هفتبرکه: احمد نوروزی، فرهنگی بازنشسته، در این یادداشت کوتاه دربارهی چراغ برساتی، ریشهی کلمهی برسات، چگونگی ورود این چراغ به منطقهی جنوب و ارتباط آن با زبانهای هند و اروپایی و همچنین تاثیر تجارت و مراودهی مردمان دیار ما با هندیهای قدیم در این موضوع توضیح داده است. برساتی چراغی است که به نظر میآید پیوندی ازلی و ابدی با بارش باران و منطقه برسات هند دارد و منبع روشنایی مشترکی از کرانهی اقیانوس هند تا خلیج فارس بوده است و تا امروز که در روزهای بیبرقی، آرام و بیادعا و خاطرهانگیز به بسیاری از خانهها برگشته است.
احمد نوروزی: یک فصل بارندگی در جنوب هند، در آن قسمتی که کاملا به اقیانوس هند وصل است، تقریبا همزمان با همین چهل پسین خودمان وجود دارد که البته گاهی طول زمانی آن بیشتر است و گاهی میگویند تا چهار ماه هم طول میکشد اما آنجا پربارانتر است. اصولا به دلیل رطوبتی که از اقیانوس هند بلند میشود، باران فراوان و سیلآسایی میآید.
کلمهی «برسات» یک کلمهی هندی یا اردو است و شاید هم ریشهی سانسکریت داشته باشد. فکر میکنم «برسات» همان بارشات خودمان باشد و دقیقا از همین کلمهی باران و بارش گرفته شده است و یا کلمهی بارش و باران خودمان از آن گرفته شده است. اگر زبان سانسکریت را مادر زبانهای هند و اروپایی بدانیم، قطعا ممکن است کلمهی بارش از همان برسات گرفته شده باشد. کلمهی برسات را بارها از هندیهایی که در دبی بودم شنیدهام که میگفتند الان فصل برسات یا بارشات است. کلمهی برسات یا بارشات و حتی کلمهی «بَرَنِش» را که فارسی است از آن گرفتهایم و به معنای چیزی است که پخش و ریخته و توزیع میشود.
به طور طبیعی، این چراغهایی که خودمان به آن برساتی میگوییم، چراغی که منسوب به باران و بارش است. اگر نگاه کنیم، چراغهای قدیمتر از برساتی، حفاظ و کاسه نداشت و فقط یک مخزن، یک لوله و یک فتیله از وسط آن لوله در میآمد. تهِ آن فتیله در نفت یا روغن بود و از آن تغدیه میشد. این چراغ در معرض باد هیچ استقامتی نداشت و با کمترین باد یا فوت خاموش میشد. ولی حُسن چراغ برساتی این بود که میتوانستند حتی در باد و باران در فضای باز استفاده کنند و شعلهاش هم به حدی بود که کاسهاش هم خیلی داغ نمیشد که در اثر بارش شدید، کاسه خرد شود. میشود گفت حتیالامکان در مقابل باد حفاظ خوبی بود و در دست میگرفتند و در معرض باد و باران میبردند. به همین خاطر به آن میگفتند چراغ برساتی.
از طرفی، شهری به اسم برسات یا باراسات Barasat نیز در هند، در شرق کلکته، وجود دارد که یکی از مراکز تجاری برای برنج و حبوبات و شکر و اقلامی شبیه به اینهاست. در قدیم، اسم دو شهر از هند، کلکته و بمبئی (که در منطقه خودمان میگفتند بمبائی) بیشتر در زبان مردم منطقه خودمان بود. ارتباطات با کلکته هم زیاد بوده است، بخصوص از طرف شهرهایی مثل بستک. کاملا منطقی است که نام این شهر، هم به بارش و هم به ساخت این نوع چراغ ربط داشته باشد.
در قدیم، چون تجارت بین منطقه ما و هند زیاد بوده، به احتمال زیاد این کلمه و این چراغ توسط همشهریها و گذشتگان خودمان که خلیج بودند و با هندیها ارتباط داشتند وارد این منطقه شده باشد. اولین تجارت حوزه خلیج فارس تا جایی که من اطلاع دارم، هم به دلیل نزدیکی و هم اینکه دریانوردان ایرانی و عرب و هندی با هم از نظر نژادی و زبانی خویشاوندی داشتهاند، بیشتر با هند بوده است. این مراودات و ارتباطات باعث شده اولین چراغها از هند وارد حوزه خلیج فارس شود و از خلیج وارد این منطقه شده است.
اینجا چراغ برساتی یکی از لوازمات زندگی بود و در هر خانهای شاید بیش از یکی وجود داشت و تنها چراغی بود که قابل استفاده بود. حداقل این بود که مثل چراغهای فتیلهای قدیمی دود نداشت و به خاطر کاسهای که داشت، روشنایی بیشتری هم داشت. البته تا جایی که من یادم میآید از نفت تغذیه میشد و مخزنی داشت که در آن نفت میریختند و چرخانکی هم داشت که با آن فتیله را بالا و پایین میکردند و کاسه را میتوانستند در بیاورند و تمیز کنند و سرجای خودش بگذارند تا نور بیشتری داشته باشد.
این چراغ در منطقهی خودمان و بعدها شاید در ایران هم به حد فراوان بود، که البته من ندیدهام این چراغها ساخت ایران باشد، عموما یا هندی و یا چینی بود که از آن سوی آب، مثلا از طریق تجارت وارد ایران میشد. به اشکال مختلفی هم بود، و البته بیشتر رنگ آبی و استیلمانند بود و رنگهای دیگر دیده نمیشد، مگر اینکه بعدها برای تزیین به رنگهای مختلف هم شاید وجود داشت.