوژی در کشور میداند) دوچندان آگاه بوده و هستند.
بنابراین، با این علم و دانشی که در این موضوع داشته و دارند، میشود پرسید که آیا آزمایشگاه پاتولوژی بیمارستان که کمک اساسی به شناخت و تشخیص بیماریهای انکولوژی دارد از هر نظر کامل و دارای ظرفیت بالایی است، و برای دریافت و پذیرش نمونه آموزشها و برآورده کردن نیازهای روزافزون آزمایشهای پاتولوژی گراش و منطقه، کمبودی ندارد، چرا ارباب رجوع مضطری را که به خدمات بیمارستان گراش اعتقاد و باور داشته، جواب کردهاید؟ اگر ظرفیت بالایی برای دریافت نمونه برای آزمایش دارید، به چه دلیل تصمیم گرفته شده که آزمایشگاه بیمارستان فقط مختص بیماران بستری خود بیمارستان باشد؟ مگر ارباب رجوع بیرون از بیمارستان مشکلی ایجاد میکنند و یا هزینهی مصوبه و رسمی را پرداخت نمیکنند؟ وقتی ظرفیت خدماترسانی باشد، بگذارید بیمار راضی و خشنود از بیمارستان خارج شود و به روح پر فتوح بانی صلواتی نثار کند. ایراد را در چه میبینید که چنین تصمیماتی گرفتهاید تا پچپچ در گوشی برای خود درست کنید؟
اما شاید بگویید که ظرفیت آزمایشگاه بیمارستان کم است و امکان و توان این همه آزمایش را ندارد و امکانات محدود است و نمیتوانیم به آزمایش بیماران غیر بستری برسیم. اگر چنین جوابی باشد که عذر بدتر از گناه است! آن وقت باید پرسید که وقتی تصمیم و برنامهی بیمارستان بر این است که گراش مرکز آنکولوژی جنوب کشور شود و در این رابطه برای بخش درمان سرطان، بالاترین و مهمترین سرمایهگذاری ممکن انجام میگیرد که در کل کشور نمونه است، آیا نمیشد که شما اول بیایید برای پیشگیری و تشخیص بیماریهای سلولهای سرطانی، برای ساخت یک آزمایشگاه پاتولوژی بزرگ که به سرمایهی خیلی کمتری از بخش درمان نیاز دارد، سرمایهگذاری کنید؟ آیا عاقلانهتر نبود اگر اول آزمایشگاه پاتولوژی بیمارستان را در کمیت و کیفیت توسعه میدادید، و بعد به هزینههای سنگین امکانات و دستگاههای درمان میرسیدید؟ ایراد در کجا بوده؟ فراموش نشود که خدمات آزمایشگاهی یکی از بخشهای درآمدزای پزشکی و بیمارستانی است که محروم کردن بیمارستان از این درآمد تصمیم درستی نیست.
مسلم است که تجهیز کردن و توسعه دادن یک آزمایشگاه پاتولوژی، سرمایهی خیلی کمتری میخواهد نسبت به مثلا یک دستگاه پرتودرمانی. همچنین هزینههای جاری این دو بخش هم قابل مقایسه نیست. بخصوص این که به گزارش همین سایت هفتبرکه، مدیران معظم بخش آنکولوژی هم اذعان میکنند که خدمات شیمیدرمانی در این مرکز رایگان است (اینجا). آیا درست است که پیشگیری هزینهی میلیونی داشته باشد، ولی درمان رایگان باشد؟ لذا فکر میکنم در اینجا سرنا از سر گشاد آن نواخته شده است! حال چرا عدهای دوست دارند اینچنین سرنا را از سر گشاد آن بزنند، و دیگر موضوعات مرتبط با تصمیمات اینچنینی، را در نوشته بعدی خواهم نوشت.