نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

دانشجوی دکترایی که همچنان مستخدم مدرسه است

هفت‌برکه: «می‌گفتند تحصیل کنی و به مدرک برسی، پیشرفت می‌کنی. اما من می‌گویم داشتن مدرک و علم، همیشه و برای همه جواب نیست. یعنی برای من که ثمری نداشت.» این را نیروی خدماتی مدرسه‌ای می‌گوید که با وجود ۱۲ سال کار برای آموزش و پرورش و رسیدن به یک قدمی مدرک دکترا، هنوز به آرزویِ معلم شدن نرسیده است.

وحید رستگار متولد سال ۱۳۶۳ و ساکن روستای فداغ است. او حالا دانشجوی دکترای مدیریت ورزشی و البته پدر آرمیتا، آرتینا و ویدا است. دوازده سال پیش در سال ۹۱، زمانی که با مدرک دیپلم به عنوان نیروی خدماتی یا همان مستخدم به استخدام آموزش و پرورش گراش در آمد، فکر نمی‌کرد مسیر پیشرفت برای او به بن‌بست بخورد، حتی با داشتن مدرک دکترا.

می‌گوید: «به مسئولین آموزش و پرورش گفتم اگر به من تغییر سمت بدهید می‌مانم، چه آموزشیاری باشد چه دبیری یا نیروی اداری در خود اداره. ولی به این شکل دیگر نمی‌توانم ادامه دهم. کار عار نیست ولی هر کسی یک آرزو و برنامه‌ای برای پیشرفت خودش دارد.»

رستگار از همان آغاز فعالیتش در آموزش و پرورش، تحصیل را ادامه داد: «در این دوازده سال، سه روز در هفته در مدرسه راهنمایی حضرت ابوالفضل(ع) فداغ و دو روز در هفته در یک مدرسه راهنمایی دخترانه و یک مدرسه ابتدایی در لب‌اشکن به عنوان مستخدم مشغول خدمت بودم. چند سالی هم در مدرسه محمدزینا بودم. شاید اصطلاح بدی باشد ولی در این مدت طعم بیگاری برای آموزش و پرورش برای دریافت چندرغاز در موقعیتی که راهی جز ادامه دادن این شغل را نداشتم، چشیدم. از همان موقع به امید پیشرفت ادامه تحصیل را شروع کردم. رشته‌ی راهنمایی و مشاوره دانشگاه پیام نور بیرم قبول شدم و مدرک کارشناسی را از این دانشگاه گرفتم. باز هم درس خواندم. این بار برای مقطع ارشد در کنکور شرکت کردم و قبول شدم. در پیام نور بندرعباس مدرک کارشناسی ارشد مدیریت ورزشی را گرفتم. و پارسال برای گذراندن مقطع دکترا وارد دانشگاه آزاد واحد جهرم شدم و حالا یک ترم تحصیلی دارم و تا گرفتن مدرک دکتری به اندازه‌ی تحویل یک پایان‌نامه فاصله دارم.»

اما فاصله‌ی او تا رسیدن به پیشرفت هنوز زیاد است. می‌گوید: «اول بگویم کار عیب نیست. این که من نیروی خدماتی هستم هیچ عیب نیست. ولی من با این دیدگاه آمدم درس خواندم و هزینه کردم و از زندگی زن و بچه و خانواده گذشتم که درس خواندن و مدرک تحصیلی، عاملی برای پیشرفتم باشد. قطعا اگر آن زمان می‌فهمیدم که داشتن مدرک و علم تاثیری ندارد، اصلا درس نمی‌خواندم و تلاش نمی‌کردم. چرا الکی تلاش کنم؟ آدم در هر موقعیتی که قرار دارد باید علم کافی نسبت به آن را داشته باشد. ولی من از علمی که لازمه‌ی کارم بود، بیشتر رفتم. الان در اداره آموزش و پرورش گراش بگردید، تعداد معدودی از کارکنان مدرک فوق لیسانس دارند و منِ خدماتی الان دانشجوی ترم آخر دکتری هستم.»

او با بیان این که درس خواندن در مملکت ما مشقت و هزینه‌ی بالایی دارد، ادامه می‌دهد: «هزینه‌ی درس خواندن در دانشگاه پیام نور را بروید بپرسید که چقدر زیاد است. یا همین مقطع دکتری. من هیچی که هزینه نکرده باشم تا الان ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون برای تحصیلم هزینه کردم. اگر هزینه نکرده بودم شاید الان زندگی بهتری داشتم و یا اگر شغل آزاد داشتم الان حقوق بیشتری داشتم و به جای خرید ماهی یک بار گوشت و میوه، امکانات بیشتری برای خانواده‌ام فراهم می‌کردم و راحت‌تر زندگی را می‌گذراندم.»

می‌گوید: «چه کسی می‌تواند با حقوق شش، هفت تومان در شرایط کنونی بسازد؟ من نیروی خدماتی مگر زندگی‌ام ارزانتر از نیروهای دیگر است؟ آن برنجی که فلانی می‌خرد کیسه ۷۰۰ هزار تومان من هم همان قیمت را می‌خرم. کسی که گوشت را می‌خرد کیلو ۵۰۰ هزار تومان من هم همان قیمت می‌خرم. همان لباسی که فلانی می‌خرد ۳۰۰ هزار تومان برای من نیروی خدماتی هم ۳۰۰ هزار تومان است. تازه من به واسطه کارم بیشتر لباس و شلوار پاره می‌کنم و هزینه ما بیشتر است. ما هیچ امتیاز و برتری نداریم و همان زندگی را داریم می‌کنیم و دقیقا با همان قیمت‌ها.

«همه‎‌ی این زحمت‌ها و هزینه‌های مالی و اجتماعی را به جان خریدم چون علاقه داشتم و هدف.» او با گفتن این جمله ادامه می‌دهد: «یادم است سال ۹۱ که وارد آموزش و پرورش شدم آقای بدیع‌زادگان به من گفتند شما درس بخوانید و ادامه تحصیل بدهید انشاالله یک روزی شما پیشرفت می‌کنید و آینده روشن است. خودم هم با این دیدگاه آمدم که پیشرفت کنم. چون هدف من ماندن در آموزش و پروش است. چون آن زمان به آموزشیاری، دبیری و همکاری با آموزش و پرورش علاقه داشتم و هنوز هم دارم. برای همین هم این همه هزینه کردم. کسانی بودند در آموزش و پرورش گراش که با مدرک لیسانس و دیپلم وارد اداره شدند و حالا تغییر سمت داده‌اند و به مرتبه‌ی بالاتری رسیده‌اند. الان من با این که دانشجوی دکتری هستم همچنان در جای خودم درجا می‌زنم. انگار که جلو پشرفت ما گرفته شده است.»

او در ادامه‌ی گله‌ها و درد و دل‌هایش به این موضوع هم اشاره کرد که دو بار آزمون استخدامی داده است اما هر دو بار بی‌نتیجه. «دو بار آزمون استخدامی دادم هر دو بار هم قبول شدم ولی قبول نهایی نشدم. امروز که جواب استخدامی‌ها آمده بود ساعت ۴ صبح بیدار شدم و دیدم باز هم قبول نهایی نشدم. من هم ارزیابی خوب دادم و هم نمره خوبی گرفتم. از هر کسی پرسیدم هم قبول نشده بود. شاید آن‌ها قصد دارند تنها چند نفر افراد خاص را استخدام کنند وگرنه ما آدم‌های عادی که در آموزش و پرورش سابقه هم داریم که قبول نشدیم. جلو پیشرفت ما گرفته شده است. گفتم بیایم با شما درد و دل کنم شاید کسی صدای ما را شنید و خدا کرد و اتفاق جدیدی افتاد ولی تصمیم من این بود که از اول مهر مدرسه نروم و کلید را تحویل مدیر بدهم.»

او به حقوق کم کارمندی نیز اشاره کرد و گفت: «یکی از مولفه‌هایی که به آدم انگیزه می‌دهد برای کار، حقوق است. ولی من با حقوق شش، هفت میلیون، انگیزه‌ای برای کار کردن ندارم. به اکثر نیروهای خدماتی دو تا سه مدرسه تحویل می‌دهند و بهانه‌شان این است که نیرو نداریم. حالا شما نیرو ندارید من تنها با این حقوق ناچیز باید چیکار کنم؟ دو مدرسه بردارم؟ سه مدرسه بردارم؟ این طور که نمی‌شود. اگر این طور است بروم بازار آزاد کار کنم سود بیشتری می‌کنم. همشهریان اطلاعیه دادند کارگر ساده در بندرعباس ۱۲ میلیون حقوق دارد. از این طرف بروی در عسلویه کار کنی خودت همراه با ماشین حدود ۲۵ میلیون تومان حقوق ثابت می‌گیری.»

رستگار با اشاره به این که اگر با این حقوق بود، زندگی من نمی‌چرخید، می‌گوید: «من در این مدت شغل آزاد داشتم، گاهی مسافرکشی می‌کردم، چند وقتی ماشین اجاره دادم به شرکت‌های پتروشیمی و مدتی کار بیزینس املاک کردم. همسرم فخری نریمانی هم در خانه خیاطی می‎‌کند که دست‌تنگ نباشیم. هر کدام از دخترهایم از من تقاضاهایی دارند، یکی کفش می‌خواهد و یکی گوشواره. همیشه به آن‌ها می‌گویم صبر کنند. بچه‌هایم می‌گویند تا کی صبر کنیم؟ از کجا پول جور می‌شود؟ آدم چقدر بماند و صبر کند وقتی پیشرفتی نیست؟ از دانشگاه آزاد واحد خنج برای تدریس و قبول مسئولیت دستیار آموزشی به من زنگ زدند و دعوتنامه فرستادند. اگر جایی برای پیشرفت من در آموزش و پرورش گراش نباشد، دیگر نمی‌مانم.»

رستگار چهره‌ی شناخته‌شده‌ای در روستای فداغ است. او در سال ۹۲ به عنوان منتخب مردم، عضو شورای چهارم فداغ بوده است و در شورای ورزشی هم فعالیت دارد. او مدرک داوری والیبال و داوری و مربی‌گری فوتبال دارد و به عنوان مربی به جوانان و نوجوانان، والیبال، فوتبال، فوتسال آموزش می‌دهد و در کنار این  نیز مسئولیت برگزاری مسابقات دانش‌آموزی در مقطع ابتدایی نیز بر عهده داشته است.

رستگار نویسنده‌ی سه مقاله‌ی پژوهشی نیز است. یکی از این مقالات با موضوع دانش‌آموزان و آموزش و پرورش و دو مقاله‌ی دیگر با موضوع صنعت گردشگری است.

او در پایان صحبت‌هایش می‌گوید: «این‌ها هیچ افتخاری برایم ندارد. همه برای این بوده که خودم پیشرفت کنم. دانشجوی دکتری بودن برای من افتخار نیست. ولی حالا که می‌بینم پیشرفتی در این مسیر نیست، جلو آن را می‌گیرم. من ترم آخر دکتری را ثبت نام نکردم. گفتم فایده ندارد. ۲۵ میلیون هزینه کنم برای چه؟»

 

خروج از نسخه موبایل